eitaa logo
منتظࢪان‌ظھوࢪ🇵🇸
542 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
33 فایل
چشم بگردان و ببین زین هستی چه میماند برایت جز خدا ، یاد خدا ، ذکر خدا …📿🌱 اگر اشتباهی دیدید بذارید به پای خودمون نه دینمون!
مشاهده در ایتا
دانلود
📪 پیام جدید سلام علیکم ببخشید میشه بیشتر سرود و مداحی بزارید در مورد دهه فجر مناسب مدرسه باشه و از نظر شما قشنگ باشه شرمنده زحمت میدم حلال کنید ببخشید علیکم السلام بله حتما خواهش میکنم دشمن مولا علی علیه السلام شرمنده باشه این چه حرفیه
هدایت شده از دخٺࢪان چادࢪے🇵🇸
میشه کمک مون کنید بشیم 220 تایی؟ تگ میزارم
می‌گفت؛ جوری‌بـاش‌که‌گلزارشهدا بیشترازشهررفیق‌داشته‌بـاشی...:)!'🕊
📜 بِسْم الله الرحمن الرحيم 🌸سَلاَمٌ عَلَىٰ آلِ يَس 🌼ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللهِ وَرَبَّانِيَ آيَاتِهِ، 🌸ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا بَابَ اللهِ وَدَيَّانَ دِينِهِ، 🌼ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللهِ وَنَاصِرَ حَقِّهِ، 🌸ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِهِ 🌼ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللهِ وَتَرْجُمَانَهُ 🌸ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ فِي آنَاءِ لَيْلِكَ وَأَطْرَافِ نَهَارِكَ، 🌼ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللهِ فِي أَرْضِهِ، 🌸ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللهِ ٱلَّذِي أَخَذَهُ وَوَكَّدَهُ، 🌼ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللهِ ٱلَّذِي ضَمِنَهُ، 🌸ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَالْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَالْغَوْثُ وَٱلرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ، وَعْداً غَيْرَ مَكْذُوبٍ، 🌼ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقوُمُ، 🌸ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْعُدُ، 🌼ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَتُبَيِّنُ، 🌸ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُصَلِّي وَتَقْنُتُ، 🌼ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَرْكَعُ وَتَسْجُدُ، 🌸ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُهَلِّلُ وَتُكَبِّرُ، 🌼ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَحْمَدُ وَتَسْتَغْفِرُ، 🌸ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُصْبِحُ وَتُمْسِي، 🌼ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ فِي ٱللَّيْلِ إِذَا يَغْشَىٰ وَٱلنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّىٰ، 🌸ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا ٱلإِمَامُ الْمَأْمُونُ، 🌼ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأْمُولُ، 🌸ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ بِجَوَامِعِ ألسَّلاَمُ، ✨أُشْهِدُكَ يَا مَوْلاَيَ 💝أَنِّي أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَـٰهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَريكَ لَهُ، 💝وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ لاَ حَبِيبَ إِلاَّ هُوَ وَأَهْلُهُ، 💝وَأُشْهِدُكَ يَا مَوْلاَيَ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ حُجَّتُهُ 💝وَالْحَسَنَ حُجَّتُهُ 💝وَالْحُسَيْنَ حُجَّتُهُ 💝وَعَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ حُجَّتُهُ 💝وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، 💝وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ، 💝وَموُسَىٰ بْنَ جَعْفَرٍ حُجَّتُهُ، 💝وَعَلِيَّ بْنَ موُسَىٰ حُجَّتُهُ، 💝وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، 💝وَعَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ، 💝وَالْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، 💝وَأَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللهِ، 🌕أَنْتُمُ ٱلأَوَّلُ وَٱلآخِرُ 💫وَأَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ لاَ رَيْبَ فِيهَا ✨يَوْمَ لاَ يَنْفَعُ نَفْساً إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْراً، ☀️وَأَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ، 🌙وَأَنَّ نَاكِراً وَنَكِيراً حَقٌّ، ☀️وَأَشْهَدُ أَنَّ ٱلنَّشْرَ حَقٌّ، 🌙وَالْبَعْثَ حَقٌّ، ☀وَأَنَّ ٱلصِّرَاطَ حَقٌّ، 🌙وَالْمِرْصَادَ حَقٌّ، ☀وَالْمِيزَانَ حَقٌّ، 🌙وَالْحَشْرَ حَقٌّ، ☀وَالْحِسَابَ حَقٌّ، 🌙وَالْجَنَّةَ وَٱلنَّارَ حَقٌّ، ☀وَالْوَعْدَ وَالْوَعِيدَ بِهِمَا حَقٌّ، 🌺يَا مَوْلاَيَ شَقِيَ مَنْ خَالَفَكُمْ وَسَعِدَ مَنْ أَطَاعَكُمْ، 🌺فَأَشْهَدْ عَلَىٰ مَا أَشْهَدْتُكَ عَلَيْهِ، 🌺وَأَنَا وَلِيٌّ لَكَ بَريءٌ مِنْ عَدُوِّكَ، 🌾فَالْحَقُّ مَا رَضِيتُمُوهُ، 🌾وَالْبَاطِلُ مَا أَسْخَطْتُمُوهُ، 🌾وَالْمَعْرُوفُ مَا أَمَرْتُمْ بِهِ، 🌾وَالْمُنْكَرُ مَا نَهَيْتُمْ عَنْهُ، 💝فَنَفْسِي مُؤْمِنَةٌ بِاللهِ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَبِرَسُولِهِ وَبِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَبِكُمْ يَا مَوْلاَيَ أَوَّلِكُمْ وَآخِرِكُمْ، 💝وَنُصْرَتِي مُعَدَّةٌ لَكُمْ وَمَوَدَّتِي خَالِصَةٌ لَكُمْ آمِينَ آمِينَ. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎ ❥‹°@montazeranezohoorrr313⇢♡
زیارت آل یاسین (1).mp3
8.21M
••جهت‌قرارِدل🫧☁️•• می‌گفت: هروقت‌دلت‌برای‌آقات‌تنگ‌شد زیارت‌آل‌یاسین‌بخون،انگارآقاباهات‌حرف‌‌میزنه خودایشونم‌گفته: به‌محبینِ‌من‌بگو آن‌لحظه‌که‌احساسِ‌تنهایی‌می‌کنید تنها‌چیزی‌که‌شماراآرام‌می‌کند ، من‌هستم...❤️‍🩹🌱 [امام‌زمان‌عجّ]
••قرارالهی|طرح‌تلاوت‌نور✨📖•• 🗣️صفحه‌وسوره‌تلاوت: 🖋️سوره بقره | صفحه۲۶ فایل‌صوتی‌‌ذیل‌تصویرقراردارد🎧 ثواب‌تلاوت‌هدیه‌به: "ساحت‌مقدس‌امام‌زمان‌ وشهیده مکرمه حسینی" التماس‌دعا🩵
مداحی آنلاین - صفحه 26 قرآن کریم.mp3
1.29M
••قرارالهی|طرح‌تلاوت‌نور✨📖•• 🗣️صفحه‌وسوره‌تلاوت: 🖋️سوره بقره | صفحه۲۶ ثواب‌تلاوت‌هدیه‌به: "ساحت‌مقدس‌امام‌زمان‌و شهیده مکرمه حسینی " التماس‌دعا🩵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌾 🌾 قسمت : هم راز علی حسابی جا خورد و خنده اش کور شد ... زینب رو گذاشت زمین ...  - اتفاقی افتاده؟ ... رفتم تو اتاق، سر کمد و علی دنبالم ... از لای ساک لباس گرم ها، برگه ها📑 رو کشیدم بیرون ... - اینها چیه علی؟ ... رنگش پرید ...😨 - تو اونها رو چطوری پیدا کردی؟ ... - من میگم اینها چیه؟ ... تو می پرسی چطور پیداشون کردم؟ ...😐 با ناراحتی اومد سمتم 😒و برگه ها رو از دستم گرفت ...  - هانیه جان ... شما خودت رو قاطی این کارها نکن ... با عصبانیت گفتم ... 😠 _یعنی چی خودم رو قاطی نکنم؟ ... می فهمی اگر ساواک شک کنه و بریزه توی خونه مثل آب خوردن اینها رو پیدا می کنه ... بعد هم می برنت داغت می مونه روی دلم ...  نازدونه علی به شدت ترسیده بود ... اصلا حواسم بهش نبود... اومد جلو و عبای علی رو گرفت ... بغض کرده و با چشم های پر اشک خودش رو چسبوند به علی ... با دیدن این حالتش بدجور دلم سوخت ... بغض گلوی خودم رو هم گرفت...خم شد و زینب رو بغل کرد و بوسیدش ... چرخید سمتم و دوباره با محبت بهم نگاه کرد ... اشکم منتظر یه پخ بود که از چشمم بریزه پایین ...  - عمر دست خداست هانیه جان ... اینها رو همین امشب می برم ... شرمنده نگرانت کردم ... دیگه نمیارم شون خونه...  زینب رو گذاشت زمین و سریع مشغول جمع کردن شد ... حسابی لجم گرفته بود ...  - من رو به یه پیرمرد فروختی؟ ... خنده اش گرفت😄 ... رفتم نشستم کنارش ...  - این طوری ببندی شون لو میری ... بده من می بندم روی شکمم ... هر کی ببینه فکر می کنه باردارم ... 😊 - خوب اینطوری یکی دو ماه دیگه نمیگن بچه چی شد؟ ... خطر داره ... نمی خوام پای شما کشیده بشه وسط ...😊 توی چشم هاش نگاه کردم ...  - نه نمیگن ... واقعا دو ماهی میشه که باردارم ...☺️ ادامه دارد.... ✍نویسنده:
🌾 🌾قسمت مقابل من نشسته بود ... سه ماه قبل از تولد دو سالگی زینب ... دومین دخترمون👧 هم به دنیا اومد ... این بار هم علی نبود ... اما برعکس دفعه قبل... اصلا علی نیومد ... این بار هم گریه 😢می کردم ... اما نه به خاطر بچه ای که دختر بود ... به خاطر علی که هیچ کسی از سرنوشت خبری نداشت ... تا یه ماهگی هیچ اسمی روش نگذاشتم ... کارم اشک بود و اشک ... مادر علی ازمون مراقبت می کرد ... من می زدم زیر گریه، اونم پا به پای من گریه می کرد ... زینب بابا هم با دلتنگی ها و بهانه گیری های کودکانه اش روی زخم دلم نمک می پاشید ... از طرفی، پدرم هیچ سراغی از ما نمی گرفت ... زبانی هم گفته بود از ارث محرومم کرده😒 ... توی اون شرایط، جواب کنکور هم اومد ... تهران، پرستاری💉 قبول شده بودم ... یه سال تمام از علی هیچ خبری نبود ... هر چند وقت یه بار، ساواکی ها مثل وحشی ها و قوم مغول، می ریختن توی خونه ... همه چیز رو بهم می ریختن ... خیلی از وسایل مون توی اون مدت شکست ... زینب با وحشت به من می چسبید و گریه می کرد ... چند بار، من رو هم با خودشون بردن ولی بعد از یکی دو روز، کتک خورده ولم می کردن ... روزهای سیاه و سخت ما می گذشت ... پدر علی سعی می کرد کمک خرج مون باشه ولی دست اونها هم تنگ بود ... درس می خوندم و خیاطی💈 می کردم تا خرج زندگی رو در بیارم ... اما روزهای سخت تری انتظار ما رو می کشید ...  ترم سوم دانشگاه ... سر کلاس نشسته بودم که یهو ساواکی ها ریختن تو ... دست ها و چشم هام رو بستن و من رو بردن ... اول فکر می کردم مثل دفعات قبله اما این بار فرق داشت ... چطور و از کجا؟ ... اما من هم لو رفته بودم ... چشم باز کردم دیدم توی اتاق بازجویی ساواکم ... روزگارم با طعم شکنجه شروع شد ... کتک خوردن با کابل، ساده ترین بلایی بود که سرم می اومد ...  چند ماه که گذشت تازه فهمیدم اونها هیچ مدرکی علیه من ندارن ... به خاطر یه شک ساده، کارم به اتاق شکنجه ساواک کشیده بود ...  اما حقیقت این بود ... همیشه می تونه بدتری هم وجود داشته باشه ... و بدترین قسمت زندگی من تا اون لحظه ... توی اون روز شوم شکل گرفت ... دوباره من رو کشون کشون به اتاق بازجویی بردن ... چشم که باز کردم ... علی جلوی من بود ... بعد از دو سال ... که نمی دونستم زنده است یا اونو کشتن ... زخمی و داغون ... جلوی من نشسته بود ... ادامه دارد.... ✍نویسنده: