eitaa logo
کانال منتظران واقعی ظهور امام عصر روحی فدا
479 دنبال‌کننده
30.3هزار عکس
8.7هزار ویدیو
121 فایل
مهدویت، فرهنگی، مباحث سیاسی ممنوع، جز سخنان مهم رهبری @Shabnegar مدیر تبادل و تبلیغ نداریم❌❌ کانال مارا به دوستانتان معرفی بفرمایید برداشت از کانال با ذکر صلوات آزاد🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 ✅ مکالمه زیبای اباعبدالله الحسین با مروان پیرامون ازدواج دختر حضرت زینب با یزید پاسخ به شبهات رو از سیدالشهدا یاد بگیریم 🔸١۴٠٠ سال پیش تو اون جامعه‌ای که برای زنان ارزشی قائل نبودن و بازیچه روابط سیاسی و قومی قبیله ای میشدن و اصلا ازدواج ها بر همین مبنا بود، سیدالشهدا اینطوری زیبا از زن و کرامت زن میگن
23.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 | سخنان اشك آور طلبه در مورد فشار های اقتصادی فشاراقتصادی زیاده ولی ماپای علی هستیم ما علی را به دانه ای خرما نمی‌دهیم...! 🔴انتشار با شما
@Maddahionlinمداحی آنلاین - تو داماد ایرانی ما شدی - بنی فاطمه.mp3
زمان: حجم: 10.55M
🌺 (ع) 💐تو داماد ایرانی ما شدی 💐تو مهمان مهمانی ما شدی 🎙 👏 👌 اللهم عجل لولیک الفرج🦋 اسعد الله ایامکم یا بقیه الله🌷
1.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑 فرا رسیدن سالروز میلاد حضرت امام (علیه السلام) بر همگان مبارک🌸
3.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 🎥ببينيد| رهبر معظم انقلاب خطاب به یکی از جانبازان دفاع مقدس: شما هم شهیدید 🔹انتشار به مناسبت سالروز (ع) و ❤️🍃
. سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو‎ شب، خوشه‌چینِ خلوت تو با خدای تو‎ ای چشم آسمان و زمین مانده خیره‌وار‎ بر شور و جذبه‌های تو در سجده‌های تو‎ ای دیدن قتال غم‌انگیز کربلا‎ حُزنِ همیشه ساخته از ماجرای تو‎ یک روز بود واقعۀ کربلا، بلی‎ یک عمر وقفه داشت ولی کربلای تو‎ ای وارثِ پیمبر و حیدر که اَختران‎ بر آفتاب فخر کنند از ولای تو‎ محراب را به وقت مناجات تو، همه‎ افتاده لرزه‌ها به تن از های‌های تو‎ ای یک نیای تو به نَسَب، مفخر عرب‎ وی محور عجم به حَسَب یک نیای تو‎ ای زینت تمامی پرهیزیان به زهد‎ وی زیور تمام دعاها، دعای تو‎ در مدح تو، ترانۀ توحید سر دهد‎ هرچند نیست زمزمۀ من، سزای تو‎ ‌‎ 📜
داستانک_معنوی 🍃حضرت داوود علیه السلام عرض کرد: پروردگارا! همنشین مرا در بهشت به من معرفی کن و نشان بده. خداوند فرمود: مَتّی (پدر حضرت یونس) همنشین تو در بهشت است. 🍃داوود اجازه خواست به دیدار متّی برود، خداوند به او اجازه داد. او با فرزندش سلیمان به محل زندگی متی آمدند. خانه ای را دیدند که از برگ خرما ساخته شده بود. پرسیدند: متی کجا است؟ گفتند: در بازار است. هر دو به بازار آمدند و از محل او پرسیدند. در جواب گفتند: او در بازار هیزم فروشان است. به سراغ او رفتند. عده ای گفتند: ما هم منتظر او هستیم. داوود و سلیمان به انتظار دیدار و نشستند و او در حالی که پشته ای از هیزم بر سر داشت. مردم به احترام او برخاستند و پشته را از سر او بر زمین نهادند. 🍃متی پس از حمد خدا هیزم را در معرض فروش گذاشت و گفت: چه کسی جنس حلالی را با پول حلال می خرد؟ یکی از حاضران هیزم را خرید. داوود و سلیمان به او سلام کردند. متی آن ها را به منزل خود دعوت کرد و با پول هیزم مقداری گندم خرید و به منزل آورد، سپس آن را با آسیاب آرد کرد و خمیر نمود، آن گاه آتش افروخت و مشغول پختن نان شد. 🍃در آن حال با داوود و سلیمان به گفت و گو پرداخت تا نان پخته شد. مقداری نان در ظرف چوبی گذاشت و کمی نمک بر آن پاشید و ظرفی پر از آب هم در کنارش نهاد و دو زانو نشست و همگی مشغول خوردن آن شدند. 🍃متی لقمه ای برداشت، وقتی خواست آن را در دهان بگذارد گفت: 🍃بسم الله و هنگامی که خواست ببلعد گفت: اَلْحَمْدُلِلَّه و این عمل را در لقمه های بعدی نیز تکرار کرد، آن گاه با نام خدا کمی آب میل کرد و هنگامی که خواست آب را بر زمین بگذارد، خدا را ستود و گفت: الهی! چه کسی را مانند من نعمت بخشیدی و درباره اش احسان نمودی؟ چشم بینا، گوش شنوا و تن سالم به من عنایت کردی و نیرو دادی تا توانستم نزد درختی آن را نه، کاشته ام و نه در حفظ آن کوشش نموده ام بروم و آن را وسیله روزی من قرار دادی و کسی را فرستادی که آن را از من خرید و با پول آن، گندمی خریدم که آن را نکاشته بودم و آتش را مسخرم ساختی تا با آن نان بپزم و با میل و رغبت آن را بخورم تا در عبادت و اطاعت تو نیرومند باشم، خدایا! تو را سپاسگزارم. 🍃پس از آن، مدتی گریست. در این موقع داوود به فرزندش سلیمان فرمود: فرزندم! بلند شو برویم، من هرگز بنده ای مانند این شخص ندیده بودم که نسبت به پروردگار سپاسگزارتر و حق شناس تر باشد. 📚داستان های بحار، ج 4، ص 214 -218