eitaa logo
منتظران موعود(عج)
1.6هزار دنبال‌کننده
24.1هزار عکس
12.7هزار ویدیو
280 فایل
اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽❣ ❣﷽ تمام خواست ما .... از خدا فقط این است ظهور ... یا فرج عاجل و ... سلامت تـو سلام حضرت دلبـ❤️ـر ... 💻 @montazeranemouod
☀️ ☀️ 💎امیرالمؤمنین عليه السلام 🌼المهديُّ رجُلٌ مِنّا مِن وُلدِ فاطمةَ مهدى، مــردى از ماست، از نسل فاطمه. 📙كنز العمّال : 39675 💻 @montazeranemouod
📖هر روز تلاوت یک صفحه از قرآن کریم به نیت سلامتی و تعجیل در فرج مولایمان سوره مبارکه اسراء 💻 @montazeranemouod
" ﷽ ≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡ 📚دانستنیهــ✅ــاے مهــ📿ــدوے📚 ≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡ ✅تهذیب نفس، شرط درک خدمت امام زمان (عج) 💫 آیت الله بهجت : 🔹در تهران استاد روحانیی بود که لُمْعَتَیْن را تدریس می کرد، مطّلع شد که گاهی یکی از طلاّب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می شود. 🔴روزی چاقوی استاد (در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی کوچک ظریفی برای درست کردن قلم به همراه داشتند) که خیلی به آن علاقه داشت، گم می شود و وی هر چه می گردد آن را پیدا نمی کند و به تصور آنکه بچّه هایش برداشته و از بین برده اند نسبت به بچه ها و خانواده عصبانی می شود، مدتی بدین منوال می گذرد و چاقو پیدا نمی شود. ⚠️ و عصبانیت آقا نیز تمام نمی شود. روزی آن شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد می گوید: «آقا، چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشته اید و فراموش کرده اید، بچه ها چه گناهی دارند.» آقا یادش می آید و تعجّب می کند که آن طلبه چگونه از آن اطلاع داشته است. ✅از اینجا دیگر یقین می کند که او با (اولیای خدا) سر و کار دارد، روزی به او می گوید: بعد از درس با شما کاری دارم. چون خلوت می شود می گوید: آقای عزیز، مسلّم است که شما با جایی ارتباط دارید، به من بگویید خدمت آقا امام زمان (عج) مشرف می شوید؟ استاد اصرار می کند و شاگرد ناچار می شود جریان تشرّف خود خدمت آقا را به او بگوید. 👌استاد می گوید: عزیزم، این بار وقتی مشرّف شدید، سلام بنده را برسانید و بگویید: اگر صلاح می دانند چند دقیقه ای اجازه تشرّف به حقیر بدهند. مدتی می گذرد و آقای طلبه چیزی نمی گوید و آقای استاد هم از ترس اینکه نکند جواب، منفی باشد جرأت نمی کند از او سؤال کند ولی به جهت طولانی شدن مدّت، صبر آقا تمام می شود و روزی به وی می گوید: آقای عزیز، از عرض پیام من خبری نشد؟ می بیند که وی (به اصطلاح) این پا و آن پا می کند. آقا می گوید: عزیزم، خجالت نکش آنچه فرموده اند به حقیر بگویید چون شما قاصد پیام بودی (وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلا الْبَلاغُ الْمُبینُ) آن طلبه با نهایت ناراحتی می گوید: 🌼آقا فرمود: لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقتِ ملاقات بدهیم، شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم ═════════════════════════ 🕊ظهـــور نـزديــڪ اســت🕊 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️ 💠کانال منتظران موعود (عج)💠 🆔 @montazeranemouod ═════════════════════════
7.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📜 «این روزها دل فقط روضه می‌خواهد... سلام بر روضه‌های عزیز خدا» 🎤 در ثواب گریاندن برای سیدالشهداء علیه‌السلام شریک باشید 💻 @montazeranemouod
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مداحی اسلام میرزایی در برنامه معلی 🎤 مداحی دلنشین حاج در برنامه حسینیه معلی، شب سوم 💻 @montazeranemouod
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حسین تا به ابد پرچم تو بالا 🎤 مداحی زیبا و مشترک و در برنامه حسینیه معلی، شب سوم 💻 @montazeranemouod
خاک قدمِ رقیه باشی عشق است زیر علمِ رقیه باشی عشق است با مهدی صاحب الزمان از ره لطف یک شب حرم رقیه باشی عشق است 🥀💔 💻 @montazeranemouod
📌 دردانهٔ کربلا... ▪️ فراق پدر و دردِ اسارت، آرامش را از رقیه کوچک ربوده بود. سه‌سالهٔ حسین که میوه دل زهرا بود و نور چشم پدر، حالا چگونه می‌توانست این مصیبت‌ها را طاقت بیاورد؟ ▫️ آه ای دخترک شیرین‌زبانِ حسین! نگاه کن! اینجا هم دخترکانی بی‌پناه از ظلم یزیدیان زمان به خود می‌لرزند… کودکان بی‌پناه غزه را می‌گویم… دخترانی که داغ پدر و مادر دیده‌اند و حالا هیچ‌کسی جز خدا ندارند. ای دردانهٔ کربلا! با همان زبان شیرینت، نجاتشان را از خدا بخواه… ببین که چطور از چشمان مهدی به خاطر این همه ناجوانمردی، خون ‌می‌بارد. برای‌ ما و فرج مولایمان دعا کن... تا زودتر بیاید و تمام شود این همه رنج و عذاب… 📖 ؛ 💻 @montazeranemouod
🖼 ؛ 📌 فدا شده مردم آخرالزمان... 🥀 نیمه‌شب بود. زنِ غسّاله بر پیکر دخترک آب می‌ریخت و می‌پرسید: بانو! این دختر چه بیماری داشته که اینقدر بدنش کبوده؟ بانو سکوت کرد، چون نمی‌توانست به زن بگوید: این دختر فدا شد تا مردم آخرالزمان راه رو گم نکنند... 🏴 سوم ؛ 💻 @montazeranemouod