فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجشنبه و يادتمام درگذشتگان
شادی روح تمام
#مادران_خوب_دلسوز_و_با_محبت_
#پدران_دلسوز_و_مهربان_
#برادران_عزیز_و_دوست_داشتنی_😭🖤
بخوانیم فاتحه وصلوات
🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
😭🖤
#ألّلهُمَّصَلِّعَلىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهم
16.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
👈شمار اندک اهل توحید پس از رحلت رسول خدا(ص)
👈برخی از افراد در ظاهر اصحاب پبامبر(ص) و در باطن مشرک بودند
👈داستان شرک داستان بسیار گستردهای است و گاهی هم خط شرک در وجود انسان خیلی پنهان است.
👈 بعضی از اصحاب پیغمبر(ص) به مسائل عجیب و غریب شیطانی وارد شدند که وقتی در کارهایشان دقت میشود، انسان میبیند اینها مسلمانِ مشرک بودند؛ یعنی زبانشان «لا اله الا الله» میگفت و قلبشان به بت -بت درون یا بیرون- سجده میکرد. امام هشتم میفرمایند: بعد از دفن پیغمبر دوازده نفر اهل توحید بودند. بقیه در زمان پیغمبر(ص) روپوش اسلامی داشتهاند و با مرگ پیغمبر(ص)، آن روپوش هم کنار رفت. هیزم آوردن به در خانه، ظلم و ستم، کتک و تازیانه و غلاف شمشیر، اینها کوچکترین کار این افراد بوده است، بزرگترین کارشان، ایجاد انحراف در احکام خدا و حلال و حرام الهی بود.
▪️جمادی الثانی 1398
▪️تهران/ حسینیه همدانی ها
8.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️ پیغمبری از جنس مردم
🔸 گوشهای از سجایای اخلاقی پیامبر أعظم (ص)
👤 حجةالإسلام #عالی
🔥نفرین پدر
امام حسن علیه السلام همراه پدر ارجمندش علی علیه السلام برای طواف به مسجدالحرام رفتند ، نیمه های شب بود ، ناگاه شنیدند شخصی در کنار کعبه به سوز و گداز خاصی مناجات می کند ، امام علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام فرمود : پیش او برو و به او بگو نزد من بیاید . امام حسن علیه السلام پیش آن شخص رفت ، دید جوانی است بسیار مضطرب و هراسان ، که سرگرم دعا و راز و نیاز با خدای بزرگ است به او گفت : امیرمؤ منان ، پسر عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می گوید نزد من بیا .
آن جوان با شور و اشتیاق وافر برخاست و به حضور علی علیه السلام آمد ، حضرت به او فرمود : حاجت تو چیست که این گونه خدا را می خوانی ؟
عرض کرد : من جوانی بودم بسیار عیاش و گنهکار ، پدرم مرا از گناه و آلودگی نهی می کرد ولی من به حرف او گوش نمی دادم ، بلکه بیشتر گناه می کردم تا اینکه روزی پدرم مرا در حال گناه دید ، باز مرا نهی کرد ، ناراحت شدم ، چوبی برداشتم او را طوری زدم که به زمین افتاد ، در نتیجه مرا نفرین کرد ، نصف بدنم فلج شده (و با دست لباس را عقب زد و قسمت فلج شده بدنش را به امام علیه السلام نشان داد)
از آن به بعد خیلی پشیمان شدم ، نزد پدرم رفتم با خواهش و گریه و زاری ، از او معذرت خواستم ، و از او خواستم که برای نجاتم دعا کند ، او حاضر شد که با هم برویم در همان مکانی که مرا نفرین کرد ، در حقم دعا کند تا خوب شوم ، با هم به طرف مکه رهسپار بودیم ، پدرم سوار شتری بود ، که در بیابان مرغی از پشت سر ، شتر را رم داد و پدرم از روی شتر بر روی زمین افتاد ، تا به بالینش رسیدیم از دنیا رفته بود ، همانجا دفنش کردم و اینک خود تنها به اینجا برای دعا آمده ام .
حضرت فرمود : از اینکه پدرت با توبه طرف کعبه آمد تا دعا کند تو شفا یابی معلوم می شود ، از تو راضی شده است ، اینک من در حق تو دعا می کنم .
آنگاه امام علیه السلام دست به دعا بلند کرد و سپس دستهای مبارکش را به بدان آن جوان کشید ، جوان در دم شفا یافت . و بعد علی علیه السلام به فرزندان توصیه کرد به پدر و مادر خود نیکی کنند .
https://www.aparat.com/tazieh.ir/live
شبیه خوانی مراسم بازار شام