به رفیقش پشت تلفن گفت:
ذکر "الهی به رقیه" بگو
مشکلت حل میشه
رفیقش یک تسبیح برداشت
به ده تا نرسیده
دوستاش زنگ زدن
و گفتن سفر کربلاش جور شده...!💔
#شهید_حسین_معز_غلامی
🇵🇸🇮🇷•|منتظران مهدی|•🇮🇷🇵🇸
به رفیقش پشت تلفن گفت: ذکر "الهی به رقیه" بگو مشکلت حل میشه رفیقش یک تسبیح برداشت به ده تا نرسیده
رفقا:)
زیاد صلوات بفرستین☘.
زیاد ذکر بگین🌺.
زیاد بگین: الهی به رقیه💔.
شاید امام حسین منتظره یه صلوات دیگه از تو بشنوه و کربلاتو امضا کنه!
ها؟
🇵🇸🇮🇷•|منتظران مهدی|•🇮🇷🇵🇸
رفقا:) زیاد صلوات بفرستین☘. زیاد ذکر بگین🌺. زیاد بگین: الهی به رقیه💔. شاید امام حسین منتظره یه صلوات
الهی به رقیه اللهم عجل لولیک الفرج 🌱
بسم الله الرحمن الرحیم.
🥀السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام 🥀
سلام به شما عاشقان وعزاداران حضرت امام حسین علیه السلام 🖤.
____
به مناسبت ماه فرا رسیدن ماه محرم و صفر کانال منتظران مهدی(عج) قصد دارد پویشی راه اندازی کند🌸.
بنابراین از شما درخواست میشود هرکاری که درباره محرم انجام دادین:
_پخش غذای نذری
_پخت حلوا
_نصب پرچم در خانه یا در حیاط، مسجد یا خیابان
_برگزاری مراسم عزاداری و روضه
_پخش بسته های کمکی
و هر کارِ کوچک و بزرگی که برای محرم میتوانید انجام دهید
از آنها عکس گرفته و به آیدی زیر در پیامرسان ایتا ارسال کنید.
@Sh_a_h_a_d_a_t
برای شرکت کنندگان در این پویش هدیه ای نیز در نظر گرفته شده که البته اجر و پاداش الهی آن در این کار بیشتر و مهمتر است.
تصاویر خود را با #به_عشق_حسین در فضای مجازی منتشر کنید.
با ارسال تصاویر خود دیگران را نیز به انجام کارهای نیک دعوت کنید.
🖤کانال منتظران مهدی (عج)🖤
@montazran_mahdy
هدایت شده از امان از لحظه غفلت که شاهدم هستی...
علی فاطمیمرام /خراسان رضوی/شهرستان جوین
🇵🇸🇮🇷•|منتظران مهدی|•🇮🇷🇵🇸
علی فاطمیمرام /خراسان رضوی/شهرستان جوین
دومین شرکت کننده پویش محرم
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹
🌹
رمان #عارفانه ❣
#قسمت_هفتم
ادامه قسمت قبل
#تحول❤️
یہ روز با رفقاے محل رفتہ بودیم دماوند.
یکےاز بزرگترها گفت احمد آقا برو کترے رو آب کن بیار… منم راه افتادم راه زیاد بود ڪم ڪم صداے آب بہ 👂گوش رسید.
از بین بوتہ ها بہ رودخانہ نزدیک شدم.
تا چشمم بہ رودخانہ افتاد یہ دفعہ سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد بہ لرزیدن 😰نمیدانستم چہ کار کنم. همان جا پشت 🌴درخت مخفےشدم …
مےتوانستم بہ راحتے گناه بزرگے انجام دهم. پشت آن درخت و کنار🌊 رودخانہ ، چندین دخترجوان مشغول شنا بودند
✨همان جا #خدا را صدا زدم و گفتم:
" خدایا کمک کن.
خدایا الان #شیطان بہ شدت من را وسوسہ مےکند کہ من نگاه کنم هیچ کس هم متوجہ نمےشود اما خدایا من بہ خاطر تو ازین گناه میگذرم"❌
از جایے دیگر آب تہیہ کردم و رفتم پیش بچہ ها و مشغول درست کردن آتش شدم....
خیلے دود توےچشمم رفت و اشکم جارے بود ... یادم افتاد حاج آقا #حق_شناس گفته بود هرکس براے خدا😭 گریه کند #خداوند او را خیلے دوست خواهد داشت.
گفتم ازین بہ بعد براے خدا گریه😭 میکنم ..
حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار 🌊رودخانہ هنوز دگرگون بودم واشک میریختم و مناجات مے کردم خیلی باتوجہ گفتم؛ یا #یاالله و #یالله…😭
بہ محض تکرار این عبارات صدایے شنیدم کہ از همہ طرف شنیده مےشد بہ اطرافم👀 نگاه کردم صدا از همہ سنگریزه هاے بیابان و درختها و کوه مے آمد ‼️‼️
همه مے گفتند؛
#_سبوح_القدوس_و_رب_الملائڪه_والروح...
از آن موقع کم کم درهایے از عالم بالا بہ روے من باز شد…”
احمد این را گفت و برگشت به سمتم:
" محسن، این ها رو برای تعریف از خودم نگفتم، گفتم که بدانی انسانی که گناه رو ترک کنه چه مقامی پیش خدا داره"
بعد گفت: تا زنده ام برای کسی از این ماجرا حرفی نزن!
🔶ادامـــــه دارد...↩️
با #عارفانه نگاه گرمتون رو به ما ببخشین😊✨
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌹🌹🌹🌹🍂━━━┓
@montazran_mahdy
┗━━━🍂🌹🌹🌹🌹🍃━━━┛
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹
🌹
رمان #عارفانه
💫شهید احمد علی نیری💫
#قسمت_هشتم
🌷روش زندگی
راوی: جمعی از دوستان شهید
☘احمد اقا در سنین نوجوانی الگوی کاملی از اخلاق و رفتار اسلامی شد.
یکی از ویژگی های خاص ایشان احترام فوق العاده به پدر و مادرش بود. به طوری که هربار مادرش وارد اتاق می شد حتما به احترام مادر از جا بلند می شد.
این احترام تا جایی ادامه داشت که یک بار دیدم احمد اقا به مسجد آمده و ناراحت است!
با تعجب از علت ناراحتی او پرسیدم. گفت: هربار که مادرم وارد اتاق می شد جلوی پایش بلند می شدم. تا اینکه امروز مادرم به من اعتراض کرد که چرا این کار را می کنی؟ من از این همه احترام گذاشتن تو اذیت می شوم و...
**
احمد به صله رحم بسیار اهمیت می داد. وقتی دفتر خاطرات او را ورق می زنیم با زندگی یک انسان عادی مواجه می شویم، مثلا در جایی آورده:
« امروز به خانه عمه رفتم و مشغول صحبت شدم. بعد به خانه آمدم و رفتم نان خریدم و بعد کمی استراحت کردم. مسجد رفتم و آمدم مشغول مطالعه شدم»
✨احمد آقا ادب را از استاد خود آیت الله حق شناس، فرا گرفته بود.
همیشه در سلام کردن پیشقدم بود حتی مقابل بچه های کوچک.
هیچ گاه ندیدیم که احمد در کوچه و خیابان چیزی بخورد. می ترسید کسی که مشکل مالی دارد ببیند و ناراحت شود.
او هرچه پول تو جیبی از پدرش می گرفت یا کار کرده بود را خرج دیگران بخصوص کسانی که می دانست مشکل مالی دارند می کرد.
🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹
🔶ادامـــــه دارد...↩️
با #عارفانه نگاه گرمتون رو به ما ببخشین😊✨
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌹🌹🌹🌹🍂━━━┓
@montazran_mahdy
┗━━━🍂🌹🌹🌹🌹🍃━━━┛
هدایت شده از .............
enc_16321606785304471035414.mp3
5.23M
◦•●◉✿#نوحه✿◉●•◦
♡التماسمه حرم حرم ♡
♡ ◉━━━━━━─────── ↻ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ⇆