حضرت ایوب از نوادگان حضرت اسحاق (ع) و نوه حضرت ابراهیم (ع) بودند و مادرشان از فرزندان حضرت لوط (ع) بودند که خدای مهربان ایشان را به پیامبری برگزید. اما چرا صبر ایوب معروف است؟ چرا خداوند حضرت ایوب را با مشکلات و مصیبت های زیاد امتحان کرد؟ سرنوشت حضرت ایوب (ع) چگونه بود؟؟
حضرت ایوب (ع) کیست؟
حضرت ایوب (ع) از پیامبران الهی است که خداوند او را با از دست دادن اموال، فرزندان و ابتلا به بیماری اش آزمایش نمود. هر کدام از پیامبران الهی ویژگی برجسته ای داشتند که در مورد حضرت ایوب صبر ایشان بوده است.
نسب و خاندان حضرت ایوب
حضرت ایوب از نوادگان حضرت اسحاق (ع) و نوه حضرت ابراهیم (ع) بودند و مادرشان از فرزندان حضرت لوط (ع) بودند که خدای مهربان ایشان را به پیامبری برگزید. ایوب (ع) مردی اهل روم بود و همسر ایشان نیز نامشان رحمة بود و از نوادگان حضرت یوسف (ع) محسوب می شدند
ایشان در حسن و جمال شبیه به حضرت یوسف بودند. حضرت ایوب (ع) از پیامبران صاحب کتاب بودند که کتاب ایشان در مجموعه کتوییم در عهد عتیق و از نوشته های مقدس مسیحیان و یهودیان بوده است. این کتاب 42 باب داشته و موضوع اصلی این کتاب رنج است.
حضرت ایوب (ع) چگونه روزگار می گذرانید؟
حضرت ایوب (ع) مردی نیکوکار و مهربان بودند. ایشان با کشاورزی و دامپروی روزگار می گذراندند و از این طریق ثروت زیادی جمع کرده بودند. وقتی خداوند حضرت ایوب را به پیامبری برگزید، ایشان مردم را به سوی خداوند فراخواندند، اما تنها تعداد معدودی ایمان آوردند. بر اساس روایات تنها سه نفر ایمان آوردند: فردی از اهل یمن به نام یفن و دو مرد از سرزمین خودش با نام های بلاد و صافن.
داستان زندگی حضرت ایوب چگونه بود؟
داستان زندگی ایشان با حسادت شیطان به حضرت ایوب (ع) شروع شد. شیطان به خداوند گفت: اگر ایوب نعمت های خداوند را شکر می کند، به این دلیل است که زندگی مرفه و آسانی داشته است و نعمت های وسیعی به او بخشیده ای. مطمئن باشد اگر نعمت های مادی را از ایوب بگیری، هرگز شکرگزار تو نخواهد بود. به این ترتیب خداوند تصمیم به امتحان الهی از حضرت ایوب (ع) گرفت.
خداوند به شیطان اجازه داد تا به سراغ حضرت ایوب برود و یکی یکی اموال و فرزندانش را از او بگیرد. شیطان شروع به انجام این کار کرد، اما در کامل تعجب می دید که با گرفتن هر کدام از این دارایی ها، حضرت ایوب (ع) همچنان شکرگزار خداوند است. سپس شیطان از خدا اجازه خواست تا دامداری و زراعت حضرت ایوب (ع) را نابود کند و خداوند نیز اجازه داد. اما باز هم حضرت ایوب (ع) شکرگزار خداوند بود. در نهایت شیطان از خداوند خواست تا بر بدن ایوب مسلط شود و او را بیمار کند. اما حتی بیماری هم باعث ناسپاسی حضرت ایوب (ع) نشد.
در کتاب تاریخ انبیاء عمادزاده این گونه روایت شده است: «روز چهارشنبه آخر ماه محرم بود که یکی از غلامان نزد ایوب آمد و گفت: جماعتی از اشرار غلامان تو را کشتند و گاوهایی که به آنها سپرده بودی را غارت کردند. هنوز سخن وی تمام نشده بود که غلام دیگری رسید و گفت: ای ایوب! آتش عظیمی از آسمان فرود آمد و بلافاصله همه چوپانان و گوسفندانت را سوزاند. در همین میان غلام سومی نیز آمد و گفت: جمعی از سواران کلدانی و سرداران پادشاهان بابل آمدند و ساربان را کشتند و شترها را به یغما بردند. در همین لحظه، مردی گریبان چاک زده که خاک بر سر می ریخت، با عجله نزد ایوب آمد و گفت: ای ایوب! فرزندانت مشغول خوردن غذا بودند که ناگهان سقف بر سر آنان فرود آمد و همه مردند.
پس از اینکه حضرت ایوب (ع) تمام این خبرها را شنید، با کمال صبر و آرامش تحمل کرد و حتی ابروهای خود را خم نکرد و شروع به سجده پروردگار کرد: ای خدا! ای آفریننده شب و روز، برهنه به جهان آمده ام و برهنه به سوی تو می آیم. پروردگارا تو به من دادی و تو از من باز پس گرفتی. بنابراین به هر چه تو بخواهی، خشنودم. پس از آن ایوب به بیماری سختی دچار شد و به پا درد مبتلا گردید. زخمی در ساق پایش ایجاد شد به گونه ای که قدرت حرکت نداشت. حضرت ایوب (ع) 7 یا 17 سال را با این وضعیت گذرانید و در این مدت پیوسته به شکرگزاری خدا مشغول بود».
بیماری حضرت ایوب چه بود
در برخی منابع نوشتند که علت دوری گزیدن مردم از حضرت ایوب (ع) بیماری ایشان بوده است، اما از امام باقر (ع) فرمودند که در بدن ایوب چیزی مانند عفونت، کرم و زشتی چهره ایجاد نشده بود. در واقع علت دوری گزیدن مردم از ایوب، بی پولی و ضعف چهره ایشان بود. ایشان چهار همسر داشتند و همه آنان حضرت ایوب را ترک کردند و تنها یکی به نام رحمة به ایشان وفادار ماند. رنج و بیماری ایشان همچنان ادامه داشت و در منابع مختلف بین 7 تا 17 سال بیان شده است. ولی حضرت ایوب با صبر و مقاومت همچنان شکرگزار خداوند بود