eitaa logo
منتظران قائم
139 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
14.2هزار ویدیو
183 فایل
🌹به کانال منتظران قایم خوش امدید🌹 🤲الهم عجل لولیک الفرج🤲
مشاهده در ایتا
دانلود
میرباقری - 14030304- کامل_1.mp3
49.06M
🎧 سخنرانی آیت‌الله میرباقری دربارۀ شهادت آیت‌الله رئیسی و همراهان، ۱۴‌۰۳/‌۳‌/۳ ➖ فلسفۀ ابتلائات اجتماعی و آثار آن ➖ خصوصیات انسان‌های مجاهد ➖ جلوه‌هایی از شخصیت خاص معنوی و اجتماعی شهید آیت‌الله رئیسی ➖ چه کسانی شایسته حضور در میدان خدمتگذاری به مردم و مدیریت کشور هستند؟ ◀️ مردم عزیز ایران و جبهۀ مقاومت باید بدانند که اگر در میدان حرکت به سمت عصر ظهور هستند، این میدان از دل ابتلائات سنگین می‌گذرد و استقامت و‌ مجاهدت در این صحنه‌ها، منتهی به برکات بزرگ خواهد شد. ◀️ بزرگی و عظمت شهید آیت‌الله رئیسی بیش از آن چیزی است که ما دیده و شنیده‌ایم. شهید آیت‌الله رئیسی مصداق آیۀ شریفۀ «مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ» بود. این عهد و قرار چیست؟ اینکه پشت به دشمن و پشت به میدان نکنی و استقامت کنی، تا مرز تقدیم جان. ◀️ آیت‌الله رئیسی تواضع حقیقی در مقابل مردم داشت، نه تواضع تصنُّعی. گاهی انسان برای دیگران کفش جفت می‌کند، اما باطن همین "کفش جفت کردن" تکبُّر است. یا باطن سلام‌کردنش هم نوعی تکبُّر است. تواضع حقیقی یعنی خشوع در برابر خدای متعال به نیست‌انگاری خود و تواضع در برابر مؤمنان تبدیل شود. این وصف، بسیار قیمتی است. 🏴🛑‍@lashkare_14
لبیک یا مهدی 03.mp3
11.12M
۳ ⚜دستگاه حسیـن علیه‌السلام، دانشگاهِ انسان سازیست! ‼️محال است، دنبالِ حسین براه اُفتی و روح مبارزه و جهاد در تو، طلوع نکند... 🍃أللَّھُمَ عـجِّــلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج🍃 💯 آخرالزمان "فوتوریسم"👇 @Fotorism_313
❣شبکه ی سلطنتی BBC در اولین واکنش به اعلام قطعی ورود دکتر جلیلی با تیتر "جلیلی تهدید بزرگی برای آینده اسرائیل خواهد بود" به استقبال این حضور رفته است! 🔸رویترز با پرداختن به تجربه و اقتدار دکتر جلیلی وی را سیاست‌مدار قدرتمند و مقتدری توصیف کرده است! 🍃أللَّھُمَ عـجِّــلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج🍃 💯 آخرالزمان "فوتوریسم"👇 @Fotorism_313
🔅 ✍️ وقتی خدا همیشه در دسترس ماست پس چه نیاز به بنده خدا؟ 🔹پسر کوچولو به مادر خود گفت: مادر داری به کجا می‌روی؟ 🔸مادر گفت: عزیزم بازیگری معروف که از محبوبیت زیادی برخوردار است به شهر ما آمده است. این طلایی‌ترین فرصتی است که می‌توانم او را ببینم و با او حرف بزنم. خیلی زود برمی‌گردم. اگر او وقت آن را داشته باشد که با من حرف بزند چه محشری می‌شود. 🔹و در حالی که لبخندی حاکی از شادی به لب داشت با فرزندش خداحافظی کرد. 🔸حدود نیم ساعت بعد مادرش با عصبانیت به خانه برگشت. 🔹پسر به مادرش گفت: مادر چرا چهره پریشانی داری؟ آیا بازیگر محبوبت را ملاقات کردی؟ 🔸مادر با لحنی از خستگی و عصبانیت گفت: من و جمعیت زیادی از مردم بسیار منتظر ماندیم اما به ما خبر رساندند که او نیم ساعت است که این شهر را ترک کرده است. ای کاش خدا شهرت و محبوبیتی را که به این بازیگر داده است به ما داده بود. 🔹کودک پس از شنیدن حرف‌های مادر به اتاق خود رفت و لباس‌های خود را بر تن کرد و گفت: مادر آماده شو باهم به جایی برویم. من می‌توانم این آرزوی تو را برآورده کنم. 🔸اما مادر اعتنایی نکرد و گفت: این شوخی‌ها چیست؟ او بیش از نیم ساعت است که این شهر را ترک کرده است. حرف‌های تو چه معنی‌ای می‌دهد؟ 🔹پسر ملتمسانه گفت: مادرم خواهش می‌کنم به من اعتماد کن. فقط با من بیا. 🔸مادر نیز علی‌رغم میل باطنی خود درخواست فرزندش را پذیرفت زیرا او را بسیار دوست می‌داشت. بنابراین آن دو به بیرون از خانه رفتند. 🔹پس از چندی قدم‌زدن پسر به مادرش گفت: رسیدیم. 🔸در حالی که به مسجد اشاره می‌کرد. 🔹مادر که از این کار فرزندش بسیار دلخور شده بود با صدایی پر از خشم گفت: من به تو گفتم که الان وقت شوخی نیست. این رفتار تو اصلا زیبا نبود. 🔸کودک جواب داد: مادر تو در سخنان خود دقیقا این جمله را گفتی که ای کاش خدا شهرتی و محبوبیتی را که به این بازیگر داده است به ما داده بود. 🔹پس آیا افتخاری از این بزرگ‌تر است که با کسی که این شهرت و محبوبیت را داده است نه آن کسی که آن را دریافت کرده است، حرف بزنی؟ 🔸آیا سخن‌گفتن با خدا لذت‌بخش‌تر از آن نیست که با آن بازیگر محبوب حرف بزنی؟ وقتی خدا همیشه در دسترس ماست پس چه نیاز به بنده خدا؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕌 @emamreza8_ir
✅‍ از کوره در رفتن !! ✍در کوره آهنگری آهن را تا جایی حرارت می‌دهند که ذوب شود و از آن آهن مذاب برای ساختن ابزار و وسایل زندگی استفاده می‌کنند. طبیعی است که از آن ابتدا آهن سرد را در کوره با حرارت بالا نمی‌اندازند. بلکه درجه حرارت کوره آهنگری را به آرامی بالا می‌برند تا آهن هم به تدریج گداخته شود. علت هم این است که آهن این خاصیت را دارد که اگر در معرض گرما و حرارت بالا قرار بگیرد، سخت گداخته می‌شود و با صدای مهیبی منفجر می‌شود و از «کوره در می‌روند» به این معنا که از کوره به بیرون پرتاب می‌شوند. از همین روست که برای افرادی که عصبی‌مزاج هستند و در برابر برخی اتفاقات چنان خشمگین می‌شود که از حد تعادل خارج می‌شوند و شاید دست به اعمال غیرمنتظره هم بزنند. اصطلاح «از کوره در رفتن» در مورد افراد تندخو و خشمگین که قدرت و توانایی کنترل اعصاب خود را ندارند به کار می‌رود.
✨﷽✨ 🌼سه دام شیطان ✍ شیطان، موسی را ملاقات کرد و به حضرت عرضه داشت: ای موسی! تویی آن انسانی که خداوند مهربان تو را به رسالت برگزیده و بی واسطه با تو سخن می گوید، روی این حساب از آبروی فوق العاده ای برخورداری، من یکی از مخلوقات خدایم و گناهی را مرتکب شدم و علاقه دارم از آن گناه به درگاه حضرت حق توبه کنم!! به پیشگاه محبوب عالمیان واسطه شو تا توبه ام را بپذیرد. موسی بزرگوار قبول کرد، از خداوند مهربان درخواست کرد: الهی! توبه اش را بپذیر. خطاب رسید: موسی! خواسته ات را قبول کردم، به شیطان امر کن به قبر آدم سجده کند، چرا که توبه از گناه، جبران عمل فوت شده است. موسی، ابلیس را دید و پیشنهاد مقصود خلقت را به او گفت. سخت عصبانی و خشمگین شد و با تکبر گفت: ای موسی! من به زنده او سجده نکردم، توقّع داری به مرده او سجده کنم!! سپس گفت: ای موسی! به خاطر این که به درگاه حق جهت توبه من شفاعت کردی بر من حق دار شدی، به تو بگویم که در سه وقت مواظب ضربه من باش که هرکس در این سه موضع، مواظب من باشد از هلاکت مصون می ماند. 1. به هنگام خشم و غضب، مواظب فعالیت من باش که روحم در قلب تو و چشمم در چشم تو است و همانند خون در تمام وجودت می چرخم، تا به وسیله تیشه خشم، ریشه ات را برکنم. 2. به وقت قرار گرفتن در میدان جهاد، متوجّه باش که در آن وقت من مجاهد فی سبیل اللّه را به یاد فرزندان و زن و اهلش انداخته، تا جایی که رویش را از جهاد فی اللّه برگردانم! 3. بترس از این که با زن خلوت کنی که من در آنجا واسطه نزدیک کردن هر دو به هم هستم! در این داستان عجیب، شیطان به سه برنامه خطرناک اشاره دارد: شهوت، غضب و حرص. در هر صورت باید گفت: بدون شک، فرار انسان از جهاد، ریشه ای جز حرص به دنیا ندارد و امتناع ابلیس از سجده به آدم منشأی غیر حسد نمی تواند داشته باشد و این حسد، درب بسیار بزرگی است که شیطان با ورودش، قدرت تسخیر قلب را پیدا می کند. 📚اثر استاد حسین انصاریان.
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷امان از حواله های خدا.... خوش بحال اون کسی که این حواله هاگیرش بیاد. اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ
مولتی میلیاردر هندی با ثروت ۲۹۱ میلیارد دلاری، راتان ، در یک مصاحبه‌ی رادیویی، مجری رادیو تلفنی از او سوال کرد: قربان، چه زمانی در زندگی‌تان خوشبخت‌تر بودید؟ راتان تاتا پاسخ داد: من چهار مرحله شادی را در زندگی‌ام پشت سر گذاشتم و سرانجام معنای خوش‌بختی واقعی را فهمیدم. 🔺اولین قدم جمع آوری ثروت و منابع بود. اما در آن لحظه به آن خوش‌بختی که می‌خواستم نرسیدم. 🔺سپس مرحله‌ی دوم انباشتن اشیاء و اشیاء قیمتی فرا رسید. اما متوجه شدم که تاثیر این کار هم موقتی است و درخشش جواهرات زیاد دوام نمی‌آورد. 🔺سپس مرحله‌ی سوم پروژه‌های بزرگ فرا رسید. من ۹۵ درصد از ذخایر نفت خود را در هند و آفریقا داشتم. من صاحب بزرگ‌ترین کارخانه‌ی فولاد هند و آسیا بودم. اما حتی اینجا هم به آن خوش‌بختی که تصور می‌کردم نرسیدم. 🔺مرحله‌ی چهارم زمانی فرا رسید که دوستم از من خواست برای کودکان معلول ویلچر بخرم. حدود ۲۰۰ کودک. به توصیه یکی از دوستان، من بلافاصله ویلچر خریدم. اما دوستم اصرار کرد که با او بروم و به بچه‌ها خودم ویلچرها را بدهم. آماده شدم و راه افتادم. آنجا با دست خودم به این بچه‌ها ویلچر دادم. درخشش عجیبی از شادی را در چهره‌ی این کودکان دیدم. همه‌ی آنها را دیدم که در ویلچرهایشان نشسته‌اند و حرکت می‌کنند و بازی می‌کنند. انگار به یک پیک نیک رسیده بودند. از درون احساس خوش‌حالی می‌کردم. وقتی تصمیم گرفتم بروم یکی از بچه‌ها پاهایم را گرفت. سعی کردم به آرامی پاهایم را آزاد کنم، اما کودک به صورت من نگاه کرد و آنها را محکم‌تر فشار داد. پس خم شدم و از کودک پرسیدم آیا چیز دیگری لازم داری؟ واکنش این کودک نه تنها من را شوکه کرد، بلکه دید من را به زندگی کاملاً تغییر داد. این بچه گفت: خوب می‌خواهم چهره‌ی تو را به یاد بسپارم تا وقتی تو را در بهشت ​​می‌بینم، بتوانم بشناسمت و دوباره ازت تشکر کنم. عبادت بجز خدمت خلق نیست . پ.ن: در این شرایط اسف‌بار مهربانی و بخشش را فراموش نکنیم