~•~ #حیدرانه [نهجالبلاغهخوانے]~•~
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💠نـامه ۳۱
🔻حضـرت علـے (ع) فـرمـود :
به هنـگام دعـا
پروردگارت را با اخلاص بخوان
(و تنهـا دست به دامـان لطف او بزن)
چرا که بخشـش و حرمان به دسـت اوست»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💠الرسالة ۳۱
🔻قال صاحـب السعـادة علـي (ع) :
وَأَخْـلِصْ
فِي الْمَـسْأَلَةِ لِرَبِّـکَ،
فَإِنَّ بِيَـدِهِ الْعَـطَاءَ وَالْحِـرْمَانَ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💠Letter 31
🔻The Excellency Ali (AS) said :
When praying Call on your Lord sincerely (And just touch his lap) "Because forgiveness and deprivation are in his hands
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
•| #نشردهید
•| #کپےبدونذکـرمنبعممنوع
•| #بخوانیم
••💛•• @Montazerzohor313313
🌹🍃
🍃
•• #پلاک ••
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔻شهـید علےعباس حسین پور :
خدایا از تو می خواهم
در لحظه ای که شهادت برایم.
میرسد از تمامی دوستیها و عشق
و محبتها جز دوستی و محبت
به خودت آزادم سازی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خــتم 14صلــوات امــروز
به نیت شـ❣ــهید
•| #علـےعباسحسیـنپور
← هــرروز مهمـان یـک شـهید
← اسـم دوستـان شهـیدتان را بفـرستید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بـه معــراج الشــهدا بپیونـدیـد👇
[🌹] @Montazerzohor313313
🍃
🌹🍃
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـتهشتم •| #عاشقانهمذهبے •| #بانـام_آقـابـایدبطلبه -ولی ند
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
•|⟦ #رمانه ⟧|•
•| #قسـمـتنهم
•| #عاشقانهمذهبے
•| #بانـام_آقـابـایدبطلبه
. -احسان دیگه.
باباش کارخونه داره 😉
.
-اها اها اون تیره برقه😂
خوب چی؟؟😐
.
-فک کنم از تو خوشش اومده.
خواهرش شمارتو از من میخواست😉😁
.
-ندادی که بهش؟!😡
.
-نه...
گفتم اول باهات مشورت کنم😊
.
-افرین که هنوز
یه ذره عقله رو داری😐😅
.
-ولی پسره خوبیه ها😉
خوش به حالت😊
.
-خوش به حال مامانش😐😑
.
-ااااا ریحانه😐.
چرا ندیده و نسنجیده رد میکنی😒
.
-اگه خوشت اومده
میخوای برا تو بگیرمش؟!😯😒
.
-اصلا با تو نمیشه حرف زد...
فعلا کاری نداری؟!😐
.
-نه..خدافظ
.
.
بعد قطع کردن با خودم فکر میکردم
این همه پسر دور و برم و تو دانشگاه میخوان
با من باشن و من محل نمیکنمشون
اونوقت گیر الکی دادم به این پسره
بی ریخت و مغرور 😑
(زیادم بی ریخت نبودا😄)
.
شاید همین مغرور بودنش
من رو جذب کرده..😕
.
دلم میخواد یه بار به جای
خواهر بهم بگه ریحانه خانم😊
.
تو همین فکرا بودم دیدم
که صدای ضعیفی از اونور میومد.
که سمانه داره هی میگه ریحانه ریحانه.
.
سرم داغ شد.
ای نامرد.نکنه لوداده که بهم نماز یاد داده
و هیچی بلد نیستم😯
.
یهو دیدم سمانه اومد تو.
ریحانه پاشو بیا اونور
.
-من؟!
چرا؟!😞
.
-بیا دیگه.
حرفم نزن
.
باشه. باشه..الان میام.
وارد اطاق شدم که دیدم
همه دور میز نشستن.زهرا اول از همه
بهم سلام کرد و بعدش هم اقا سید
همونجور که سرش پایین بود گفت:
سلام خواهرم. سفر خوش گذشت؟!
کم و کسری ندارید که؟!
.
نه. اکیه همه چی..
الان منو از اونور اوردید اینور
که همینو بپرسید؟!😯
.
که اقا سید گفت بله کار خاصی نبود
میتونید بفرمایید.
.
که سمانه پرید وسط حرفش:
.
نه بابا،این چیه. کار دیگه داریم.
.
سید:
لا اله الا الله... 😑
.
زهرا:
سمانه جان اصرار نکن
.
ریحانه:
میتونم بپرسم قضیه چیه؟؟
.
که سمانه سریع جواب داد هیچی
مسول تدارکات خواهران دست تنهاست
و یه کمک میخواد و من تو رو پیشنهاد دادم
ولی اینا مخالفت میکنن.
.
یه لحظه مکث کردم که اقا سید گفت
ببخشید خواهرم .من گفتم که بهتون نگن .
.
دوستان، ایشون مهمان ما هستن
نباید بهشون همچین چیزی میگفتید..
از اول گفتم که ایشون نمیتونن.
.
نمیخواستم قبول کنم ولی این
حرف اقا سید که گفت ایشون نمیتونن
خیلی عصبیم کرد 😡
و اگه قبول نمیکردم حس ضعیف بودن
بهم دست میداد.😞
.
اب دهنمو قورت دادم و بااینکه نمیدونستم
کارم چیه گفتم قبول میکنم😏
.
سمانه لبخندی زد و روبه زهرا گفت:
دیدین گفتم.
.
اقا سید بهم گفت مطمئنید شما؟!
کار سختی هستا.
.
تو چشماش نگاه کردم و با حرص گفتم
بله آقای فرمانده پایگاه😑😑
.
•[ و آنچـه در ادامه خـواهیـد خوانـد ؛
ولی فهمیدم اسم فرماندمون محمده]•
•| #ادامـهدارد
•| #هـرشبساعـت21
•| #کپےبدونذکـرمنبعممنوع
•• @MONTAZERZOHOR313313 ••
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
【🍂🍁】
「 #صبحونه 」
•💗• دوسش
•💝• دارم
•☁️• اندازھ :
•💧• قطرھ هاے
•☔️• بارون... :)
•| #صبحتونزیـبا
•| #عکسازپاییزاملش
•➣ @Montazerzohor313313 ❥
【🍂🍁】
👦🍃
🍃
°•° #دردانه °•°
🔻هفـتسـالاول
والدین عزیز
یه کترے رو درنظر بگیرید
بعد از اینکه چندین بار توش
آب جوشـوندین،متوجـه میشـین
یه لایهے رسوب ته کترے نشـسته.
دقیـقا مثـل هـمین کتـری
در روان بچـه هاے ما هم یه لایه
رسوب بخاطر سبـک رفتارمـون
حرف هام.ون، اعمالمـون و در یه
جملـه تمام محـرک هایے که تـو
ذهنش وارد میشـه،تشکیل میشه.
این لـایه رسوبے نقش مهمے
تو رفتـارهاے آینده اش داره،
•| #نزاریدهرچیزےواردذهنشبشه
•| #فرزندپروری
•• @MONTAZERZOHOR313313 ••
🍃
👦🍃
•[•💫•]•
•~ #سکینه ~•
يَـا أَيُّـهَـا
الَّـذِيـنَ آمَـنُوا
عَلَيْكُـمْ أَنفُسَـكُمْ
➖ اے کسانے
➖ که ایمـان آوردهایـد؟
➕ جـانــم؟
➖ مـراقـب خـود باشیـد
•| #سورهمائدهآیه105
•| #چههوامونوداره
@Montazerzohor313313 ••✨••
•[•💫•]•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
•~ #بصیرانه ~• دیـروز خـیلے ها بابت یه عذرخواهے جنـجال بپـا کردن 🔻مثـل همیشه پشـت کشورشون خالےکرد
~[✈️]~
~ #بصیرانه ~
← قـابل تـوجـه بعضیـا ؛
یـک نفـرو تـوے روز روشـن
وسـط یـک شهـر↓
•• بـا انفـجـار
•• و تیـرانـدازے
تـرور میشـه❗️
امـا هیچـکس فیلمے نگرفتـه❗️
بعـد چطورے شـد
کـه ساعت چهـار صبـح
هنگـام شلیـک به هـواپیماے اکراینے
اون همـه آدم بـه طور اتفـاقے
داشتـن از یـک محـل و زاویـه
فیلمـبردارے میکـردن❗️❓
واقعـا چطورے میشـه❓
[❌پسـت ریپلے شده مطالعه شود]
•| #هنـوزنفهمیدیدکـهکاردشمنبوده
•| #دشمنشناسے
•| #شهیدمحسنفخرےزاده
[ @MONTAZERZOHOR313313 ]
~[✈️]~
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـتنهم •| #عاشقانهمذهبے •| #بانـام_آقـابـایدبطلبه . -احسا
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
•|⟦ #رمانه ⟧|•
•| #قسـمـتدهم
•| #عاشقانهمذهبے
•| #بانـام_آقـابـایدبطلبه
. -اقاسیدبهم گفت مطمئنیدشما؟!کارسختی هستا
.
-توچشماش نگاه کردم و باحرص گفتم بله آقای فرمانده پایگاه😑
.
در همین حال یکی از پسرهای بسیجی بلند شد
.
و گفت محمدجان من برم خواهرم توحرم منتظره
.
-برو علی جان
.
-تااینجا فهمیدم اسمشم محمده😊
.
داشتم بیرون میرفتم که دیدم یه پسردیگه رفت و گفت حاج مهدی منم میرم یکم استراحت کنم😆
.
-به سلامت سجاد جان
.
-داشتم گیج میشدم😯😨
.
-چرا هرکی یه چی میگه؟!😕
.
رفتم جلو:
.
-جناب فرمانده؟!😐
.
-بله خواهرم؟!
.
-میتونم بپرسم اسم شما چیه؟!😯
.
-بله اختیار دارید.علوی هستم
.
-نه منظورم اسم کوچیکتون بود😐😐
.
دیدم یکم مکث کرد که سریع گفتم چون هرکس یه چی صداتون میکنه کنجکاو شدم بپرسم.همین😐
.
-اها.بله.من محمد مهدی هستم.دوستان چون لطف دارن سر به سرم میزارن هربار یه کدومو صدامیزنن😄
.
اها.خوب پس.حالا من اگه کارتون داشتم چی صداتون کنم😊
.
هر چی مایلید ولی ازاین به بعداگه کاری بود به خانم مولایی(منظورش زهرا بود) بگید و ایشون به من منتقل میکنن☺
.
اعصابم خوردشد و باغرض گفتم:
.
-باشهه.چشم😑😑
.
.
موقع شام غذا هارو پخش کردم و بعدشم سفره رو جمع کردم
.
.سمانه با اینکه مسول فرهنگی بودوکارش چیز دیگه ولی خیلی بهم کمک کرد.
.
یه جورایی پشیمون شدم چرا قبول کردم
.
😕.تو دلم به سمانه فحش میدادم که منو انداخت تو این کار😒
.
خلاص این چند روز به همین روال گذشت
.
تا صبح روز اخر که چند تا ازدخترها به همراه زهرا برای خریدمیخواستیم بریم بیرون
.
-سمانه
.
-جانم؟!
.
-الان حرم نمیخوایم بریم که؟!😯
.
-نه.چی بود؟!
.
-حوصله چادر گذاشتن ندارم اخه.خیلی گرمه😞
.
-سمانه یکم ناراحت شد ولی گفت نه حرم نمیریم😐
.
.
رفتیم تو بازار رضا و مشغول بازدید بودیم که زهرا بادوستش که تو یه مغازه انگشتر فروشی بودن مارو دیدن:
.
-دخترا یه دیقه بیاین
.
-بله زهرا جان؟!😯
.
و باسمانه رفتیم به سمتشون
.
-دخترا به نظر شما کدوم یکی از اینا قشنگ تره؟!😕
(تو دستش دو تا انگشتر عقیق مردونه داشت)
.
که سمانه گفت به نظر من اونیکی قشنگ تره و منم همونو باسر تایید کردم و زهرا هم خرید و گفت:
.
راستی دخترا قبل اذان یه جلسه درباره کارهای برگشت داریم.
حتما بیاین
.
یه مقدار خرید کردیم
و با سمانه رفتیم سمت حسینیه
و اول از همه رفتم چادرمو گذاشتم
و منتظر ساعت جلسه شدیم
.
وارد اطاق شدیم که دیدم اقا سید و زهرا با هم حرف میزنن
.
در همین حین یکی ازپسرها وارد شد.
.
اقا سید دستشو بالا اورد که دست بده✋
.
دیدم همون انگشتری که زهرا خریده بود تو دستشه😢
.
#ادامه_دارد
•[ و آنچـه در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛
من اولش دوست داشتم،با آقا سید کل کل کنم ،
ولی چرا الان ناراحتم...]•
•| #ادامـهدارد
•| #هـرشبساعـت21
•| #کپےبدونذکـرمنبعممنوع
•• @MONTAZERZOHOR313313 ••
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
•【】•
┄┅┄ ❥ #صبحونه ❥ ┄┅┄
جهانت
استوار نمےماند،
مگر با
سرے خمیدھ
بر روےِ
شانھ ڪسے
ڪھ دوستش دارے!
•| #صبحتونزیـبا
•| #خیلےخوبـه
༻ @Montazerzohor313313 ༺
•【】•
°•| #ویتامینه🍹 |•°
•| #خانما_بدانند
•| #آقایان_بدانند
همیشـه با رویے خوش
و دلنشـین به اسـتقبال همسـرتان بـروید!
مهـر و محبـت در زندگـے مشـترک
مانـند نهالے است
که زن و مـرد بایـد
همه تلاش و همتشـان را بهکار گیـرند
تا این نـهال به درختے تنـاور
تبدیـل بشـود و در اعمـاق وجودشـان
ریشـه بـدواند.
بدانـید کسے کـه
وارد خـانه یا از خـانه خارج میـشود
بایـد او را مـورد توجـه قرار داد.
همانگـونه که وقتے
مهمانـے وارد خانه میـشود
از جایتان بلـند نـشوید و
به استقـبال او نـروید
ممکـن اسـت او این رفتـار را
بےاحترامے تلقے کند و عدهاے رنجـیده شوند؛
به همین انـدازه باید در مـورد اعضاے
خانواده هم به ایـن نکته اهمیـت داد.
•| #خانوادههماحترامش
•| #مثلمهمانواجبه
°•|🍊|•° @Montazerzohor313313
[🖊🍃]
°• #حدیثانه •°
دوسـت ندارم جوانے
از شـما [شيـعـيان] را
جـز بر دو حالــت ببــينم :
¹- دانـشـمنــد
²- دانـشـجــو
•| #امـامصـادقع
•| #الـأمالےطوسـے
•| #روزدانشـجـو
•| #مبـارکباد
•(🔍)• @Montazerzohor313313
[🖊🍃]
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـتدهم •| #عاشقانهمذهبے •| #بانـام_آقـابـایدبطلبه . -اقاس
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
•|⟦ #رمانه ⟧|•
•| #قسـمـتیازدهم
•| #عاشقانهمذهبے
•| #بانـام_آقـابـایدبطلبه
.
.
که دیدم همون انگشتری که زهرا خریده بود تو دستشه😢
.
نمیدونم چرا ولی بغضم گرفته بود😢
.
من اولش فقط دوست داشتم با اقا سید کل کل کنم ولی چرا الان ناراحتم؟!
.
نکنه جدی جدی عاشقش شدم؟!😞
.
تا آخر جلسه چیزی نفهمیدم و فقط تو فکر بودم
.
میگفتم شاید این انگشتره شبیهشه
.
ولی نه..جعبه انگشتر هم گوشه ی میز کنار سر رسیدش بود😔
.
بعد جلسه با سمانه رفتیم برای آخرین زیارت
.
دلم خیلییی شکسته بود😔
.
وقتی وارد صحن شدم و چشمم به گنبد خورد اشکهام همینطوری بی اختیار میومد.
.
به سمانه گفتم من باید برم جلو و زیارت کنم😣
.
سمانه گفت خیلی شلوغه ها ریحانه 😯
.
گفتم نه من حتما باید برم
.
و ازش جدا شدم و وقتی وارد محوطه ضریح شدم احساس کردم یه دقیقه راه باز شد و تونستم جلو برم.
فقط گریه میکردم. چیزی برای دعا یادم نمیومد اون لحظه .فقط میگفتم کمکم کن.
.
وقتی وارد صحن انقلاب شدیم سمانه گفت وایسا زیارت وداع بخونیم
.
تا اسم وداع اومد باز بی اختیار بغضم گرفت😢
.
یعنی دیگه امروز همه چیز تمومه 😔
.
دیگه نمیتونیم شبها تو حرم بمونیم 😕
.
سریع گفتم من میخوام بعدش باز دو رکعت نماز بخونم😕
.
-باشه ریحانه جان☺
.
مهرم رو گذاشتم و اینبار گفتم نماز حاجت میخوانم قربتا الی الله
.
اینبار دیگه نه فکر آقا سید بودم نه هیچکس دیگه...فقط به حال بد خودم فکر میکردم😔
.
بعد نماز تو سجده با خدا حرف زدم و بازم بی اختیار گریه ام گرفت و اولین بار معنی سبک شدن تو نماز رو فهمیدم.
.
.
بعد نماز تو راه برگشت به حسینیه بودیم که پرسیدم:
.
-سمانه؟!😕
.
-جانم؟!☺
.
-میخواستم بپرسم این اقا سید و زهرا باهم نسبتی هم دارن؟!😯
.
#ادامه_دارد
•[ و آنچـه در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛
وقتی شنیدم سرم خیلی درد گرفت....😞😔]•
•| #ادامـهدارد
•| #هـرشبساعـت21
•| #کپےبدونذکـرمنبعممنوع
•• @MONTAZERZOHOR313313 ••
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄