eitaa logo
⌛مُـنـتَـظِـࢪ تــُو = 1+312⌛
229 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
3.6هزار ویدیو
57 فایل
امام زمان منتظࢪ 313 یاࢪشون هستند ڪه ظهوࢪ و قیام کنند... فقط 1 نفࢪ مانده تا 313 نفࢪ ... شاید حضࢪت منتظࢪ تو باشه ࢪفیق💚 شاید اون یک نفࢪ یڪی از ما باشه... . ارتباط با ادمین🧕🏻↩️ @R_Allahdad_133 . ✔ڪپی مطالب حلال اسٺツ❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
@RozeKhanegeeروضه خانگی - طفلان حضرت زینب(س) - 678.mp3
زمان: حجم: 10.45M
0:00 ‌◉━━━━━──── 13:05 ↻ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ ㅤ⇆ ▪️ من عَلَمِ حُجب و حیا، زینبم ... من حَرمِ آلِ عبا، زینبم ... 🎤 حاج محمود ڪریمی 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⌛مُـنـتَـظِـࢪ تــُو = 1+312⌛
‌ܝߺ‌ࡄߋߺ ߊ‌ࡋࡋܣ ߊ‌ࡋܝ‌ܟߺߋߺܢߺ߭ ߊ‌ࡋܝ‌ܟߺܢߺ࡙ߋߺ ┏━━━━━━━━━💠━━━━━━━━━┓   سرگذشت حاج
‌ܝߺ‌ࡄߋߺ ߊ‌ࡋࡋܣ ߊ‌ࡋܝ‌ܟߺߋߺܢߺ߭ ߊ‌ࡋܝ‌ܟߺܢߺ࡙ߋߺ ┏━━━━━━━━━💠━━━━━━━━━┓   سرگذشت حاج ماشاءاللّه خدادادپور شفا یافتهٔ امام حسین علیه السّلام ┗━━━━━━━━━🍀━━━━━━━━━┛ شبِ شانزدهمِ محرّم شد. دلم بسیار شڪست. گفتم: آقا روزِ عاشورا تمام شد؛ چرا به من جواب نمی‌دهی؟ درب اتاق را از بیرون روی من می‌بستند و هر ڪس دنبالِ ڪارِ خودش می‌رفت. یڪ وقت در بیداریِ ڪامل، دیدم سقفِ اتاق شڪافته شد. آقایی همانندِ یڪ پارچه نور، تشریف‌فرما شدند و روی صندلیِ چوبیِ ڪنارم نشستند. (هنوز هم آن صندلی، با عطر خوشی، در آن اتاق، باقیست.) از روی همان تخت، با همان حالِ ضعف، بخاطرِ قدرتی ڪه از حضورِ آقا گرفته بودم، ڪمی توانستم بدنم را بلند ڪنم و با دست راستم بازوی آقا را گرفتم و دست چپم را روی شانهٔ آن حضرت قرار دادم و هی می‌گفتم: به‌به! به صورتِ عالِم نگاه ڪردن، عبادتِ خداست. ایشان به من لبخند می‌زدند. عرض ڪردم: شما چه ڪسی هستید؟ آقا فرمودند: چه ڪسی را صدا می‌زدی؟ گفتم: من آقا امام حسین را می‌خواستم. فرمودند: من امام حسینم؛ از ما چه می‌خواهی؟ گفتم: آقا شما خود می‌دانید من چه می‌خواهم. در همین حال، دوباره سقفِ اتاق شڪافته شد و دو دستِ قطع شده، در حالی ڪه داخلِ بشقابی بود، روبروی آقا حاضر شد. نگاه ڪردم دیدم این دستها بدن و سر ندارد. آقا فرمودند: به من نگاه کن و از ما چیزی بخواه. گفتم: خودِ شما می‌دانید چه می‌خواهم. حضرت، دستانِ بریدهٔ حضرت عبّاس علیه السّلام را روی بدنِ من ڪشیدند. بعد فرمودند: بلند شو برویم! آقا دستم را گرفتند و به مسجد خواجهٔ خضر ڪرمان بردند، در حالی ڪه دو دست بریده نیز، در ڪنارِ آن حضرت بود. دیدم منبری بسیار زیبا وجود دارد و مسجد مملو از افرادی ڪه همهٔ آنها، یڪ پارچه نور بودند. وقتی آقا وارد شدند، همه از جا بلند شدند. من هم جلوی ایشان ایستاده بودم و می‌گفتم: به‌به! نظر به صورتِ عالِم، عبادت است. آقا فرمودند: هر چه خواستی، ما به تو دادیم. ناگهان از آن حال بیرون آمدم. دیدم در اتاقِ خودم هستم. ولی داخلِ اتاق، بوی عطر و گلاب و بوی تربتِ سیّدالشّهداء، فضا را پر ڪرده است و ڪبوتر از زیر تخت بیرون آمده و با صدای بلند می‌خواند و به دورِ من می‌چرخد. احساس ڪردم بدنم سبڪ شده. دست به شڪمم ڪشیدم، دیدم سالم است. فوری از تخت پایین آمدم. چون دربِ اتاق را از پشت بسته بودند، در زدم. مادرم در را باز ڪرد و مرا بغل ڪرد و گفت: چه خبر است؟ در این اتاق چه اتّفاقی افتاده ڪه این همه بوی خوش و عطر تربت می‌آید؟ همه تعجّب ڪردند ڪه من چگونه برخاستم؟! گفتم: آقا امام حسین مرا شفا داده. با صدای بلند و اشڪِ چشم، فریادِ《یا حسین》می‌زدم. آمدم در حیاط منزل. احساس ڪردم باید به دستشویی بروم. بعد از ۴ سال، برای اوّلین بار با پای خودم به دستشویی رفتم. مقدار زیادی چرڪ و خون از من دفع شد، و بدنم ڪاملاً راحت شد. سبڪ شدم. تمام ورم‌های بدنم فرو نشست. حتّی دو طرفِ بدنم ڪه از شدّتِ ورم، فتق ڪرده بود، خوب شد. آن گاه وضو گرفتم و همه‌اش《یا حسین》می‌گفتم و گریه می‌ڪردم، تا صبح شد... . گر طبیبانه بیایی به سرِ بالینم به دو عالَم ندهم لذّتِ بیماری را 👈🏼 ادامه دارد ان شاء اللّٰه. ┏━ 💠@montazere_too ┗━━━━━━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ ڪسی ڪه «میل به رهایی» ندارد، خودش را زود و ارزان می‌فروشد! ممڪن است «میل به رهایی» ، گاهی منحرف شود و آسیب داشته باشد، امّا آسیبش ڪمتر از نداشتنِ «میل به رهایی» است. زیرا ڪسی ڪه میل به رهایی نداشته باشد، زود بندۀ غیر خدا می‌شود و خودش را ارزان می‌فروشد. ✨ [استاد پناهیان]
@elteja_nohe | زمینه ظهور (شعر و سبک مهدوی)4_5895455539952882382.mp3
زمان: حجم: 5.38M
0:00 ‌◉━━━━━──── 3:36 ↻ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ ㅤ⇆ أینَ الحَسَن و أینَ الحُسَین؟ أینَ أبناءُ الحُسَین؟ مهدی غریب و بی ڪس است؛ أینَ أصحابُ الحُسَین؟ 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 برگِ چهارم در روزِ چهارمِ محرّم، عبیداللّه بن زیاد، مردمِ ڪوفه را در مسجد جمع ڪرد و سخنرانی نمود و ضمنِ آن، مردم را برای شرڪت در جنگ با امام حسین علیه السّلام تشویق و ترغیب نمود. به دنبالِ آن، ۱۳ هزار نفر در قالبِ ۴ گروه ڪه عبارت بودند از: ۱. شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر، ۲. یزید بن رڪاب ڪلبی با دو هزار نفر، ۳. حصین بن نمیر با چهار هزار نفر، ۴. مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر، به سپاهِ عمر بن سعد پیوستند. بهم پیوستنِ نیروهای فوق، از این روز تا روز عاشورا بوده است. 📚 بحارالأنوار/ج ۴۴/ص ۳۸۶