eitaa logo
مُنتظِرِمنتظَر
427 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
368 فایل
این کانال برای نشرمعارف دینی وبصیرت افزایی توسط حجت الاسلام سجادجمشیدی تشکیل گردیده است برای ارتباط بامدیرکانال: @MontazeremontazarSJ
مشاهده در ایتا
دانلود
2265-fa-pishvaye sadeq.pdf
1.19M
📗کتاب " پیشوای صادق " یادداشت هایی درباره سیره فرهنگی سیاسی اثر به کانال مابپیوندید 👇🌷 کانال منتظِرِ منتظَر @montazeremontazar59
🔻آیت الله نوری همدانی: بعضی از بانک‌ها و مؤسسات با دریافت ربا مردم را بیچاره کرده‌اند هرچه هم می‌گویم توجه نمی‌کنند 🔹امروز در کشور ما بعضی از بانک‌ها و مؤسسات با دریافت بعضی از عناوینی که مصداق رباست درحال دریافت ربا هستند و مردم را بیچاره کردند هرچه هم می‌گویم توجه نمی‌کنند. 🔹مردم به ما نامه می‌نویسند یا استفتائی به ما می‌رسد ما هم می‌گویم حرام است اما گوش شنوایی نیست؛ البته گزارش می‌دهند ما درست کردیم ولی در عمل درحال انجام است. به کانال مابپیوندید 👇🌷 کانال منتظِرِ منتظَر @montazeremontazar59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مُنتَظِرِمنتظَر
زن برای دست‌دادن دست خود را دراز کرد و امام موسی صدر دستش را روی سینه گذاشت. زن: ترسیدی نجس شوی؟ امام صدر: نه بلکه طهارت شما حفظ شود به کانال مابپیوندید 👇🌷 کانال منتظِرِ منتظَر @montazeremontazar59
49.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌قرائت آقا یاسین پورغیاثیان قاری مخلص وباصفای همدانی در بیست و هشتمین کنگره سراسری قرآن سمپاد "استان یزد" 📌 کسب رتبه اول کشور در رشته قرائت رو خدمت ایشان و خانواده محترم شون تبریک عرض می نمایم به امید توفیقات بیشتر افتخار عضویت آقایاسین رو در کانال منتظِرِ منتظَر داریم🌹 به کانال مابپیوندید 👇🌷 کانال منتظِرِ منتظَر @montazeremontazar59
هدایت شده از مُنتَظِرِمنتظَر
1_1142685713.apk
27.74M
هدیه ی به جویندگان علم 📲 نرم افزار اندروید: ✅ آیت الله جوادی آملی به کانال مابپیوندید 👇🌷 کانال منتظِرِ منتظَر @montazeremontazar59
دختره درباره بی حجابی توییت زده: موقع تولد برهنه بودیم، موقع مرگ هم برهنه، پس چرا برهنه زندگی نکنیم⁉️ رندی در جوابش نوشت: موقع تولد حرف نمیزدی، موقع مرگ هم ساکتی، پس الان هم "خفه شو" 😀😀😀 انصافاً جوابش خیلی باحال بود به کانال مابپیوندید 👇🌷 کانال منتظِرِ منتظَر @montazeremontazar59
هدایت شده از مُنتَظِرِمنتظَر
11.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ حکایت بسیار زیبای عنایت خاص و ویژه امام زمان عج به یک طلبه نوجوان از زبان آیت الله ممدوحی مابی صاحب نیستیم... به کانال مابپیوندید 👇🌷 کانال منتظِرِ منتظَر @montazeremontazar59
💬 داستان‌ حاج‌ مؤمن‌ و ملاقات‌ او با یکی‌ از مردان‌ خدا در راه‌ مشهد دوستی‌ داشتم‌ از اهل‌ شیراز بنام‌ حاج‌ مؤمن‌ که‌ قریب‌ پانزده‌ سال‌ است‌ به‌ رحمت‌ ایزدی‌ واصل‌ شده‌ است‌. بسیار مرد صافی‌ضمیر و روشن‌دل‌ و با ایمان‌ و تقوی‌ بود، و این‌ حقیر با او عقد اخوّت‌ بسته‌ بودم‌ و از دعاهای‌ او و استشفاع‌ از او امیدها دارم‌. می‌گفت‌: خدمت‌ حضرت‌ حجّةبن‌الحسن‌العسکریّ عجّل‌الله‌فرجَه‌الشّریف‌ مکرّر رسیده‌ام‌. و بسیاری‌ از مطالب‌ را نقل‌ می‌کرد و از بعضی‌ هم‌ إبا می‌نمود. از جمله‌ می‌گفت‌: یکی‌ از ائمّۀ جماعت‌ شیراز روزی‌ به‌ من‌ گفت‌: بیا با هم‌ برویم‌ به‌ زیارت‌ حضرت‌ علیّ بن‌ موسی‌ الرّضا علیه‌السّلام‌، و یک‌ ماشین‌ دربست‌ اجاره‌ کرد و چند نفر از تجّار در معیّت‌ او بودند. حرکت‌ نموده‌ به‌ شهر قم‌ رسیدیم‌ و در آنجا یکی‌ دو شب‌ برای‌ زیارت‌ حضرت‌ معصومه‌ علیهاالسّلام‌ توقّف‌ کردیم‌. و برای‌ من‌ حالات‌ عجیبی‌ پیدا می‌شد و ادراک‌ بسیاری‌ از حقائق‌ را می‌نمودم‌. یک‌ روز عصر در صحن‌ مطهّر آن‌ حضرت‌ به‌ یک‌ شخص‌ بزرگی‌ برخورد کردم‌ و وعده‌هائی‌ به‌ من‌ داد. حرکت‌ کردیم‌ به‌ طرف‌ طهران‌ و سپس‌ به‌ طرف‌ مشهد مقدّس‌. از نیشابور که‌ گذشتیم‌ دیدیم‌ یک‌ مردی‌ به‌ صورت‌ عامی‌ در کنار جادّه‌ به‌ طرف‌ مشهد می‌رود و با او یک‌ کوله‌پشتی‌ بود که‌ با خود داشت‌. اهل‌ ماشین‌ گفتند این‌ مرد را سوار کنیم‌ ثواب‌ دارد، ماشین‌ هم‌ جا داشت‌. ماشین‌ توقّف‌ کرده‌ چند نفر پیاده‌ شدند و از جملۀ آنان‌ من‌ بودم‌، و آن‌ مرد را به‌ درون‌ ماشین‌ دعوت‌ کردیم‌. قبول‌ نمی‌کرد، تا بالأخره‌ پس‌ از اصرار زیاد حاضر شد سوار شود به‌ شرط‌ آنکه‌ پهلوی‌ من‌ بنشیند و هرچه‌ بگوید من‌ مخالفت‌ نکنم‌. سوار شد و پهلوی‌ من‌ نشست‌، و در تمام‌ راه‌ برای‌ من‌ صحبت‌ می‌کرد و از بسیاری‌ از وقایع‌ خبر می‌داد و حالات‌ مرا یکایک‌ تا آخر عمر گفت‌. و من‌ از اندرزهای‌ او بسیار لذّت‌ می‌بردم‌ و برخورد به‌ چنین‌ شخصی‌ را از مواهب‌ عَلیّۀ پروردگار و ضیافت‌ حضرت‌ رضا علیه‌السّلام‌ دانستم‌. تا کم‌کم‌ رسیدیم‌ به‌ قدمگاه‌ و به‌ موضعی‌ که‌ شاگرد شوفرها از مسافرین‌ «گنبدنما» می‌گرفتند. همه‌ پیاده‌ شدیم‌. موقع‌ غذا بود، من‌ خواستم‌ بروم‌ و با رفقای‌ خود که‌ از شیراز آمده‌ایم‌ و تا بحال‌ سر یک‌ سفره‌ بودیم‌ غذا بخورم‌. گفت‌: آنجا مرو! بیا با هم‌ غذا بخوریم‌. من‌ خجالت‌ کشیدم‌ که‌ دست‌ از رفقای‌ شیرازی‌ که‌ تا بحال‌ مرتّباً با آنها غذا می‌خوردیم‌ بردارم‌ و این‌ باره‌ ترک‌ رفاقت‌ نمایم‌، ولی‌ چون‌ ملتزم‌ شده‌ بودم‌ که‌ از حرفهای‌ او سرپیچی‌ نکنم‌ لذا بناچار موافقت‌ نموده‌، با آن‌ مرد در گوشه‌ای‌ رفتیم‌ و نشستیم‌. از خرجین‌ خود دستمالی‌ بیرون‌ آورد، باز کرده‌ گویا نان‌ تازه‌ در آن‌ بود با کشمش‌ سبز که‌ در آن‌ دستمال‌ بود، شروع‌ به‌ خوردن‌ کردیم‌ و سیر شدیم‌؛ بسیار لذّت‌بخش‌ و گوارا بود. در اینحال‌ گفت‌: حالا اگر می‌خواهی‌ به‌ رفقای‌ خود سری‌ بزنی‌ و تفقّدی‌ بنمائی‌ عیب‌ ندارد. من‌ برخاستم‌ و به‌ سراغ‌ آنها رفتم‌ و دیدم‌ در کاسه‌ای‌ که‌ مشترکاً از آن‌ می‌خورند خون‌ است‌ و کثافات‌، و اینها لقمه‌ برمی‌دارند و می‌خورند و دست‌ و دهان‌ آنها نیز آلوده‌ شده‌ و خود اصلاً نمی‌دانند چه‌ می‌کنند؛ و با چه‌ مزه‌ای‌ غذا می‌خورند. هیچ‌ نگفتم‌، چون‌ مأمور به‌ سکوت‌ در همۀ احوال‌ بودم‌. به‌ نزد آن‌ مرد بازگشتم‌. گفت‌: بنشین‌، دیدی‌ رفقایت‌ چه‌ می‌خوردند؟ تو هم‌ از شیراز تا اینجا غذایت‌ از همین‌ چیزها بود و نمی‌دانستی‌؛ غذای‌ حرام‌ و مشتبه‌ چنین‌ است‌. از غذاهای‌ قهوه‌خانه‌ها مخور؛ غذای‌ بازار کراهت‌ دارد. گفتم‌: إن‌‌شاءالله‌تعالی‌، پناه‌ می‌برم‌ به‌ خدا. گفت‌: حاج‌ مؤمن‌! وقت‌ مرگ‌ من‌ رسیده‌، من‌ از این‌ تپّه‌ می‌روم‌ بالا و آنجا می‌میرم‌. این‌ دستمال‌ بسته‌ را بگیر، در آن‌ پول‌ است‌، صرف‌ غسل‌ و کفن‌ و دفن من‌ کن‌. و هر جا را که‌ آقای‌ سیّد هاشم صلاح‌ بداند همانجا دفن‌ کنید.(آقای‌ سیّد هاشم‌ همان‌ امام‌ جماعت‌ شیرازی‌ بود که‌ در معیّت‌ او به‌ مشهد آمده‌ بودند.) گفتم‌: ای‌ وای‌! تو می‌خواهی‌ بمیری‌؟! گفت‌: ساکت‌ باش‌! من‌ می‌میرم‌ و این‌ را به‌ کسی‌ مگو. سپس‌ رو به‌ مرقد مطهّر حضرت ایستاد و سلام‌ عرض‌ کرد و گریۀ بسیار کرد و گفت‌: تا اینجا به‌ پابوس‌ آمدم‌ ولی‌ سعادت‌ بیش‌ از این‌ نبود که‌ به‌ کنار مرقد مطهّرت‌ مشرّف‌ شوم‌. از تپّه‌ بالا رفت‌ و من‌ حیرت‌ زده‌ و مدهوش‌ بودم‌، گوئی‌ زنجیر فکر و اختیار از کفم‌ بیرون‌ رفته‌ بود. ▪️ادامـــه دارد... ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ به کانال مابپیوندید 👇🌷 کانال منتظِرِ منتظَر @montazeremontazar59
هدایت شده از مُنتَظِرِمنتظَر
↩️ ادامـــهٔ «پست قبل» اين‌ مسأله‌ از مهمترين‌ مسائل‌ باب‌ عرفان‌ و توحيد است‌ كه‌: كَثَرات‌ اين‌ عالم‌، تنافی با وحدت‌ ذات‌ حقّ ندارند، زيرا وحدت‌ اصلی، و كَثَرات‌ تَبَعی و ظِلّی و مرآتی است‌؛ و مسألۀ ولايت‌ به‌ خوبی روشن‌ می‌شود كه‌ حقيقت‌ ولايت‌ همان‌ حقيقت‌ توحيد است‌؛ و قدرت‌ و عظمت‌ و علم‌ و احاطۀ امام‌، عين‌ قدرت‌ و عظمت‌ و علم‌ و احاطۀ حقّ است‌ تبارك‌ و تعالی. دوئيّتی در بين‌ نيست‌؛ و إثنيّتی وجود ندارد. بلكه‌ خواستن‌ از خدا بدون‌ عنوان‌ وساطت‌ و مرآئيّت‌ امام‌ معنی ندارد؛ و خواستن‌ از امام‌ مستقلاً بدون‌ عنوان‌ وساطت‌ و مرائيّت‌ برای ذات‌ اقدس‌ حقّ نيز معنی ندارد. و در حقيقت‌ خواستن‌ از امام‌ و خواستن‌ از خدا يک چيز است‌؛ نه‌ تنها يک چيز در لفظ‌ و عبارت‌، و از لحاظ‌ ادبيّت‌ و بيان‌؛ بلكه‌ از لحاظ‌ حقيقت‌ و متن‌ واقع‌؛ چون‌ غير از خدا چيزی نيست‌. تَبَارَك‌ اسْمُ رَبَّكَ ذِي‌ الْجَلَالِ وَ الإكْرَامِ (آيۀ 78، از سورۀ 55: رحمن‌). 📚 امام‌شناسی، ج5، ص178 به کانال مابپیوندید 👇🌷 کانال منتظِرِ منتظَر @montazeremontazar59