eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.5هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
5.2هزار ویدیو
353 فایل
خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear وروزو کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
عبدالمطلب در بالای مزارش نشست و روی زمین صورت یک قبر را ترسیم کرد،‌با زبان بی زبانی به مه گفت :‌اینجا قبر من است.
برخی از افراد او رامسخره کردند؛ برخی به او خندیدند و… عبدالمطب در آخرین روزهای سال ۱۳۶۵ ازدواج کرد. آن موقع بیست و دو ساله بود.بلافاصله به منطقه برگشت.درعملیات کربلای ۸ در شلمچه غوغا کرد .هر جا همه خسته می شدند اویک تنه در مقابل تانک های دشمن با شلیک آرپی جی قد علم می کرد. برادرش می کفت نوزدهم فروردین ۱۳۶۶ عبدالمطلب اکبری به وصال محبوب خودرسید.پیکر پاک این شهید ربه روستا اوردند.شهدا را به ردیف درروست دفن می کردند. حالا نوبت به جایی رسیده بود بالای مزار شعبان علی وقتی او را به خاک می سپردیم برخی با تعجب به همه نگاه می کرند خاطره ای به یادشان آمده بود.
روزی که عبدالمطلب درست همین مکان را نشا ن می داد و می گفت:‌«من اینجا دفن خواهم شد.» مدت ها گذشت ما هم مانندبسیاری از مردم ازعظمت وبزرگی شهدا غافل بودیم به کلام حضرت امام که قبور مطهر شهد ر تا ابد دارالشفا خوانده بود بی توجه بودیم. برادر شهید ادامه داد: ‌مادر ما دچار سرطان بسیار حادی شده بود. چند ماه به همه پزشکان شیراز و … مراجعه کردیم اما بی فایده بود.سرطان بدخیم بود و مدر ما کهولت سن داشت. گفتند ایشان رااذیت نکنید ، ببرید خانه تا راحت تر … ما هم مادر را به خانه آوردیم .همه ناراحت بودیم .مادر تون راه رفتن داشت.صبح روز بعددیدیم مادر ز ج بلند شد!با شور ونشاط مشغول کارهای خانه شد،‌همه با تعجب به سراغ مادر رفتیم یعنی چه شده بود؟
مادر می گفت دیشب عبدالمطلب به دیدنم آمد یک تکه نان تبرکی به من داد و گفت: «بخور» من هم خوردم.از صبح که بیدار شدم هیچ اثری از بیماری در وجودم نیست. مدر رانزد پزشکان شیاز بردیم.آزمایشات مختلف انجام شد.یکی زا پزشکان از خارج آمده بود وبه معجزه اعتقادی نداشت. همه یک چیز می گفتند این ماجرا چیزی شبیه معجزه است. هیچ خبری ازتوده سرطانی نیست. از آن ماجرا نوزده سال می گذرد مادر ما زنده است ودیگر مشکلی پید نکردشبیه این ماجرا بارها باری اهالی وحتی چند
ازاهالی مروشدت و…اتفاق افتاد. اما ماجرای عجیب تر در رابطه با این شهید…. …ایشان نامه ای که بادست خط این شهید بود را نشان دادند. در آنجا نوشته بود:‌«یک عمر هر چی گفتم به من خندیدند. یک عمر هر چی خواستم به مردم محبت کنم فکر کردند من آدم نیستم ومسخره ام کردند.
یک عمر هر چی جدی گفتم شوخی گرفتند. یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم. خیلی تنها بودم. اما مردم، حالا که ما رفتیم بدونید، ‌هر روز با آقام حرف می زدم. آقا به من گفتند:‌«تو شهید می شی. جای قبرم رو هم بهم نشون دادند. این را هم گفتم اما باور نکردید.»
رهبر معظم انقلاب: حفظ وحدت واجب است.
شهید مدافع حریم اهل بیت(علیهم السلام)، حمیدرضا اسدالهی یک روز مانده به اعزام به مناطق جنگی سوریه، در حرم امام رضا(علیه السلام) دست به قلم برد و وصیت نامهٔ خویش را در محضر امام(علیه السلام) نوشت. متن بخشی از وصیت نامهٔ شهید اسدالهی به شرح زیر است: صحبتی با امام مهدی (عج) در ابتدا صحبتی با سید و مولایم امام زمان (عج) دارم، ای سید و مولایم! آقاجان! از تو ممنوم به خاطر تمام محبت‌هایی که در دوران دنیا به من ارزانی داشتی و شرمنده ام که شاکر این همه نعمت نبودم، اما امید به رحمت و کرم این خانواده دارم و با این امید زنده ام. گرچه برای تربیت شدن و سرباز تو شدن تلاشی نکرده ام، اما به آن امید جان می‌دهم که در آن روز موعود که ندا می‌دهند از قبرهایتان بیرون آیید و به یاری مولایتان بشتابید، من هم به اذن مولایم در حالی که شمشیر به کمر بسته ام، از قبر بیرون آمده و پای رکاب شما سربازی کنم، آرزوی بزرگی است، اما آرزو بر جوانان عیب نیست. در دوران زندگی ام سعی کردم هیچ موضوع شخصی و دنیایی را از شما نخواهم و شما را قسم ندهم، اما الان در حرم جدتان امام رضا(علیه السلام) شما را به مادرتان قسم می‌دهم که همهٔ جوانان این انقلاب اسلامی و در آخر این حقیر عاصی را برای نصرت خودتان تربیت کنید و برای سربازی خودتان به کار گیرید. آقاجان! به من می‌‌گویند تو زن و بچه داری، چرا به جهاد می‌روی؟ آقاجان! مگر من برای همسر و فرزندانم چه کرده ام؟ هرچه بوده از لطف و عنایت شما بوده است. آقاجان! برخی نمی‌دانند وقتی من از تو جدا شدم، آن روز باید نگران من شوند و ان‌شاءالله که آن روز را نبینند. من، همسر و دو فرزندم خودمان را سربازانی در پادگان تو می‌دانیم، حال یکی از این سربازان عزم مأموریت دارد و مشکلی پیش نمی‌آید؛ چون فرمانده بالای سر خانواده هست و فقط باید مواظب باشیم تا از این پادگان اخراج نشویم، آقاجان! تو کمک مان کن، زندگی چقدر شیرین می‌شود وقتی که پادگان تو شود و این زندگی همان بهشت است.
صحبتی با نائب امام زمان (عج) و ولیّ امر مسلمین رهبر عزیزم! از آن روز که اندک شناختی به جایگاه شما پیدا کردم و روز به روز این شناخت بیشتر شد، مسئولیت هم نسبت به شما بیشتر شد. این را فهمیدم که در نظام الهی رفتار در قبال شما، همان رفتار در قبال امام زمان (عج) است و این را فهمیدم که مجوز شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) نسبت به من، در رضایت شما است، آقاجان! اگر رضایت شما نباشد، خدا و امام زمان(عج) هم از من راضی نیستند. می‌دانم که سرباز خوبی برای شما نبودم، اما سعی داشتم که هم خود و هم خانواده ام نسبت به اوامر شما مطیع باشند. از آن روزی که شنیدم رضایت شما بر آن است که سوریه نباید سقوط کند، خواستم من هم سهمی برای اجرای این فرمان داشته باشم و حال که توفیق جهاد در این عرصه قسمتم شده است، خدا را شاکر هستم و از خدا می‌خواهم که در این عرصه مؤثر و مفید باشم. رهبر عزیزم، لبیک به فرمان شما همان تکبیر حج است، همان لبیک به رسول الله (صلوات الله علیه و آله) و همان لبیک یا حسین است و این را امام بزرگوار به ما یاد داد، چون ولایت فقیه همان ولایت رسول الله(صلوات الله علیه و آله) است. برایم دعا کنید و از من راضی باشید.
وصیتم به مسلمانان و مستضعفان برداران و خواهران! انقلاب اسلامی یک پدیدهٔ تاریخی و یک اتفاق اجتماعی نیست. این انقلاب یک انقلاب الهی و نورانی است. این انقلاب فقط متعلق به یک قشر خاص و ملت نیست، نه؛ انقلاب اسلامی موهبتی الهی است که خدا در این دنیا به بشریت ارزانی داشته. انقلاب اسلامی مقدمهٔ همان حیات طیبه ای است که انبیاء و رسولان و تمام ادیان توحیدی به دنبال آن بودند.
از بزرگی پرسیدند: آدرس امام زمان عج کجاست؟ کجا می‌شود حضرت را پیدا کرد؟ ایشان فرمودند: آدرس حضرت در قرآن کریم آیه آخر سوره قمر است. آنجا که می‌فرماید: سوره‌ مبارکه قمر، آیه ﴿۵۵﴾ 〖فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرٍ〗 🔸ترجمه فارسی: 【در جایگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر!】 🔹 هرجا که صدق و درستی باشد، 🔹 هرجا که دروغ نیرنگ نباشد، 🔹 هر جا که دغل‌کاری و فریب‌کاری نباشد، 🔹 هرجا که یاد و ذکر پروردگار متعال باشد، حضرت آنجا تشریف دارند... الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج