eitaa logo
منتظران قائم
139 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
14.2هزار ویدیو
183 فایل
🌹به کانال منتظران قایم خوش امدید🌹 🤲الهم عجل لولیک الفرج🤲
مشاهده در ایتا
دانلود
🛑 آیت الله قاضی (ره): هر حقی که بر گردنت باشد تا ادا نکنی بـاب روحانیت، باب قرب، باب معرفت بـاز شـدنی نیست. حضرت احدیت رضایت خویش را در راضی نگه شدن مردم قرار داده است.
🖤انالله و اناالیه راجعون🖤 گوهرعمر چراغیست که دربزم وجود به نسیم مژه برهمزدنی خاموش است سلام هرروزتعدادحلقه واسط حاضر کمتر وتعدادجاودانگان بیشتر می شودواین هشداریست گران برای ماندگان. امیداست تافرصت باقیست ازعلم و آموخته‌های خود به دیگران بیاموزیم ونخبه پروری کنیم و از اسرار مگوی رازبگشائیم که فردابسیار دیراست آری اساتیدوحکمای بزرگ را سه دشمن اصلی و آفت جدی است، اولین دشمن، شیطان نفس وکبر وغرور است دومین دشمن، سارقان جنایتکار بدخو وبدنیت هستند سومین حضرت عزرائیل که هرسه بلای جان این حلقه اتصال می باشد خداکندکه تاقبل از فرارسیدن تقدیر فرصت مراقبت وحفاظت ازوجودمبارکشان درمقابل دشمن، همچنین فرصت آموختن ازعلم وجودشان فراهم باشد که هم اکنون هم دیراست انشاالله عمرشان درپناه امام زمان (عج) طولانی و ازهر گزندی مصون بمانند. به همین مناسبت ضمن دعابرای سلامتی حکمای حاضر با قرائت فاتحه جهت تجلیل ازمقام علم وحکمت یادشان راگرامی میداریم. ارادتمند دبیرشورای مرکزی اساتید وحکمای طب‌سنتی ایرانی اسلامی کشور
🌓 اعتیاد به رنج!! چند وقت پیش یک سفر کاری داشتم. با قطار به سمت مقصد می‌رفتیم داخل کوپه یه خانم با پسر حدوداً ۹ ساله و یک آقای میانسال هم نشسته بودند. مشغول کتاب خواندن شدم. بعد از گذشت یکی دو ساعت متوجه شدم ، خانمی که پسر بچه همراهش بود داره گریه میکنه. آقای میان سال باهاش صحبت می‌کنه. بی اراده به سخنان این دو نفر گوش کردم. گویا مادر شوهر و خواهر شوهر آن خانم، در کوپه بغلی بودند، و او فرزندش را به کوپه بغل فرستاده بود و به او گفته بود: برو ببین در مورد من چی می‌گن. پسر بچه وقتی برگشته بود، هر چه را که شنیده بود، از سیر تا پیاز برای مادرش تعریف کرده بود... ظاهراً حرف‌های خوشایندی نزده بودند! آقای میان‌سال، که فردی پخته بود، به این مادر گفت: تا زمانی که "اعتیاد به رنج کشیدنت" را ترک نکنی، اوضاع همین است. برایم جالب بود. مگر ما انسان‌ها معتاد به رنج کشیدن هم می‌شويم؟! من آموختن را دوست دارم، به نظرم جامعه، بزرگ‌ترین دانشگاهی است که هر انسانی، بدون پرداخت شهریه، می‌تواند در کلاس‌های آن، شرکت کند و انتخاب کند چه بخواند. اون روز من هم در کوپه، در یک کارگاه عملی شرکت کرده بودم ... مادری «معتاد به رنج» و استادی که آماده بود تا راهنمایی کند. من هم سر تا پا شوقِ آموختن. استاد( آقای میان‌سال) رو به خانم گریان کرد و گفت: از کی معتاد شدی؟! خانم گفت: من أصلاً معتاد نیستم! به خدا من هیچی مصرف نمی کنم. استاد گفت: چرا ! رنج کشیدن عادت روزانه‌ات شده. مگر تو امروز مسافر نیستی؟ خانم گفت: چرا، داریم می‌ریم سفر. استاد گفت: تو امروز به‌خاطر آماده شدن برای سفر، رنج مصرف نکرده بودی. اما تا در کوپه نشستی، فرزندت را فرستادی تا از کوپه کناری، برایت مواد تهیه کند، و او هم سخنان زهرآگین را برایت آورد، و تو هم مصرف کردی، و اکنون هم مشغول رنج کشیدن و گریه کردن هستی! دیدگاه این استاد برایم بسیار جالب بود. 🔸خانم هم که گویی مثل من با دیدگاه جدیدی روبه‌رو شده بود گریه‌اش متوقف شد و گفت: ولی اونا خیلی بد هستن، چرا باید پشت سرم حرف بزنند؟! استاد گفت: شغل مواد فروش، فروش مواده. تو چرا مواد آن‌ها را می‌خری؟ تا زمانی که تو بهایی نپردازی، هیچ‌کس به زور به تو هیچ موادی نمی‌دهد. و ادامه داد: در این دنیا همه فروشنده هستند؛ تو مشخص کن، خریدار چه چیزی هستی: خریدار آرامشی، خریدار شادی، یا خریدار رنج و اندوه! 🔸من هرگز به دنیا این‌گونه نگاه نکرده بودم. برایم زیباترین تعبیری بود که تاکنون شنیده بودم. استاد ادامه داد: اگر در طول روز از خودت بپرسی، که امروز می‌خوام چه چیزی را بخرم، که برای زندگی ام مفید باشد بابت اجناس بنجل، بهایی نمی‌پردازی! 🔸بحث آن‌روز دیدگاه جدیدی را در من به‌وجود آورد. واقعاً امروز شما خریدار چه چیزی هستید: تنبلی و بطالت، رنج و اندوه، یا شادی و آرامش، و رشد و ... !؟ 🔸یادمان باشد، ما انسان‌ها دارای حق انتخاب هستیم، پس در اختیار خودمان است که کدام زمینه یا موضوع را انتخاب کنیم .
[۱۰/۱۵،‏ ۲۲:۵۶] حاج علی محمدی: 🍂🌺🍂🌺🍂🌺 📚شفا گرفتن سلطان سنی مذهب و ماجرای نواختن هفت‌ روزه نقاره ‌خانه ✍ از اهل تسنن و آدم گرفتاری بوده که مرضی پیدا می‌کند و به شهر توس می‌آید. او وزیری داشت که شیعه بوده ولی عقیده خود را ظاهر نمی کرد. سنجر که مریض می شود وزیرش به او می گوید اینجا قبر حضرت علی بن موسی الرضا (ع) است، اگر توسل بجوئید شفا می‌دهد. سلطان سنجر به وزیرش می گوید نامرد! تو شیعه بودی و از من پنهان می کردی؟ تو را خواهم کشت! 🔹وزیر تقاضا می‌کند که امشب را به من مهلت بده. اگر امام رضا (ع) شما را شفا داد مرا نکشید. سلطان سنجر مهلت را قبول کرد. وزیر می‌آید کنار قبر حضرت، صورت را روی خاک می‌گذارد و عرض می‌کند : آقا جان! اگر مرا بکشند فدای شما، اتفاق خاصی نمی افتد اما از این دلم می سوزد که بگویند شیعه دروغ می‌گوید. بگویند شما شفا نمی‌دهید، شما کرامت ندارید، در حالی که از شما کرامت‌های زیادی دیده ام. 🔸سلطان سنجر همان شب از خواب می‌پرد، می‌گوید فوری وزیر را احضار کنید. به او می گویند وزیر چون فهمیده شما او را خواهید کشت فرار کرده است. سنجر می‌گوید نمی‌خواهم او را بکشم، می‌خواهم دستش را ببوسم! او را پیدا کنید و بیاورید. کنار قبر حضرت رضا می‌روند و می‌ببنند که وزیر روی خاک افتاده. به وزیر می‌گویند سلطان تو را احضار کرده . وزیر به حضور سلطان سنجر می‌آید؛ 🔹سنجر به او می‌گوید بیا تا دستت را ببوسم. مرا ببر کنار قبر امام رضا (ع). سلطان سنجر به زیارت قبر حضرت می‌آید و بعد دستور می‌دهد هفت روز تمام مردم مشهد بیایند و ناهار و شام و صبحانه بخورند . هفت روز این نقاره خانه می‌زده و مردم می آمدند غذا می‌خوردند. مردم برای این نقاره خانه املاکی را وقف کرده‌اند. نقاره خانه وقتی می‌نوازد می‌گوید : سنجر شفا گرفت. 🔸شیعه کجایی ؟ سنجر شفا گرفت. شیعه کجایی؟ ز آستان رضایم خدا جدا نکند من و جدایی از این آستان ، خدا نکند! [۱۰/۱۵،‏ ۲۲:۵۷] حاج علی محمدی: 🌸🍃🌸🍃 سلیمان‌بن داوود از نادر پیامبرانی است که خداوند پادشاهی مشرق و مغرب زمین را به او داد و سال‌ها بر انسان‌ها، چهارپایان، مرغان و درندگان غالب و حاکم بود و زبان همه موجودات را می‌دانست که زبان از توصیف قدرت عظیم او قاصر است. درباره ثروت ایشان آورده‌اند که: فرشی داشت که جنیان آن را از حریر و طلا بافته بودند و هر زمان که می‌خواست به جایی برود روی آن فرش می‌نشست و هر جا و با هر سرعتی که می‌خواست، آن فرش وی را به مقصد می‌رساند. آنقدر قدرت داشت که حتی باد نیز تحت اختیار او بود و با باد سخن می‌گفت. میزی داشت از طلا که با یاقوت و جواهرات آراسته شده بود و سه هزار میز دیگر در اطراف او بودند (مخصوص علما، وزرا و بزرگان بنی‌ اسرائیل). سلیمان (ع) صد فرسخ لشکر داشت، ۲۵ فرسخ از جنیان، ۲۵ فرسخ از پرندگان، ۲۵ فرسخ از انسان و ۲۵ فرسخ از حیوانات چهارپا. جنیان گوهرهای درخشان برایشان می‌آوردند. در آشپزخانه‌های آن حضرت روزی ۱۰۰ هزار گوسفند، ۴۰ هزار گاو برای فقرا و مساکین و لشکریانش طبخ می‌شد ولی غذای خودش نان جو بود که آن را نیز با دست خود می‌پخت. روزی دستور داد که کسی وارد قصر من نشود و خود عصایش را به دست گرفت و به بالاترین جای قصر رفت در حالی که به عصایش تکیه داده بود به مملکت خویش نگاه کرده و شکرگذار خداوند بود. ناگاه نظرش به جوانی خوش چهره و پاکیزه افتاد که از گوشه قصرش پیدا شد، فرمود: چه کسی به تو اجازه ورود به قصر را داده است، گفت: پروردگار تو، فرمود:‌ تو کیستی، گفت: عزرائیل، فرمود: برای چه کاری آمدید، گفت: برای قبض روح تو. سلیمان (ع) چون هیچ وابستگی به دنیا نداشت فرمود: به آنچه ماموری، انجام بده. عزرائیل جان ایشان را در همان حالت که به عصا تکیه داده بود قبض کرد، چند روزی گذشت مردم و اطرافیان او را می‌دیدند و گمان می‌کردند که زنده است. بعضی می‌گفتند چند روز غذا نخورده و نیاشامیده، پس او پروردگار ماست. عده‌ای می‌گفتند او جادوگر است و در دید ما سحر کرده که ما گمان کنیم ایستاده است. گروهی گفتند او پیامبر خداست و … و خلاصه خداوند موریانه‌هایی را فرستاد که میان عصای او را بخورند تا عصا بشکند، وقتی عصا شکست و او به زمین افتاد به داخل قصر رفتند و متوجه شدند که چند روز است از دنیا رحلت کرده است. نکته مهم داستان این است که سلیمان (ع) با این همه ثروت فریب دنیا را نخورد و دنیا را در مسیر آخرت خرج کرد اما با این حال آخرین پیامبری است که در فردای قیامت به بهشت می‌رود زیرا خاصیت دنیا در این است که در حرام آن عقاب و در حلال آن حساب است. حسابرسی طولانی اموال سلیمان سبب می‌شود که او به عنوان آخرین پیامبر و فرستاده خدا قدم به بهشت گذارد.
پس از این داستان درس می‌گیریم که نه تنها دنیا به خودی خود مذموم نیست بلکه دنیادوستی و استفاده صحیح از مخلوقات هم مذموم نیست. استفاده غیرشرعی و وابستگی و یا پرستش دنیا مورد مذمت واقع شده که از آن به دنیای ملعون و یا مظلوم تعبیر می‌شود.