شاید شكایت قرآن به این مضمون باشد: خدایا! با این كه دستور تلاوت قرآن آمده،
(سوره مزّمل، 20)
ولى بسیارى از مسلمانان حتى نتوانستند از رو مرا بخوانند.
خدایا! بعضى كه مرا مى خواندند، حقِ ّ تلاوتم را ادا نمى كردند، یعنى بدون طهارت و وضو و تدبّر به سراغم مى آمدند و یا در تلاوتم عجله مى كردند.
خدایا! بعضى در عمل به قرآن حتى از مخالفان قرآن هم عقب تر ماندند. چنانكه حضرت على (علیه َالسلام) در وصیت خود مى فرماید: مبادا دیگران در عمل به قرآن و استفاده از رهنمودهاى آن از شما مسلمانان جلو باشند.
خدایا! بعضى تنها به آیات عبادى و فردى عمل مى كردند و نسبت به هجرت و جهاد و ایثار و سیاست كه در متن آیاتم بود، بى اعتنا بودند و به بعضى آیات ایمان مى آوردند و نسبت به بعضى آیات بى تفاوت بودند.
خدایا! بعضى به جاى آن كه مرا قانون بدانند، وسیله نان دانسته و مال التّجاره خود قرار دادند، از خواندن و چاپ كردنم سرمایه اندوزى ها كردند.
خدایا! بعضى كه در فكر و روح خود انحرافى داشتند، آیات متشابه را (كه چند نوع مى توان معنا كرد) دستاویز اهداف خود قرار دادند. (آل عمران، 7)
خدایا! بعضى به جاى این كه در تفسیرم از مفسّران واقعى و پیامبر اكرم ( صلى الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم َالسلام) استمداد نمایند، از سلیقه هاى شخصى خود در تفسیر آیات كمك مى گرفتند.
خدایا! بعضى مرا وارونه معنا كردند و بعضى خوب مرا شناختند، ولى حقائق مرا نادیده گرفته و كتمان نمودند.( بقره، 174)
خدایا! به جاى این كه مرا براى دل هاى زنده بخوانند، (یوسف، 2) بر مردگان خواندند.
خدایا! به جاى آن كه مرا جزو اصیل ترین موادّ درسى قرار دهند، مرا از میان برنامه هاى درسى و نسل تحصیل كرده جدا كردند.
خدایا! بعضى تنها به هنگام تفأّل، استخاره و سوگند به سراغم مى آمدند.
گرچه در حدیث شكایت قرآن تنها درباره تحریف و قطعه قطعه كردن آمده است. (وسائل الشیعه، ج 3، ص 484) لیكن آنچه را ما از زبان حال قرآن نقل كردیم یك واقعیّتى است كه از طرف هواداران قرآن بر سر قرآن آمده است.