eitaa logo
منتظران ظهور
34 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
4.1هزار ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
16.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 اینم تو دهنی محکم به زر زر های بهنوش بختیاری پیر زن زشت که به دستور اسرائیل مامور به اجرای سیاست های کاهش جمعیت شیعه شده😏 @montazeranzohor_mahdi
لغو محدودیت تردد شبانه @montazeranzohor_mahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴نخستین فیلم از توقیف کشتی خارجی در آب‌های پارسیان 🔹فرمانده ناوتیپ ۴۱۲ ذوالفقار شهرستان پارسیان: تفنگداران سپاه یک فروند کشتی خارجی با ۱۱ خدمه، حامل ۱۵۰ هزار لیتر سوخت قاچاق را در آب‌های این شهرستان توقیف کردند. ✍️منتظران ظهور @montazeranzohor_mahdi
*بهلول شبی در خانه اش مهمان داشت و در حال صحبت با مهمانش بود كه قاصدي از راه رسيد. قاصد پيام قاضي را به او آورده بود. قاضي مي خواست بهلول آن شب شام مهمانش باشد. بهلول به قاصد گفت: از طرف من از قاضي عذر بخواه ، من امشب مهمان دارم و نمي توانم بيايم.* *قاصد رفت و چند دقيقه ديگر برگشت و گفت: قاضي مي گويد قدم مهمان بهلول هم روي چشم. بهلول بيايد و مهمانش را هم بياورد.* *بهلول با مهمانش به طرف مهماني به راه افتادند، او در راه به مهمانش گفت: فقط دقت كن من كجا مي نشينم تو هم آنجا بنشين، هر چه مي خورم تو هم بخور، تا از تو چيزي نپرسيدند حرفي نزن، و اگر از تو كاري نخواستند كاري انجام نده.* *مهمان در دل به گفته هاي بهلول مي خنديد و مي گفت: نگاه كن يك ديوانه به من نصحيت مي كند.* *وقتي به مهماني قاضي رسيدند خانه پر از مهمانان مختلف بود. بهلول كنار در نشست، ولي مهمان رفت و در بالاي خاته نشست. مهمانان كم كم زياد شدند و هر كس مي آمد در كنار بهلول مي نشست و بهلول را به طرف بالاي مجلس مي راند، بهلول كم كم به بالاي مجلس رسيد و مهمان به دم در.* *غذا آوردند و مهمانان غذاي خود را خوردند، بعد از غذا ميوه آوردند، ولي همراه ميوه چاقويي نبود. همه منتظر چاقو بودند تا ميوه هاي خود را پوست بكنند و بخورند. ناگهان مهمان بهلول چاقوي دسته طلايي از جيب خود در آورد و گفت: بياييد با اين چاقو ميوه هايتان را پوست بكنيد و بخوريد.* *مهمانان به چاقوي طلا خيره شدند. چاقو بسيار زيبا بود و دسته اي از طلا داشت.* *مهمانان از ديدن چاقوي دسته طلايي در جيب مهمان بهلول كه مرد بسيار فقيري به نظر مي رسيد تعجب كردند. در آن مهماني شش برادر بودند كه وقتي چاقوي دسته طلا را ديدند به هم اشاره كردند و براي مهمان بهلول نقشه كشيدند.* *برادر بزرگتر رو به قاضي كه در صدر مجلس نشسته بود و ميزبان بود كرد و گفت: اي قاضي اين چاقو متعلق به پدر ما بود و سالهاي زيادي است كه گم شده است ما اكنون اين چاقو را در جيب اين مرد پيدا كرده ايم ما مي خواهيم داد ما را از اين مرد بستاني و چاقوي ما را به ما برگرداني.* *قاضي گفت: آيا براي گفته هايت شاهدي هم داري؟* *برادر بزرگتر گفت: من پنج برادر ديگر در اينجا دارم كه همه شان گفته هاي مرا تصديق خواهند كرد.* *پنج برادر ديگر هم گفته هاي برادر بزرگ را تاييد كردند و گفتند چاقو متعلق به پدر آنهاست كه سالها پيش گم شده است.* *قاضي وقتي شهادت پنچ برادر را به نفع برادر بزرگ شنيد، يقين كرد كه چاقو مال آنهاست و توسط مهمان بهلول به سرقت رفته است. قاضي دستور داد مرد را به زندان ببرند و چاقو را به برادر بزرگ برگردانند.* *بهلول كه تا اين موقع ساكت مانده بود گفت: اي قاضي اين مرد امشب مهمان من بود و من او را به اين خانه آوردم، اجازه بده امشب اين مرد در خانه من بماند من او را صبح اول وقت تحويل شما مي دهم تا هركاري خواستيد با او بكنيد.* *برادر بزرگ گفت: نه اي قاضي تو راضي نشو كه امشب بهلول اين مرد را به خانه خودش ببرد چون او به اين مرد چيزهاي ياد مي دهد كه حق ما از بين برود.* *قاضي رو به بهلول كرد و گفت: بهلول تو قول مي دهي كه به اين مرد چيزي ياد ندهي تا من او را موقتا آزاد كنم ؟* *بهلول گفت: اي قاضي من به شما قول مي دهم كه امشب با اين مرد لام تا كام حرف نزنم و اصلا كلمه اي هم به او ياد ندهم.* *قاضي گفت: چون اين مرد امشب مهمان بهلول بود برود و شب را با بهلول بماند و فردا صبح بهلول قول مي دهد او را به ما تحويل دهد تا به جرم دزدي به زندانش بيندازيم.* *برادران به ناچار قبول كردند و بهلول مهمان را برداشت و به خانه خود برد و در راه اصلا به مهمان حرفي نزد، به محض اينكه به خانه شان رسيدند، بهلول زمزمه كنان گفت: بهتر است بروم سري به خر مهمان بزنم حتما گرسنه است و احتياج به غذا دارد.* *مهمان كه يادش رفته بود خر خود را در طويله بسته است، گفت: نه تو برو استراحت كن من به خر خود سر مي زنم.* *بهلول بدون اينكه جواب مهمان را بدهد وارد طويله شد. خر سر در آخور فرو برده بود و در حال نشخوار علفها بود.* *بهلول چوب كلفتي برداشت و به كفل خر كوبيد. خر بيچاره كه علفها را نشخوار مي كرد از شدت درد در طويله شروع به راه رفتن كرد. بهلول گفت: اي خر خدا مگر من به تو نگفتم وقتي وارد مجلس شدي حرف نزن، هر جا كه من نشستم تو هم بنشين، اگر از تو چيزي نخواستند، دست به جييبت نبر، چرا گوش نكردي هم خودت را به درد سر انداختي هم مرا. فردا تو به زندان خواهي رفت آن وقت همه خواهند گفت بهلول مهمان خودش را نتوانست نگه دارد و مهمان به زندان رفت.* *بهلول ضربه شديدتري به خر بيچاره زد و گفت: اي خر، گوش كن، فردا اگر قاضي از تو پرسيد اين چاقو مال توست؟ بگو نه، من اين چاقو را پيدا كرده ام و خيلي وقت بود كه دنبال صاحبش مي گشتم تا آن را به صاحبش بر گردانم، ولي متاسفانه صاحبش را پيدا نمي كردم.* *اگر اين چاقو مال
اين شش برادر است، آن را به آنها مي دهم. اگر قاضي از تو پرسيد اين چاقو را از كجا پيدا كرده اي مگر در بيابان چاقو دسته طلا ريخته اند كه تو آن را پيدا كرده اي؟* *بگو پدرم سالها پيش كاروان سالار بزرگي بود و هميشه بين شهرها در رفت و آمد بود و مال التجاره زيادي به همراه مي برد، و با آنها تجارت مي كرد، تا اينكه ما يك شب خبردار شديم كه پدرم را دزدان كشته اند و مال و اموالش را برده اند.* *من بالاي سر پدر بيچاره ام حاضر شدم. پدر بيچاره ام را دزدان كشته بودند و تمام اموالش را برده بودند و اين چاقو تا دسته در قلب پدرم فرو رفته بود. من چاقو را برداشتم و پدرم را دفن كردم و از آن موقع دنبال قاتل پدرم مي گردم، در هر مهماني اين چاقو را نشان مي دهم و منتظر مي مانم كه صاحب چاقو پيدا شود، و من قاتل پدرم را پيدا كنم.* *اكنون اي قاضي من قاتل پدرم را پيدا كرده ام، اين شش برادر پدر مرا كشته اند و اموالش را برده اند. دستور بده تا اينها اموال پدرم را برگردانند و تقاص خون پدرم را پس بدهند* *بهلول كه اين حرفها را در ظاهر به خر مي گفت ولي در واقع مي خواست صاحب خر گفته هاي او را بياموزد. او چوب ديگري به خر زد و گفت: اي خر خدا فهميدي يا تا صبح كتكت بزنم.* *صاحب خر گفت: بهلول عزيز نه تنها اين خر بلكه منهم حرفهاي تو را فهميدم و به تو قول مي دهم در هيچ مجلسي بالاتر از جايگاهم ننشينم، و اگر از من چيزي نپرسيدند حرف نزنم، و اگر چيزي از من نخواستند، دست به جيب نبرم.* *بهلول كه مطمئن شده بود مرد حرفهاي او را به خوبي ياد گرفته است رفت و به راحتي خوابيد. فردا صبح بهلول مرد را بيدار كرد و او را منزل قاضي رساند و تحويل داد و خودش برگشت.* *قاضي رو به مرد كرد و گفت: اي مرد آيا اين چاقو مال توست؟* *مرد گفت: نه اي قاضي، اين چاقو مال من نيست. من خيلي وقت است كه دنبال صاحب اين چاقو مي گردم تا آن را به صاحبش برگردانم، اگر اين چاقو مال اين برادران است، من با رغبت اين چاقو را به آنها مي دهم.* *قاضي رو به شش برادر كرد و گفت: شما به چاقو نگاه كنيد اگر مال شماست، آن را برداريد. برادر بزرگ چاقو را برداشت و با خوشحالي لبخندي زد و گفت: اي قاضي من مطمئن هستم اين چاقو همان چاقوي گمشده پدر من است.* *پنج برادر ديگر چاقو را دست به دست كردند و گفتند بلي اي جناب قاضي اين چاقو مطمئنا همان چاقوي گم شده پدر ماست.* *قاضي از مرد پرسيد: اي مرد اين چاقو را از كجا پيدا كرده اي؟* *مرد گفت: اي قاضي اين چاقو سرگذشت بسيار مفصلي دارد. پدرم سالها پيش كاروان سالار بزرگي بود و هميشه بين شهرها در رفت و آمد بود و مال التجاره زيادي به همراه داشت و شغلش تجارت بود، تا اينكه ما يك شب خبردار شديم كه پدرم را دزدان كشته اند و مال و اموالش را برده اند، من سراسيمه بالاي سر پدر بيچاره ام حاضر شدم. پدر بيچاره ام را دزدان كشته بودند و تمام اموالش را برده بودند، و اين چاقو تا دسته در قلب پدر من بود.* *من چاقو را برداشتم و پدرم را دفن كردم و از آن موقع دنبال قاتل پدرم مي گردم، در هر مهماني اين چاقو را نشان مي دهم و منتظر مي مانم كه صاحب چاقو پيدا شود و من قاتل پدرم را پيدا كنم. اكنون اي قاضي من قاتل پدرم را پيدا كردم. اين شش برادر پدر مرا كشته اند و اموالش را برده اند. دستور بده تا اينها اموال پدرم را برگردانند و تقاص خون پدرم را بدهند* *شش برادر نگاهي به هم انداختند آنها بدجوري در مخمصه گرفتار شده بودند، آنها باادعاي دروغيني كه كرده بودند، مجبور بودند اكنون به عنوان قاتل و دزد، سالها در زندان بمانند. برادر بزرگ گفت: اي قاضي من زياد هم مطمئن نيستم اين چاقو مال پدر من باشد، چون سالهاي زيادي از آن تاريخ گذشته است و احتمالا من اشتباه كرده ام.* *برادران ديگر هم به ناچار گفته هاي او را تاييد كردند و گفتند: كه چاقو فقط شبيه چاقوي ماست، ولي چاقوی ما نيست.* *قاضي مدت زيادي خنديد و به مرد مهمان گفت: اي مرد چاقويت را بردار و برو پيش بهلول. من مطمئنم كه اين حرفها را بهلول به تو ياد داده است والا تو هرگز نمي توانستي اين حرفها را بزني.* *مرد سجده ی شکر به جای آورد و چاقو را برداشت و خارج شد.* *کم گوی و بجز مصلحت خویش مگوی* *چون چیز نپرسند تو از پیش مگوی* *دادند دو گوش و یک زبان از آغاز* *یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی*👌👏👏🌹🌹❤️ @montazeranzohor_mahdi
«امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»: 🌤لایبقی مُؤمنٌ مَیتٌ اِلاّ دَخَلتْ عَلیهِ الفَرحةُ فی ‌قَبرِه. ✨در وقت ظهور حضرتش، هیچ مؤمن از دنیا رفته باقی نمی‌ماند مگر آن که سرور و شادمانی قبر او را فرا می‌گیرد. 📚بحار، ج ٥٢، ص ٣٢٨ 🌤أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج🌤 @montazeranzohor_mahdi
🔴 وجود فسفر در خرما علاوه بر افزایش سلامت مغز، از سفید شدن موی آقایان می کاهد زیرا مصرف آن موجب کاهش افسردگی و استرس می شود. @montazeranzohor_mahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖥 استاد 📂 «عمری که می‌گذرد...» 🔸 ما برای اهل‌بیت چه‌کار کرده‌ایم!؟ 📥سخنرانی کامل کلیپ 👇 🌐 t.me/Masafbox/1672 💠منتظران ظهور @montazeranzohor_mahdi
"‌اکبر خرمدین" در زنـ.دان فوت کرد اکبر خرمدین که متهم به ق.تل پسر ،دختر و دامادش بود، به دلیل بیماری در زندان به کام مرگ رفت. @montazeranzohor_mahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴وزارتخانه جنجالی شعور! 🔹برای حل مشکلاتی مثل کم آبی وزارتخانه ای لازم داریم که از ایده ها درست استفاده کنه پ. ن. شعور یعنی آگاهی ✍️منتظران ظهور @montazeranzohor_mahdi
با سلام عزیزانی پیام سنجاق شده رو ندیدن حتماً ببینن
امیرالمؤمنین علیه السلام: 💠 جحودُ الإحْسانِ يَحدو على قُبحِ الامْتِنانِ ❇️ ناديده گرفتن احسان[ديگران]، منت‌گذارى زشت آنان را سبب مى‌شود. 📚 غررالحكم حدیث ۴۷۹۸ 💠منتظران ظهور @montazeranzohor_mahdi
🔴 ضرر پوشیدن لباس تنگ 👖 اختلال در جریان خون 👖 تشدید واریس 👖 تشدید سلولیت 👖 تنفس ناقص 👖 اختلال در هضم غذا 👖 عفونت تناسلی 👖 اختلالات مردانه 👖 مشکلات پوستی 👖 افزایش تعریق 🔰 شلوارهای جین که هم تنگ هستند و هم فاق کوتاهی دارند، برای پسران جوان فوق العاده مضر هستند. @montazeranzohor_mahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان قابل تامل شهید بهشتی ... ستمگران براستی گناه کاران بزرگی هستند اما ستم پذیران چه ؟؟ @montazeranzohor_mahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖥 استاد ‌‌ 📝 «حکمرانی نظام سرمایه داری» (نقد سریال بازی مرکب) 🔸مردمی که قربانی ثروتمندتر شدن ثروتمندان می‌شوند. 💠منتظران ظهور @montazeranzohor_mahdi
«کولیوند» رئیس سازمان هلال احمر شد 🔹با حکم رئیس‌جمهور «پیرحسین کولیوند» به‌عنوان رئیس هلال‌احمر انتخاب شد. @montazeranzohor_mahdi
حقوق دستیاران پزشکی دو برابر شد 🔹معاون آموزشی وزارت بهداشت: حق‌‎الزحمه دستیاران مجرد، ۶ میلیون و دستیاران متاهل ۸ میلیون تومان شد. طبق دستورالعمل، کارانه نیز به این افراد تعلق خواهد گرفت. @montazeranzohor_mahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏🔺بیایم صادقانه همه چیز رو برای مردم بگیم. 🔻ان‌شاءالله به‌زودی حرف‌های ناگفته و گفتنی زیادی را با شما در میان می‌گذاریم... ✌️ عزیزان‌تان را به @jebheh دعوت کنید. @montazeranzohor_mahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عکس‌العمل عجیب مهمان برنامه چهل تیکه، که به مهمان برنامه میگه من عاشق چشم ابروی شما هستم 👈 اما جواب مهمان برنامه جالبه... ✍منتظران ظهور @montazeranzohor_mahdi
⭕️چهار سال پیش در چنین روزی سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی در نامه‌ای به رهبر معظم انقلاب پایان حکومت داعش را رسما اعلام کرد. 🔻حاج قاسم در بخشی از این نامه می‌نویسد: حقیر به‌عنوان سرباز مکلف‌شده از جانب حضرت‌عالی در این میدان، با اتمام عملیات آزادسازی ابوکمال آخرین قلعه داعش با پایین کشیدن پرچم این گروه آمریکایی ــ صهیونیستی و برافراشتن پرچم سوریه، پایان سیطره این شجره خبیثه ملعونه را اعلام می‌کنم و به‌نمایندگی از کلیه فرماندهان و مجاهدین گمنام این صحنه و هزاران شهید و جانباز مدافع حرم ایرانی، عراقی، سوریه‌ای، لبنانی، افغانستانی و پاکستانی که برای دفاع از جان و نوامیس مسلمانان و مقدسات آنان جان خود را فدا کردند این پیروزی بسیار بزرگ و سرنوشت‌ساز را به حضرت‌عالی و ملت بزرگوار ایران اسلامی و ملت‌های مظلوم عراق و سوریه و دیگر مسلمانان جهان تبریک و تهنیت عرض می‌نمایم و پیشانی شکر را در مقابل پیشگاه خداوند قادر متعال به‌شکرانه این پیروزی بزرگ بر زمین می‌ساییم. وَ مَاالنَّصر الّا مِن عِندِالله العَزِیزِ الحَکِیم فرزند و سربازتان قاسم سلیمانی ۳۰ آبان ۱۳۹۶ @montazeranzohor_mahdi
امام علی(ع):کسی که زیاد به سرگرمی بپردازد عقلش کم کردد. غررالحکمص۶۱۵ ⚠️ مراقب باشیم بیشتر از آن‌که وسیله‌های مجازی ما را سرگرم کنند، ما وسیله سرگرمی و پول‌سازی برای آن‌ها نشویم‼️ @montazeranzohor_mahdi
👈‍ ‍ شلغم ✅سرفه راتسكین مےدهد ✅ترشےشلغم بهترین نوع ترشی است زیرامقوےمعده وروده هاواشتها آوراست ✅آبش قندخون راپائین مےآورد ✅حافظه راتقویت مےکند. @montazeranzohor_mahdi
14.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ۱۴ راهکار برای کنترل تورم و جلوگیری از گرانی @montazeranzohor_mahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اینا کی هستن که میتونن این حجم از بدهی به بار بیارن و هنوزم بیخیال نشن!😕 🔹با این پولی که این مافیا بدهکاره میشه پنج تا بندر ساخت! ✍️منتظران ظهور @montazeranzohor_mahdi
🔴برای دختر ایرانی، دروازبان مظلوم اما پایدار، زهره کودایی ... 🔹ناراحت کننده ‏تر از ادعای اردنی‏ها، سکوت بسیاری از هموطنان و عدم حمایت از زهره کودایی، سنگربان تیم ملی ایران بود که در این مدت تحت فشار بسیاری قرار گرفت... ✍️منتظران ظهور @montazeranzohor_mahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قالیباف: مجلس را شفاف می‎کنیم 🔹با صراحت بگویم. اول مجلس شفاف خواهد شد و سپس این شفافیت به همه حوزه‌ها گسترش پیدا خواهد کرد. @montazeranzohor_mahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴لغو حضور «زنگنه» در شبکه افق به دلیل پرونده قضایی 🔹«زنگنه»‌ وزیر سابق نفت پیش از این اعلام کرده بود که دوشنبه شب در برنامه جهان‌ آرای شبکه افق برای پاسخگویی به اتهامات درباره پرونده کرسنت حضور پیدا خواهد کرد. 🔹به گفته مدیر شبکه افق حضور زنگنه در برنامه امشب منتفی است و اگر با توجه به پرونده قضائی ایشان شرایط فراهم شود در فرصتی دیگر به تلویزیون خواهند آمد. ✍️منتظران ظهور @montazeranzohor_mahdi