ح) دلیل دیگر تحریمکنندگان آواز، حرام بودن شنیدن صدای زن است. همانطور که بعضی معتقدند صدای زن عورت است. باید گفت هیچ دلیلی یا شبه دلیلی از شارع مقدس در دست نداریم که صدای زن را عورت بداند. زنان عصر نبوّت در حضور اصحاب، از رسول خدا (ص) سؤال میکردند. اصحاب به محضر امهّات المؤمنین میرفتند و از آنان دربارهی قضایای اسلامی استفتا مینمودند. آنان پاسخ اصحاب را میدادند و با اصحاب به صحبت میپرداختند. هیچ کدام از اصحاب منکر چنین واقعیتی نبوده است. اگر کسانی اعتراض کنند و بگویند: در مورد صحبتهای عادی چنین است نه در غنا و آوازخوانی؛ در جواب میگوییم: در صحیحهای، بخاری و مسلم روایت شده که پیامبر خدا (ص) آوازخواندن دو کنیز را شنید و بر آنان اعتراض ننمود و هنگامی که ابوبکر (رض) به آنها اعتراض کرد، پیامبر (ص) به ابوبکر فرمود:
«دَعْهُما یا أبـَْابکرٍ فَاِنَّهَا اَیّامُ عِیْدٍ»
(ابوبکر، با آنها کاری نداشته باش؛ این روزها روزهای عید است.)
همچنین ابن جعفر و دیگر اصحاب و تابعان به آواز کنیزان گوش میدادند.
خلاصه
نصوصی را که معتقدان به تحریم غنا بدان استدلال نمودهاند، به طور کلی یا صحیح غیر صریحاند، یا صریح غیر صحیح. حتّی یک حدیث که اتصال سند آن به پیامبر خدا برسد (مرفوع) و دلیل بر تحریم آواز خواندن باشد، در دست نداریم. تمام احادیثی که در این باره روایت شدهاند توسط گروهی از علمای ظاهری، مالکی، حنبلی و شافعی ضعیف شمرده است.
دلایل کسانی که آواز خواندن و غنا را جایز میدانند
این بود دلایل تحریمکنندگان غنا که یکی پس از دیگری از درجهی اعتبار ساقط گردید و هیچ کدام استوار نبود. بنابراین هنگامی که دلایل معتقدان به تحریم غنا منتفی شد، حکم غنا بر اصل اباحهی آن قطعاً باقی خواهد ماند. حتی اگر نصّی یا دلیلی بر اباحهی غنا، در اختیار نداشته باشیم، سقوط ادلّهی تحریم بر اباحه و جواز آن کافی است؛ در حالی که نصوص صحیح و صریح اسلامی، روح سماحت،[21] قواعد عمومی و اصول کلّی شریعت موافق نظر ما است.
1. از نظر نصوص شریعت؛
آنان که آواز خواندن (غنا) را جایز میدانند،به چند حدیث صحیح استدلال میکنند، از جمله: آواز خواندن دو کنیز برای عایشه رضیالله عنها در خانهی رسول خدا (ص) و فریاد اعتراضآمیز ابوبکر بر آنان که میگفت: وسایل شیطانی در خانه پیامبر (ص) این عبارت دلالت دارد بر اینکه بر خلاف نظر بعضی دو کنیز کوچک نبودهاند، زیرا اگر کوچک بودند، دلیلی نداشت که ابوبکر صدیق، تا این حدّ بر آنان اعتراض و خشم گیرد.
استناد ما نخست، اعتراض پیامبر (ص) بر ابوبکر صدیق است و دوم تعلیل ایشان است بر اینکه، به یهودیان بفهماند دین ایشان دین آزادی و گذشت است و اینکه خداوند متعال او را با دین حنیف، پاک و با گذشت مبعوث گردانیده است و این اشاره دارد بر خوب جلوه دادن سیمای اسلام نزد دیگران رعایت جوانب آسانگیری و بخشش و سماحت بسیار مطلوب است.
بخاری و احمد از عایشه رضی الله عنها روایت کردهاند که عایشه یکی از دختران فامیل خود را به عروسی یک مرد انصاری درآورد. پیامبر (ص) در مراسم ازدواج آن دو فرمود:
«یا عَایشَةُ مـَْا کانَ مَعَهُم مِنْ لَهْوٍ؟ فإنَّ الأنْصَار یُعْجِبُهُمُ اللَّهْوُ»
(عایشه، چرا تفریح و شادی ندارند؟ انصار که به تفریح و شادی علاقهی زیادی دارند.)
ابن ماجه از ابن عباس روایت میکند که عایشه یکی از دختران فامیل خود را به یک مرد انصاری شوهر داد. پیامبر خدا (ص) وارد شد و به عایشه فرمود:
«اَهْدَیْتُم الْفَتـَْاةَ؟ قَالوُا نَعَمْ قالَ: «أرْسَلْتُم مَعَها من یُغَنِّی؟ قالَتْ: لاَ، فَقالَ رسول اللهِ (ص) اِنَّ الأنْصارَ قَوْمٌ فیهم غَزْلٌ فَلَوْ بَعَثْتُم مَعَهَا مَنْ یَقولُ: أتَیْنَاکُمْ أتَیْنَاکُمْ فَحَیَّانا و حَیَّاکمُ»
(آیا به این دختر هدیه دادهاید؟ گفتند: آری، فرمود: آیا کسی را همراه او فرستادهاید تا آواز بخواند؟ عایشه گفت: نه. پس آن حضرت فرمود: میدانید انصار مردمی هستند که در میانشان آواز متداول و رسم است. چه خوب است کسی همراه ایشان بفرستید تا بگوید: « أتَیْنَاکُمْ أتَیْنَاکُمْ فَحَیونَّا نُحیِّیکُمْ» ما نزد شما آمدیم؛ پس به ما سلام و تبریک بگویید و ما هم به شما تحیت میگوییم.)
نسایی و حاکم از عامر بن سعد روایت کردهاند که میگفت: به جشن عروسی رفتم. دیدم قرظة بن کعب و ابو مسعود انصاری در آنجا حضور دارند و کنیزانی مشغول آواز خواندن هستند. گفتم: ای یاران رسول خدا، ای بدریان، دارید به آواز کنیزان گوش میدهید؟! جواب دادند: بنشین. اگر ما را میخواهی با ما گوش دِه و اگر نمیخواهی برو؛ زیرا رسول خدا (ص) اجازهی شادی و سرور را در عروسی به ما داده است.
ابن حزم با سند خود از ابن سیرین روایت میکند که مردی با کنیزانش به شهر مدینه آمد. نز عبدالله بن جعفر رفت و کنیزان را برای فروش در معرض ایشان قرار داد. عبدالله بن جعفر به یکی از کنیزان دستور داد آواز بخواند. پس او آواز خواند و ابن عمر آواز را شنید. ابن جعفر پس از چانه زدن با فروشنده بر سر قیمت به توافق رسید و آن کنیزک را خرید. سپس آن مرد نزد ابن عمر آمد و گفت: این ابوعبدالرحمان کنیزک را هفتصد درهم فروختم، امّا فریب خوردهام! ابن عمر نزد عبدالله بن جعفر رفت و به او گفت: هفتصد درهم قیمت واقعی این کنیزک نیست. یا توفق کن و مابقی پول را به صاحب او بپرداز یا معامله را فسخ کن و کنیزک را به صاحبش بازگردان. عبدالله بن جعفر گفت: کنیزک را پس میدهم. ابن حزم میگوید: ابن عمر آواز کنیزک را شنیده بود. به همین دلیل برای خرید تلاش کرد. این سندی، صحیح است؛ نه آن سندهای جعلی و بافته شده.
همچنین آنان که آواز خواندن را جایز میدانند به این استدلال میکنند:
«و إذَا رَاَوْ تَجَارَةً أوْ لَهْوٍ انْفَضُّوا إلـَیْهَا وَ تَرَکُوکَ قائِمًا قُلْ ما عِنْدَ الله خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ و مِنَ التِّجَارَةِ وَ اللهُ خَیْرُ الرَّازِقینَ»[22]
(چون داد و ستد، یا سرگرمی میبینند، به سوی آن روی آور میشوند، و تو را در حالیکه ایستادهای، ترک میکنند. بگو: «آنچه نزد خداست از سرگرمی و از داد و ستد بهتر است و خدا بهترین روزیدهندگان است.)