107571_760.mp3
3.62M
🦋دعای دلنشین فرج (الهی عظم البلاء)
با صدای علی فانی🗣
❤°{<با هم زمزمه کنیم>}°❤
التماس دعا ❤
#امام_زمان
#ادرکنا_یامهدی
#اللهمعجللولیکالفرج
@montazeranezohurrr🌱🕊
ali-fani-8.mp3
21.06M
هر صبح 🌅.
با هم تجدید عهد می کنیم با مولایمان صاحب الزمان(عج)💚
❤°{<با هم زمزمه کنیم>}°❤
#دعای_عهد
#تجدید_عهد
@montazeranezohurrr 🌿 ✨
صبحت بخیر آقای من 💚
بگذار از تمام دنیا تا زمان ظهورت 🌤️سهم من دلتنگی های جمعه باشد🕊️
❤️🌱💚🌱❤️🌱💚🌱❤️🌱💚🌱❤️
بگذار از تمام دنیا تا زمان ظهورت🌤️ دلخوشی ام همین سلام آل یاسین باشد✨🕊️
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#آقا_جان_بیا_جانم_به_لب_رسیده
@montazeranezohurrr 🌿 ✨
خوبی کنی...
خوبی ها به سمت تو می آیند ❤️✨
اگر هر کجا باشی اثری از خوبی تو باشد
قدرتمند هستی
و لایق عشق بی انتهای الهی😍♥️
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#پای_درس_استاد
@montazeranezohurrr 🌿 ✨
چه خوب که بعضی از آدما باهوشند
خدا رو به عنوان رفیق انتخاب میکنند
و چه خوب رفیقی است
خدای عزوجل✨❤️
فرض کن انسان یه رفیق داره بدون کوچکترین مشکلی داری همش دنبال راه حل برات
که مشکلت از بین بره
حالا فرض کن خدا اگه با این همه فضل اگه رفیقمون باشه .... 🌹
فقط خودش میدونه چه انفجار برکت و رحمت و شادی و آرامشی توی زندگی ما رخ داده 😍✨
#خدا
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
@montazeranezohurrr 🌿 ✨
مگه میشه سه شنبه باشه و
به یاد جمکران از خواب بلند نشی؟
😍💚
جان آقا💚💚
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#دلنوشته
@montazeranezohurrr 🌿 ✨
اثر حاضر در پنج بخش «اهمیت، داستان بناء مسجد، مسجد جمکران در آراء علماء، کرامات امام زمان(عج) و گوشه ای از کلام امام(ع) و چند عکس رنگی از مسجد مقدس جمکران» به رشته تحریر درآمده است.
مسجد مقدس جمکران در نزدیکی شهر مقدس قم واقع شده و همواره پذیرای زائرینی از نقاط مختلف ایران و جهان است. این مکان مقدس، تحت توجهات خاصه حضرت مهدی(عج) قرار دارد و آن حضرت از شیعیانشان خواسته اند که به این مکان مقدس روی آورند، چرا که این مکان، دارای زمین شریفی است و حق تعالی آن را از زمین های دیگر برگزیده است.
* تاریخچه بنای مسجد مقدس جمکران
شیخ صدوق در کتاب «مونس الحزین فی معرفه الحق و الیقین» و در روایت مشهوری که به نظر می آید تنها سند موجود و معتبر برای ساخت این مسجد باشد، آورده است: «شیخ حسن بن مثله جمکرانی گوید: من شب سه شنبه، ۱۷ ماه مبارک رمضان سال ۳۷۳ ق در خانه خود خوابیده بودم که ناگاه جماعتی از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند: برخیز و مولای خود، مهدی(ع) را اجابت کن که تو را طلب کرده است.
آنها مرا به محلی که اکنون مسجد جمکران است آوردند، چون نیک نگاه کردم، تختی دیدم که فرشی نیکو بر آن تخت گسترده شده، جوانی 30 ساله بر آن تخت تکیه بر بالش کرده و پیرمردی هم نزد او نشسته است، آن پیر، خضر نبی(ع) بود که مرا امر به نشستن کرد، حضرت مهدی(عج) مرا به نام خودم خواند و فرمود: برو به حسن مسلم (که در این زمین کشاورزی می کند) بگو، این زمین شریفی است و حق تعالی آن را از زمین های دیگر برگزیده است و دیگر نباید در آن کشاورزی کند. عرض کردم: یا سیدی و مولای! لازم است که من دلیل و نشانه ای داشته باشم و گرنه مردم حرف مرا قبول نمی کنند.
امام فرمود: تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما نشانه هایی برای آن قرار می دهیم، و همچنین نزد سید ابوالحسن الرضا (یکی از علمای قم ) برو و به او بگو حسن بن مسلم را احضار کند و سود چند ساله را که از زمین به دست آورده است، وصول کند و با آن پول در این زمین مسجدی بنا کند. به مردم بگو به این مکان رغبت کنند و آن را عزیز دارند و چهار رکعت نماز در آن گذارند.
آنگاه امام(عج) فرمودند: هر که این دو رکعت نماز را در این مکان (مسجد جمکران) بخواند مانند آن است که دو رکعت نماز در کعبه خوانده باشد.
چون به راه افتادم، چند قدمی هنوز نرفته بودم که دوباره مرا باز خواندند و فرمودند: بزی در گله جعفر کاشانی است، آن را خریداری کن و بدین مکان بیاور و آن را بکش و بین بیماران انفاق کن، هر بیمار و مریضی که از گوشت آن بخورد، حق تعالی او را شفا دهد.
حسن بن مثله جمکرانی می گوید: من به خانه بازگشتم و تمام شب را در اندیشه بودم، تا اینکه نماز صبح را خوانده و به سراغ «علی المنذر» رفتم و ماجرای شب گذشته را برای او نقل کردم و با او به همان مکان شب گذشته رفتیم، و در آنجا زنجیرهایی را دیدیم که طبق فرموده امام علیه السلام، حدود بنای مسجد را نشان می داد.
سپس به قم نزد سید ابوالحسن رضا رفتیم و چون به در خانه او رسیدیم، خادم او گفت: آیا تو از جمکران هستی؟ به او گفتم: بلی! خادم گفت: سید از سحر در انتظار توست. آنگاه به درون خانه رفتیم و سید مرا گرامی داشت و گفت: ای حسن بن مثله! من در خواب بودم که شخصی به من گفت: حسن بن مثله، از جمکران نزد تو می آید، هر چه او گوید، تصدیق کن و به قول او اعتماد نما، که سخن او سخن ماست و قول او را رد نکن.
از هنگام بیدار شدن تا این ساعت منتظر تو بودم، آنگاه من ماجرای شب گذشته را برای وی تعریف کردم، سید بلافاصله فرمود تا اسب ها را زین نهادند و بیرون آوردند و سوار شدیم، چون به نزدیک روستای جمکران رسیدیم، گله جعفر کاشانی را دیدیم، آن بز از پس همه گوسفندان می آمد، چون به میان گله رفتم، همین که بز مرا دید به طرف من دوید، جعفر سوگند یاد کرد که این بز در گله من نبوده و تاکنون آنرا ندیده بودم، به هر حال آن بز را به محل مسجد آورده و آن را ذبح کرده و هر بیماری که گوشت آن را تناول کرد، با عنایت خداوند تبارک و تعالی و حضرت بقیه الله ارواحنا فداه شفا یافت. ابوالحسن رضا، حسن مسلم را احضار کرده و منافع زمین را از او گرفت و مسجد جمکران را بنا کرد و آن را با چوب پوشانید. سپس زنجیرها و میخ ها را با خود به قم برد و در خانه خود گذاشت، هر بیمار و دردمندی که خود را به آن زنجیرها می مالید، خدای تعالی او را شفای عاجل[سریع] می فرمود، پس از فوت سید ابوالحسن، آن زنجیرها ناپدید شد و دیگر کسی آنها را ندید ...»
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#حدیث_مهدویت
@montazeranezohurrr 🌿✨