وارد بیمارستان که شدم جوانی را دیدم که روی ویلچر نشسته و به طرفم می آمد. با دست پاچگی به جوان گفتم: «شما محمد رضا شفیعی را می شناسید؟» جوان گفت: «اگر او را ببینی می شناسی؟» گفتم: «پسرم است! مگر می شوند او را نشناسم!» گفت: «پس مادر چطور مرا نشناختی؟» گریه ام گرفت. بغبش کردم. خیلی ضعیف و لاغر شده بود. خون زیادی از او رفته بود و صورتش هم سیاه شده بود
گفتم: «مادر چی شده؟» گفت: «چیزی نیست، یک تیغ کوچک به پایم فرو رفته. مهم نیست دکترها بیخودی شلوغش می کنند.» بعدها فهمیدم یک ترکش بزرگ از سر پوتین به پاهش خورده و از طرف دیگر پوتین بیرون اومده
ارتباط عميق و توسل روحاني معنوي عجيبي به امام زمان عجلالله فرجه داشت. پايش هم كه پس از سه سال حضور در جبهه مجروح شد، خود امام زمان عليه السلام شفايش داد. چهار عمل روي پايش انجام دادند اما دكترها گفته بودند، اصلاً فايدهاي نكرده است
وقتي به من گفتند، خيلي ناراحت شدم، بعد هم هزار تا صلوات نذر کردم از مال دنيا هم دو تا قاليچه بيشتر نداشتم که يکي را نذر خوب شدن پاي محمدرضا کردم محمدرضا رفت جمكران آمد، گفت: مادر، غصه نخور!
رفته بود پيش پزشك براي ويزيت مجدد، که دکتر گفته بود اين پاي ديروزي نيست.
آخرین باری که به مرخصی آمد اوایل ماه ربیع بود، برای دوستانش سوغاتی گرفت و شش جعبه شیرینی هم گرفت تا برای جشن میلاد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به جبهه ببرد. گفتم: «مادر این همه پول خرج نکن. برای زندگیت پس انداز کن با یک بیت جوابمو داد و گفت: «شما، با خانمان خود بمانید / که ما بی خانمان بودیم و رفتیم»
موقع خداحافظی حالت عجیبی داشت. و گفت: مادر، به خدا می سپارمت
چند روزی از رفتنش نگذشته بود که او را در خواب دیدم. گفتم: «چرا اینقدر زود آمدی؟» گفت: «مادر، عجله دارم. فقط آمدم بگویم که دیگر چشم به راهم نباشید.» صبح که بیدار شدم، نگرن شدم. گفتم نکند علمیاتی انجام شده! شب بعدی هم دوباره همین خواب را دیدم.
دامادم را فرستادم سپاه تا جویای حال محمد رضا شود.
خبری از او نداشتند. مفقود الاثر شده بود
هشت ماه گذشت و همچنان خبری از او نداشتیم تا اینکه چند نفر پاسدار در خانه امدند و آلبومی در دستشان بود
در صفحه ی آخر عکس محمد رضا را دیدم
حالت عجیبی داشت. لبهایش از هم باز شده بود و با حالت عجیبی به خواب رفته بود. گفتم: «مادر به قربان لب تشنۀ اربابت حسین. آیا کسی به تو آب داده با تشنه شهید شدی؟
یکی از دوستانش که پس از جنگ آزاد شد به منزل ما آمد و گفت مقداری آب لب تاقچه گذاشته بودند. خودش را روی زمین می کشید تا اب بنوشد اما در میان راه به شهادت رسید. آخرین جمله ای که بر زبان جاری کرد این بود: «فدای لب تشنه ات یا ابا عبدالله»
به ما گفتند محمد رضا به اسارت دشمن در آمده و در اردوگاه موصل بعد از ده روز اسارت به شهادت می رسد و جنازۀ او در قبرستان الکُخ حد فاصل دو شهر سامراء و کاظمین دفن می شود
گفتم: «سه چهار شب پیش خواب پدرش را دیدم. یک قفس سبز با یک قناری سبز در دست داشت. به من گفت: مژده می دهم که بعد از شانزده سال، مسافر کربلا در راه است.»
آن برادر سپاهی گفت: حالا من هم به شما مژده می دهم که بعد از شانزده سال جنازۀ محمدرضا شفیعی را آوردند. ولی پسر شما با بقیه فرق دارد.
وقتی به کربلا رفتم آقا سید الشهداء (علیه السلام) را به جوان رعنایش علی اکبر قسم دادم تا فرزندم را به من برگرداند.
دو سال گذشت و خبری نشد. یک روز اعلام کردند که ۵۷۰ شهید را به کشور آوردند. با خود گفتم: «یعنی می شود بچۀ من هم در میان همین ها باشد؟»
در همین فکر بودم که زنگ خانه را زدند. گفتم: «کیه؟». گفتند: «منزل شهید محمد رضا شفیعی!» با عجله در را باز کردم و گفتم: «محمدرضای مرا آوردید؟». گفتند: «مگر به شما خبر دادند؟»
گفتم: «یعنی چی؟! چه فرقی؟»
گفت: «تفاوتش اینه که بعد از شانزده سال، جنازۀ او همچنان سالم مانده و هیچ تغییری نکرده. الآن هم در سردخانۀ بهشت معصومه است. اگر می خواهید او را ببینید فردا صبح بیایید تا قبل از تشییع، جنازۀ او را ببیبنید».
وارد سرد خانه شدم. قدم هایم سست شده بود و توان حرکت نداشتم. نفسم بند آمده بود و حالت عجیبی به من دست داده بود. بالأخره او را دیدم. نورانی و معطر بود. موهای سر و صورتش تکان نخورده بود. چشمهایش هنور با من حرف می زد.
بعثی ها وقتی دیده بودند جنازه سالم است، #سه_ماه او را زیر آفتاب گذاشته بودند، اما تغییر نکرده بود بعد #نوعی_پودر روی بدنش ریخته بودند تا بدنش متلاشی شود، اما باز هم اثر نکرده بود.
بعد گفتند: هنگام مبادلۀ شهدا، سرباز عراقی با تحویل دادن جنازۀ محمد رضا گریه می کرد و صدام ر لعنت می کرد که چه انسان هایی را به شهادت رسانده!
دو رکعت نماز شکر خواندم و آمادۀ تشییع جنازه شدم
وقتی مردم قم از سالم بودن پیکر محمد رضا خبر دار شدند، چه قیامتی بر پا کردند. مصلای قدس جای سوزن انداختن نبود. باورم نمیشد بعد از شانزده سال چنین تشییع جنازۀ باشکوهی صورت گیرد.
با وجود درد پایی که داشتم، خودم وارد قبر شدم. بچه ام را بغل گرفتم و داخل قبر گذاشتم. عده ای گریه می کردند. عده ای سینه می زدند و خلاصه غوغایی شده بود و خودم با دستان خودم محمدرضا را دفن کردم
یکی از همرزمان محمد رضا بالای قبر می گفت:
من می دانم چرا محمد رضا بعد از شانزده سال سالم برگشته.
نماز شبش ترک نمیشد
دائم الوضو بود.
زیارت عاشورا می خواند
غسل جمعه اش هم ترک نمیشد.
هر وقت در مجلس روضه شرکت می کرد و گریه می کرد، به جای آن که همانند بقیه اشکاهایش را با چفیه پاک کند، اشک های خود را به بدنش می مالید
📢زنگ خطر📢
آیت الله بهجت :
اگر جلوی خود را در ارتکاب به گناهان نگیریم ، کارمان به #انکار و #تکذیب و#استهزاء آیات الهی ، و یا به جایی می رسد که از #رحمت_خدا نا امید می شویم.
http://eitaa.com/joinchat/3751936000Cf84bd28534
📌 #مژده ای برای مردم آخرالزمان
[ تا اینجا از رذایل اخلاقی و بدی اوضاع مردم در اخرالزمان گفتیم اما نکته ی خوبی هم وجود دارد و آن اینکه :]
💫 از امام صادق (ع) نقل شده است که پیامبر به حضرت علی (ع) فرمودند :« یا علی بدان که استوارترین #ایمان ها از آن مردمی است که در آخرالزمان هستند چون آنها به #پیامبر ملحق نشدند و در زمان او نبودند و در واقع خیلی از حقیقت ها را که در زمان پیامبر رخ داد آنها نبودند که ببینند و بر آنها #حجت بود ولی آن مردم این حجت ها را ندیدند و تنها به نوشته هایی که در سفیدی کاغذ ها نوشته شده ایمان می پذیرند با این حال ایمان آنها به مراتب قوی تر از ایمان مردم زمان پیامبر است»
📚 ( بحارالانوار جلد 125 )
[ در جای دیگر پیامبر برترین مردم امت خود را افرادی که در صدر اسلام ایمان آوردند و مسلمانان واقعی در آخرالزمان معرفی می کنند ]
http://eitaa.com/joinchat/3751936000Cf84bd28534
#قرار_عاشقی
روایـت اسـت ڪـه :
هـر زمـان جـوانـے دعـاے فـرج ِ مـهـدے (عـج) را زمـزمـه ڪـند.. هـمزمان امـام زمـان دسـتهـاے مـبـارڪـشـان را بـه سـوے آسـمـان بـلـنـد مـے ڪـنـند و بــراے ِ آن جـوان دعـا مـیـفـرمـایند...
چـه خـوش سـعـادتـن ڪـسـانـے ڪـه حـداقـل روزے یـک بـار دعـاے ِ فـرج را زمـزمه مے ڪـنند ..
🌺پس این توفیق را از خود دریغ مڪن🌺
🔔بياد مولا به رسم هر شب راس ساعت 22🔔
بسم الله الرحمن الرحيم
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
و براے سلامتے محبوب
اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا .
💥چطور چله بگیرم؟؟
راهکار #شروع_چله ها
اول از همه بگم اصلا کار سختی نیست نه قراره عبادات کمرشکن کنید یا یه سره تسبیح و ذکر و فلان
اولش شاید شیطون گولتون بزنه بگه نمیتونی و خب که چی گیرم 40 روز پاک موندی بعدش چی؟؟ دوباره که میری توش غرق میشی!!
اما 10 روز که گذشت میبینی اعتماد به نفست رفته بالااا میبینی میتونی و وقتی هم چله تموم شد کلی ذوق میکنی که تونستی😎💪و لذت ترک گناه رو میچشی🌺
اگه شما اگه 40 روز تونستی نفستو کنترل کنی مطمئن باش میفتی رو غلطک و بعد از اون هر جا فکر گناهم اومد سریع اون ندای درونتون به شما میگه stop 🚫😉
پس حالا که پایه اید بریم سر اصل مطلب💪
اول توبه و پشیمونی👍
اول از همه قبل چله از خدا عذر بخوایم هیچ کس خالص نیست بالاخره هر کی یه ناپاکی داره مهم اینه جهت زندیگمونو بذاریم ⬅️حرکت به سمت پاکی✌️
پس اول توبه کنید از گناهتون و اصلا نگران نباشید که خدا نمیبخشه قطعا اگه با پشیمونی از گناه صداش بزنید توبه رو قبول میکنه
خب این از این👍
گاماس بعد👣
بیاییم با خدا عهد کنیم بگیم خدا خودت میدونی این گناهه چقد برام شیرینه ولی ببین واس خاطر تو فقط بخاطر تو دارم ترکش میکنما فدات بشم😍😉
البته بعضی گناها عادتن شیرین هم نیستن‼️
با خدایی عهد کنیم که میگه اگر بندگان گناهکار من میدانستند چقدر مشتاق توبه و بازگشت آنان هستم از شدت شووووق میمردند💞
پس از خدا کمک بخوایم که تو این راه دستمونو بگیره
نکته💥 اگه میخواید خدا تو لحظات سخت دستتون رو بگیره تو لحظات شیرین و خوشحالیتون حتما یادش کنید طی روز هر چقد شد تو هر حالتی خوابیده نشسته پشت میز و ... به یادش بیفتین
این یه قسمت از دعای امام سجاد (ع) هست برای عهد و شرط
👇👇👇
پروردگارا! شرطی در پیشگاه تو کرده ام که به آنچه دوست نداری، باز نگردم، و تضمین می کنم به سراغ آنچه را تو مذمت کرده ای نروم و عهد می کنم که از جمیع گناهانت دوری گزینم😍🙏
نکته: اگه ارادتون ضعیفه برای کنترل نفس از چیزاهای کوچیک شروع کنید و به نفستون نه بگید مثلا غذا خوردید سیر نشدید برا بشقاب دیگه که دلتون میخواد بخورید بگید نه همین یه بشقاب بود!!! یا لیوان اب بذارید جلوتون تشنه هم هستید بذارید نیم ساعت بعد بخورید!!
گاماس دوم👣
مراقبه : طی روز حواستون باشه که عهد کردید که اینکارو نکنید!!!
یادمون باشه
به یقین خداوند مراقب شماست! (سوره نسا،1)
نکته💥 تصورات ذهنی ✨
افکار مثبت داشته باشید خودتون رو تحویل بگیرید و ادای آدمای خوب رو در بیارید👍
گاماس بعد👣
حسابرسی
از اهل بیت حدیث داریم که کسی هر شب از اعمالش حساب نکشه از ما نیست❗️
و کسی که بررسی کمبود نفس شو نکنه، هوای نفسش بر او چیره میشه و مرگ براش بهتره
پس بمیریم به از اینکه حسابکشی از نفس نکنیم😉
پس شب به شب اعمال اشتباهمون رو بیابیم و به سمت خوب شدن بریم
نکته های اخری
میتونید حالا حین چله یا قبلش یه بررسی از عواملی که باعث میشن گناه کنید انجام بدید و خودتون رو از قرار گرفتن در این شرایط و یا انجام یه سری کارها که باعث سوق شما به گناه میشه دور کنید!!!
و یک نکته مهم #محبت_خدا ✌️ هست بهترین راه ترک گناه این هست که چون عشقتون گفته انجامش ندید اگه برای عشقتون ترکش کنید شیرینی فوق العاده لذت بخشی بهتون دست میده که با هیچ لذتی قابل مقایسه نیست😍
همچنین سخنرانی هایی در مورد ترک گناه حتما گوش بدید.
و یک نکته موثر دیگه گوش دادن و قرائت قران هست هرچند یه ایه باشه.👍
موفق باشید ان شالله
http://eitaa.com/joinchat/3751936000Cf84bd28534