#بازگشت
#انتشاراتشهیدابراهیمهادی
#پارت161
و گفت:به او آب ندهید،خدا خواسته که او تشنه بماند.من خودم را به حضرت سجاد(عليهالسلام)رساندم،آن حضرت به من فرمود:چه دیدی؟
من آنچه را که دیدم به آن حضرت گفتم،او فرمود:این معاویه لعنهالله عليه بود.
شب هشتم بدون فاصله ارتباطمان برقرار شد،آقا محمد به من گفت:بیا تا با هم برویم و بقیهی برنامهی کفار در عالم برزخ مشاهده کنیم،من قبول کردم و از آنجا به سرزمین برهوت در یمن رفتیم.در آنجا انواع عذابها برای دشمنان اولیاء خدا فراهم بود.من نمیتوانم آنچه را که دیدم،برای شما نقل کنم،این قدر بگویم که اگر انسان صدها سال در دنیا پا روی شهوات نفسانی بگذارد و ترک گناهان لذت بخش را بکند و دائما عبادت نمیاد،برای آنکه آن محل پر از عذاب را نبیند ارزش دارد،تا چه رسد که در آن مکان پر از عذاب هم باشد.به هر حال چند جمله از آنچه در آنجا دیدم برای شما نقل میکنم،اما از قدیم گفته اند:شنیدن کی بود مانند دیدن.
آسمان برهوت را دود غلیظی که تعفن گوشت و چربی سوخته از آن میآمد فرا گرفته بود.صدای ضربات شلاق و جیغ و داد و فریاد در آن تاریکی مطلق بلند بود.
ما برای آنکه بدانیم چگونه عذاب میشوند در خواست کردیم که یکی از آن کفار و دشمنان خدا را بیاورند تا چند سوال از او بکنیم.
یکی از ملائکه زنجیری را کشید و یک نفر را در حالی که روی زمین میکشید و داد میزد از میان آن دود و آتش بیرون آورد و به او گفت:هر چه از تو میپرسند جواب بده.
آقای شوشتری از او پرسید:تو که هستی و در دنیا چه کردی که اینگونه عذاب میشوی؟
او گفت:من در دنیا بخاطر ریاست طلبی،ظلم زیادی به مردم کردم.من پادشاه یک کشور اسلامی بودم،صد ها نفر را در زندان ها،دور از خانوادههایشان شکنجه دادم
#بازگشت
#انتشاراتشهیدابراهیمهادی
#پارت162
من با اولیای خدا و بزرگان دین و اهل بیت پیامبر(صلیاللهعلیهآلهوسلم)دشمنی میکردم.لذا هر مقداری خدای متعال مرا عذاب کند کم است،من مستحق این عذاب ها هستم.
در اینجا او را دوباره به طرف آتش کشیدند و من از ترس و ناراحتی از آن حالت به خود آمدم و دیگر در آن شب چیزی ندیدم.اما شب بعد که نهمین شب ملاقات با آقای شوشتری بود پس از نماز مغرب و عشاء حال ضعف و کمکم حال بیهوشی عجیبی به من دست داد!
در آن حال ضعف و بیهوشی دیدم آقای شوشتری به من میگوید:حالا با این همه مطالب و اطلاع که از عالم برزخ به دست اوردی نمیخواهی به ما ملحق شوی و آنچه را که من میبینم توهم ببینی؟گفتم:مگر آنچه را که شما میبینید من نمیبینم؟
گفت:نه،فقط آنچه را که محسوس است میبینی،زیرا تو بُعد معنوی و روحی را از زاویهی بسیار ضعیفی مشاهده میکنی و خیال میکنی من هم مثل تو آن ها را میبینم،ولی بدان فرق من و تو،مثل فرق کسی است که همه چیز را تشخیص میدهد با کسی که فقط از راه لمس و دست کشیدن،بعضی از چیز ها را احساس میکند.
حالا مایلی یک نمونه از لذت هایی را که تو نمیتوانی احساس کنی و من همیشه با آن در ارتباطم بدانی؟!پس بیا باهم برویم.
پس از گفتن این جمله دست مرا گرفت و با سرعت عجیبی مرا به آسمان ها برد،سپس مرا در اسمانچهارم به باغی که از نظر وسعت فوقالعاده عجیب بود وارد کرد.
من از همان لحظه ورود به این باغ،نشاط مست کنندهای پیدا کردم،واقعا نمیدانم چگونه برای شما وصف کنم!
اگر در آن حال به من میگفتند حاضری پادشاهی ابدی کل زمین را،با یک ساعت این نشاط و لذت معاوضه کنی؟قطعا پاسخ منفی میدادم.
وشایـدیـومالحسرة؛
نامروزیستـڪھ
درآڹنتوانمـنامـتورا
برزبانجارڪنمـ
وحسرتـبخورمـ . . .
#صلےاللھعلیكیااباعبداللھ💔
هدایت شده از کوچهشهدا -!'🇵🇸
-:)
-میگـــه:اتلمتلتوتوله
چشتـــوچشِگلوله
اگهپاهـــاتنلرزید
نترسیدیقبوله..:)
"شهیدمصطفیصدرزاده"
#بازگشت
#انتشاراتشهیدابراهیمهادی
#پارت163
زیرا من در آنجا به وصل محبوبم یعنی خدای متعال رسیده بودم و اگر شما اهل عشق باشید و سالها در فراق محبوبتان سوخته و ناگهان در آغوش مهر و محبت او افتاده باشید،شاید یک سر سوزن از اقیانوس بینهایت آنچه را که من میگویم بفهمید.
به علاوه،محبوب شما شاید یک کمال در او باشد که مورد علاقهی شما واقع گردد،ولی محبوب من خدایی بود که هیچ نقص نداشت،دارای کمال بینهایت بود.بسیار دوست داشتنی بود،پس باز هم این مثال با آنچه من در آنجا فهمیدم قابل مقایسه نیست و نمیتوانم لذتی را که در آن وقت بردم برای شما تعریف کنم.
به هر حال وقتی آقای شوشتری دید که من نزدیک است از شوق بمیرم و نمیتوانم آن لذت را تحمل کنم،فورا مرا از آن باغ بیرون آورد.در حالی که باز به خاطر جوا شدن از آن وصل نزدیک بود از دست بروم.
به دست و پای او افتادم و اشک ریزان از او خواستم که مرا دوباره به آن باغ وارد کند که متاسفانه دستی به سر و صورت من کشید و مرا به بدنم وارد کرد.
از آن بعد گاهی که در حال عبادت به یاد آن وصل و آن توجه میافتم غرق در نشاط میشوم و از خداوند متعال تمنای نجات از زندان دنیا و رسیدن به آن وصل و نشاط را میکنم.
شب دهم به قدری از فراق آن لذت و آن وصل،گریه کرده بودم که چشم هایم تار شده بود.خواب به چشم هایم وارد نمیشد،ناگهان دیدم در اتاق باز شد و آقای محمد شوشتری از در وارد شد.
او گفت:حالا حاضری از این دنیا بروی و همه ی لذت های دنیایی را ترک کنی و همه جا با من باشی؟
گفتم:علاوه بر آنکه حاضرم،از تو تقاضا دارم که از خداوند متعال بخواهی مرگ مرا برساند و مرا از این زندان نجات دهد.
#بازگشت
#انتشاراتشهیدابراهیمهادی
#پارت164
او به من گفت:من دیشب تا به حال این دعا را برای تو کردم،ولی مثل اینکه هنوز امتحان نهایی تو انجام نشده و باید مدتی باز هم در این دنیا بمانی و لذا دیگر من به سراغ تو نخواهم آمد و هر چه میخواهی امشب از من سوال کن تا جوابت را بدهم.کمی فکر کردم.پرسیدم:شما در عالم برزخ تا قیامت چه خواهید کرد و وقتتان را چگونه میگذرانید؟
او به من پاسخ داد:برای ما مسئله زمان مطرح نیست.زیرا تو میفهمی که اگر میلیارد ها سال انسان در آن باغ و با آن نشاط و لذت که شب گذشته لحظهای از آن را تو احساس کردی باشد،مثل یک لحظه میگذرد.زیرا گفتهاند:لحظهاي از فراق یک سال میگذرد و یک سال وصل،یک لحظه میگذرد.
من از او پرسیدم:اگر کسی به کمالات روحی نرسیده باشد باز هم از لذت وصال استفاده میکند؟ گفت:اگر در دنیا دارای اعتقادات صحیح باشد و خدا و اولیای خدا را به عنوان محبوب خود انتخاب کرده باشد،وجود او را در مدت کوتاهی پاک میکنند و سپس او را به مقام قرب راه میدهند تا او از لذت وصال استفاده کند.
من از او پرسیدم:کسی که محبت دنیا و حب ریاست دارد و یا به بعضی از صفات حیوانی و شیطانی مبتلاست،آیا نفس او را هم پاک میکنند؟
گفت:این طور کسی از دنیا سخت کنده میشود.تا خود را از محبت دنیا جدا نکند،به وصل محبوب و به لذت عالم برزخ نمیرسد.
من پرسیدم:از نظر شما چه عملی در دنیا برای به دست آوردن لذت عالم برزخ و وصال محبوب مؤثر تر است؟
او گفت:از همه مهمتر دوست داشتن خدا و دوستان خداست،البته آن دوستی که سبب اطاعت شود.در اینجا ناگهان دوست عزیزم آقای محمد شوشتری که در حق من محبت بسیار مهمی انجام داد،از نظرم ناپدید شد و دیگر تا به حال او را ندیدهام.¹
پایان امیدوارم کتاب مفیدی بوده باشه براتون🌷
1_برگرفته شده از کتاب عذاب های برزخی صفحه ۳۷ به بعد... و چندین منبع دیگر.
دو پارت پایانی کتاب بازگشت امید وارم خوشتون اومده ☺️😍باشه در لینک ناشناس نظر بدین
و کسانی که مطالعه نکردن میتوانن در پیام سنجاق شده #بازگشت را پیدا کنند تمامی پارت ها را بخونن و لینک پارت اول کتاب بازگشت هم هست