eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.4هزار دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
5.5هزار ویدیو
358 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear وروزو کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
چه کسی این‌گونه می‌فرماید؟ آنکه در رأس تقواست، این‌طور بیان می‌کند. لذا این‌طور است که می‌بینیم شیخنا الاعظم، حضرت مفید عزیز تالی‌تلو معصوم می‌شود و مقامش، مقام برادری حضرت حجّت(عج) می‌شود. آن هم حضرت حجّت(عج) که آن آقایی است که اجداد مکرّمش، معصومین(ع)، از جمله أبی‌عبدالله و امام صادق(ع) فرمایش می‌فرمایند: «لو ادرکته لخدمته»، اگر او را درک می‌کردم، خادمش می‌شدم! - این روایت را از هر دوی این بزرگواران داریم و به تعبیری معلوم می‌شود که همه معصومین این‌طور بیان می‌فرمایند - آقاجان، خلّص انبیاء و معصومین هستند. آنچه خوبان همه دارند، تو یک‌جا داری! آن‌وقت آن حضرت، شیخنا الاعظم را برادر خودش می‌داند. این‌ها برای چه به وجود آمده؟ برای تقوا.
بیان کردم که حتّی بعضی این مطالب را باور نمی‌کنند و خیلی نمی‌خواهند راجع به این موضوع حرف بزنند، ولی می‌شود. می‌شود که این چشم را چنان کنترل کند که نخواهد آن چهره را به خوبی ببیند و جز شبه‌ای چیزی نبیند. شاید هم یک نگاه گذرا داشته باشد، امّا نبیند و جدّی متوجّه نشود که صورت آن‌ها، محاسن دارد یا خیر. این واقعاً تعجّب است که کسی هر روز سر درس استاد شرکت کند و استاد متوجّه نشود که محاسن دارد. باورش خیلی سخت است و باید بگوییم: همان‌طور که خیلی‌ها بیان می‌کنند، محال است. امّا می‌شود که بشود. چه زمانی می‌شود؟ موقعی که انسان در درجات تقوا رشد کند و در بستر تقوا، درجات آن را طی کند.
* در این دوره می‌توان برتر از شیخنا الاعظم شد! بیهوده نیست که حضرت این روایتی را که در جلسه گذشته اشاره کردیم، بیان می‌فرمایند که اگر انسان به مقام تقوا برسد، علم لدنی هم به او مرحمت می‌شود؛ یعنی علم مِن ناحیه‌الله تبارک و تعالی. از ناحیه خدا علم برای او می‌اید، ضمن این که این سوادها را می‌خواند؛ علم هم پیدا می‌کند؛ چون بیان شده: «العلم نورٌ یقذفه اللّه فی قلب من یشاء».
این هم که فرمودند: «فی قلب من یشاء» معلوم است برای چیست. آن کسی که این حال تقوا و دوری از گناه را دارد، خدا به او مرحمت می‌کند. لذا این را در درس اخلاق سال‌های پیش بیان کردم، امّا بد نمی‌دانم یک مرتبه دیگر در این مجلس فاطمی بیان کنم و آن، این است که در عالم مکاشفه و یا حضور به محضر مبارک حضرت شیخنا الاعظم به ایشان عرضه داشتند: آیا می‌شود کسی به واسطه زهد و تقوا به مقام شما برسد؟ ایشان فرمودند: می‌شود برتر از من باشد. متعجّب شدند، گفتند: آقا! چطور؟ فرمودند: چون در زمان ما، نه این ابزار و اوضاع بود و نه زنان بیرون بودند و ... . در زمان ما گاهی وقتی نیمه شب بلند می‌شدی، می‌دیدی صدای قرآن و مناجات از خانه‌ها می‌آید و با این حال الآن تفاوت داشت. گاهی در یک شهر و روستایی، ده‌ها اهل شب‌خیزی و عبادت و دعا و مناجات وجود داشت. در آن زمان زنان بیرون نمی‌آمدند، یا اگر هم به ضرورت می‌آمدند، با آن روبنده‌ها می‌آمدند. چیزی در آن زمان، به نام ماهواره و تلویزیون و این دنیای مجازی آن‌چنانی وجود نداشت. شیخنا الاعظم، حضرت مفید عزیز فرمودند: اگر امروز بتوانید در این دنیا خودتان را کنترل کنید، مراقبه و تقوا داشته باشید؛ از من برتر می‌شوید!
البته تا که باشد که بتواند در این وضعیّت و ظواهر فریبنده دنیا این‌چنین شود. هر چه جلوتر می‌رویم، جلوات و ظواهر دنیا بیشتر شده و تغییر و تحوّل آن هم گسترش می‌یابد و انسان را بیشتر به خودش دعوت می‌کند. هر کسی را هم به نوعی دعوت می‌کند. ظواهر فریبنده دنیا بسیار زیاد شده، مانند خانه‌ها، باغ‌ها، ماشین‌های آن‌چنانی، با این اوضاع ماهواره‌ها و اینترنت و مطالب و ... .
ظاهرش چون قبر کافر، پر حلل باطنش، قهر خدا عزّوجلّ * جمع بین حبّ به دنیا و حبّ الحجّه محال است معلوم است که در این اوضاع، مراقبه داشتن، جدّاً خیلی سخت است. لذا یار آقا شدن هم سخت است. من این را به صراحت عرض می‌کنم که اگر جدّی اهل تقوا بودیم، در یک مجلسی که تعدادشان بیش از چهل بود، بالجد می‌گفتیم: «اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»، آن موقع عنایت می‌شد.
این «اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»های ما، لقلقه زبان است. آن کسی، کسی را طلب می‌کند که آرمان‌های او یعنی آرمان‌های مهدوی را بخواهد. رأس این آرمان‌های مهدوی هم تقوا و دنیا گریزی است. نمی‌شود انسان، هم به رو دنیا بیاورد و جلوات دنیا، او را به سمت خودش بکشاند و هم مدّعی بشود که من آقاجانم را هم می‌خواهم! نمی‌شود. قلبی که متعلّق به آقا جان شد، طبیعی است دیگر متعلّق به دنیا نیست. امّا آن قلبی هم که متعلّق به دنیا شد، دیگر معلوم است برای آقاجان نیست.
البته به لقلقه زبان همه چیز می‌‌شود گفت. به لقلقه زبان می‌توان درود بر خدا و پیامبر گفت، به لقلقه زبان، نعوذبالله فحّاشی هم می‌توان کرد! گاهی هم می‌بینید انسان از روی عصبانیّت، فحّاشی می‌کند، امّا قصدی ندارد. لذا این لقلقه زبان می‌شود. گاهی هم از روی احساسی که این احساس توأم با معرفت نیست، یک «عجّل لولیّک الفرج» هم می‌گوید. امّا قلب تمایل به کدام سمت دارد؟ تمایل به دنیا! قلبی که تمایل به دنیا دارد، نمی‌تواند جدّی اعلانِ « عجّل لولیّک الفرج» کند. فلذا اگر واقعاً از گوینده گرفته تا شنونده، کسی حبّ به دنیا نداشت، معلوم است که وجودش، حبّ الحجّه می‌شود. امّا جمع بین حبّ به دنیا و حبّ الحجّه محال است. این قاعده است و نمی‌شود از قاعده فرار کرد. یا حبّ الحجّه یعنی حبّ به همه خوبی‌های معنوی و یا حبّ الدنیا. در غیر این صورت، یا انسان به تعبیر قرآن کریم و مجید الهی، «مذبذبین» است، یا این که نعوذبالله کذب می‌گوید و یا اصلاً متوجّه نیست معنی « عجّل لولیّک الفرج» چیست. فکر می‌کند یک شعاری است که بدون شعور است. در حالی که این، شعاری است که نیاز به شعور دارد. این شعاری است که باید برخاسته از شعور باشد.
ذکر و یاد حقیقی حضرت حجّت(عج) چگونه است؟ لذا وقتی یک انسان متّقی همان‌طور که روایتش را خواندیم، می‌تواند به مقام علم لدنی برسد - و مصداقش را چون روز جمعه هم بود و خواستیم نسبت به آقاجانمان ارادت داشته باشیم، بیان کردیم - می‌بینیم می‌رسد به جایی که یک کسی، نایب امام زمان هم می‌شود. اصلاً نوّاب اربعه را ببینید. مگر نوّاب اربعه از سادات و خاندان رسول الله بودند؟! شیخنا الاعظم که رأس این نوّاب هم هست را ببینید. ایشان، اوّل مرجع دین است و با تقوا به این مقام رسیده است.
لذا معلوم است وقتی کسی می‌تواند از طریق عصمت به علم برسد، سیّدمرتضی، آن آیت عظمی، راجع به وجود مقدّس استاد عظیم‌الشّأنش، شیخنا الاعظم، حضرت مفید عزیز بیان می‌کند: ایشان در دو حال، حالتش، حالت باکی بود، عند الصلاة و عند ذکر الحجّه(روحی له الفداء). باکیاً متصدعاً خاشعاً من رِجله الی رأسه! تا در نماز می‌ایستاد و الله اکبر می‌گفت، گریه می‌کرد، می‌لرزید، حال عجیبی داشت که از نوک پا تا فرق سرش می‌لرزید! یکی هم موقعی که یاد حضرت حجّت بود. ذکر فقط این نیست که بگوییم فقط زمانی که اسم ایشان را می‌برد، بلکه هر وقت به یاد حقیقی ایشان هم بود، این‌گونه می‌شد. اتّفاقاً یاد حقیقی عامل می‌شود ذکر آن کسی که در قلبت هست، معلوم شود.
یک مثال بزنم، در مثال مناقشه نیست. می‌گویند: کسانی را که بیهوش می‌کنند، در عالم بعد از به‌ هوش آمدن، در آن حالی که می‌خواهند به‌هوش بیایند؛ بعضی معلوم نیست چه می‌گویند و هذیان می‌گویند و درهم برهم حرف می‌زنند. بعضی نعوذبالله حرف‌های رکیک، ترانه‌های مبتذل و ... می‌گویند، بعضی هم ذکر خدا دارند. می‌گویند: این‌ها همان حالات درونی انسان است که الآن در اینجا دارد نمود پیدا می‌کند. یعنی وقتی دارد به‌ هوش می‌آید، همان حالات درونی خود را به زبان جاری می‌کند.
ذکر حقیقی عندالعرفا این است که می‌گویند: ذکر موقعی ذکر است که از قلب بر زبان جاری شود. آن‌هایی که حجّت‌بن‌الحسن می‌گویند و آن حال را دارند که بیان کردم: وقتی بعضی از بزرگان با آن حال، یا ابالفضل، یا عبّاس می‌گفتند و اشک می‌ریختند؛ این‌ها از درون است. وقتی آن حال پیش آمد، معلوم است ذکر، ذکر حقیقی است. برای همین هم است که این‌ها علم لدنی پیدا می‌کنند.