فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خدایا امروزمان را نیز
✨با نام تو آغاز میکنیم
🌸که روشنگر جانی
✨امروز قلبمان مالامال از
🌸شکرگزاری برای موهبت زندگیست
الـهـی "
🌸کمکمان کن تا داستان زندگیمان
✨را به همان زیبایی بیافرینیم که
🌸تو جهان را آفریدی
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم
🌿 الهـــی به امیــــد تـــو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_مولا_جانم ❣
🍃ای در دل من اصلِ تمنا همه تو
🍂وی درسرمن مایهی سوداهمه تو
🍃هرچند به روزگار درمینگرم
🍂امروز همه توییّ و فردا همه تو
❤️الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج❤️
💚آنجا که نام مهدی نیست 💚
💚قرار نه باید فرار کرد💚
َ
🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼
#کانال_منتظران_واقعی_ظهور_امام_عصر_عج
@montazeranzohooremamasr
8.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢کلیپ زیبای
🌤☀️یه روزی مهدی میاد...🌤☀️
💔 تقدیم به مولای عزیزتر از جانمان
اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج
🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼
#کانال_منتظران_واقعی_ظهور_امام_عصر_عج
@montazeranzohooremamasr
🌷 امام صادق (عليه السلام) :
🖋 پدرم مرا به سه چيز #ادب_آموخت ، و از سه چيز نهی فرمود .
🔹سه نكته #ادب اين بود كه فرمود :
فرزندم ! هركس با #دوست_بد بنشيند سالم نمى ماند ،
و هر كس گفتارش را كنترل نكند پشيمان مى شود ،
و هر كس به جايگاه هاى بد وارد شود مورد #بدگمانى قرار مى گيرد .
🔹و آن سه چيز كه مرا از آن #نهى فرمود :
دوستى با كسى كه چشم ديدن نعمت كسى را ندارد ،
️ و با كسى كه از #مصيبت ديگران شاد مى شود ،
و دوستی با #سخن_چين .
📚 تحف العقول ، ص 376
🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼
#کانال_منتظران_واقعی_ظهور_امام_عصر_عج
@montazeranzohooremamasr
24.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 #میلاد_پیامبر_اکرم(ص)
🌺 #میلاد_امام_جعفر_صادق(ع)
💐ما قدرت محمدیم
💐از شیعههای عاشقیم
🎙 #محمدرضا_طاهری
🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼
#کانال_منتظران_واقعی_ظهور_امام_عصر_عج
@montazeranzohooremamasr
10.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️جمله حضرت زهرا(س) به رسول ترک!
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #عالی
🌸⃟🌼჻ᭂ࿐✰🌸🌼
#کانال_منتظران_واقعی_ظهور_امام_عصر_عج
@montazeranzohooremamasr
کانال منتظران واقعی ظهور امام عصر روحی فدا
❤️ داستان "دست مسیحایی" قسمت سوم آن بزرگوارى که مقابل من ايستاده بود فرمود: مى خواهى فردا نزد خانو
🔴 داستان "دست مسیحایی" قسمت چهارم
حضرت چند قدمى برداشت آنگاه رو به من نمود و فرمود: وقتى به بغداد بازگشتى حتماً خليفه تو را به نزد خود مى خواهد، وچون به نزد او رفتى وخواست چيزى به تو بدهد، نگير!
و به فرزندمان رضى بگو: نامه ى در مورد تو به على بن عوض بنويسد، من به او سفارش مى کنم که هرچه مى خواهى به تو بدهد.
آن گاه به همراه يارانشان به راه افتادند و رفتند، من همين طور ايستاده بودم وبا نگاهم دور شدنشان را بدرقه مى کردم، واز اين که گرفتار هجران شده بودم، دچار تأسّف اندوه شدم.
آن قدر از خود بى خود شده بودم که توان حرکت نداشتم. گويى حضرت (عليه السلام) با رفتن خود تمام هستى ام را با خود بُرد.
آرام آرام برخاستم و به راه افتادم، وقتى به حرم رسيدم خدّام حرم که قبلا مرا ديده بودند، گفتند: چرا آشفته ى، از چيزى ناراحتى؟ گفتم: نه.
گفتند: کسى آزارت داده است؟ گفتم: نه، چيزى نيست. ولى مى خواهم بدانم آيا آن اسب سوارانى را که چنين وچنان بودند واز نزد شما عبور کردند، مى شناسيد؟
گفتند: آرى، آن ها متعلّق به همان بزرگانى بودند که آن گله گوسفند را داشتند. گفتم: نه، او امام زمان (عليه السلام) بود.
گفتند: آن پيرمرد يا آن مرد بزرگوار؟ گفتم: آن مرد بزرگوار. گفتند: آيا زخم رانت را که داشتى، معاينه کرد؟ گفتم: دست روى آن کشيد و دردم آمد.
آنگاه به محل زخم نگاه کردم، و هيچ اثرى ديده نمى شد. شک کردم، آن يکى پايم را نيز وارسى کردم؛ هيچ زخمى ديده نمى شد.
❌ ادامه در پست های بعدی...