پسرم گفته بود : نه. مگر ایشان هم دکتر هست؟
پسر گفته بود: هر کس از معالجه ناامید می شود به ایشان روی می آورد و ایشان هم بیمارهای لاعلاج را شفا می دهند.
آنروز فرزندم پریشان به خانه آمد و با عصبانیت به من گفت:
- چرا مرا به نزد دکتر مسلمانها نمیبری؟
با مهربانی به او گفتم: همه آن دکترهایی که به نزدشان رفتیم که مسیحی نبودند. خیلیهاشان مسلمان بودند.
با عصبانیت بیشتری گفت: منظورم دکتر امامرضاست.
از حرف و خطابش خندهام گرفت. پرسیدم: نکند منظورت رفتن به حرم امامرضا و دخیل بستن است؟
با گریه گفت: آری. دوستانم می گویند که ایشان هر بیماری را درمان می کند و شفا میدهد.
صورت خیسش را بوسیدم و گفتم
شفا دست خداست. مسیح یا امامرضا و یا دیگر بزرگان واسطه این شفا هستند.
بعد برایش توضیح دادم که: همانطور که ما حضرت عیسی را داریم و ایشان به اذن خداوند بیماران را شفا می دهد، مسلمانها هم پیغمبر و امامانی دارند که کار مسیحایی میکنند. اما این دکتری که تو از او حرف می زنی، دکتر ما نیست، دکتر مسلمانهاست. حالا هم که اصرار داری برایت طلب شفا کنیم، این یکشنبه ترا به کلیسا می برم و برای شفایت دعا می کنم.
پسرم نپذیرفت. دو پایش را یک پا و آن یک پا را هم در یک لنگه کفش کرد که الّا و بلّا باید وی را به نزد امامرضا ببرم. وقتی دیدم به هیچ صراطی مستقیم نیست سرش داد کشیدم و از او خواستم که به اتاقش برود و دیگر در باره این موضوع حرفی نزند. با گریه به اتاقش رفت و در را پشت سرش بست. هنوز لحظه ای نگذشته بود که سراسیمه از اتاق بیرون دوید و فریاد زد:
- مادر... مادر... دیدی آن آقا مرا هم ویزیت کرد.
با تعجب در او نگریستم و دیدم که دیگر نمی لنگد. سرش را به آغوش گرفتم و با گریه پرسیدم:
- تو ایشان را دیدی؟ بگو که به تو چه گفتند؟
گفت: همینکه به اتاقم رفتم. آقایی را دیم که نورانی بود و برتخت من نشسته بود. پرسیدم: اینجا چه می کنید؟ با لبخند گفتند: به عیادت تو آمده ام.
گفتم: شما که هستید؟
گفتند: همان دکتری که دوست داشتی ترا ویزیت کند.
بعد دستی به پایم کشیدند و گفتند: تو خوب شدی . برو و به مادرت بگو که هر کسی در خانه ما را بکوبد، ما او را ویزیت میکنیم.
زن سخنش تمام شد. سکوت کرد و آرام گریست. مرد درحالیکه اشکهایش را پاک میکرد، گفت:
- به مسیح قسم شما آقای مهربانی دارید. قدر این حرم و این بارگاه و این امام را بدانید.
من بی اختیار شروع به خواندن کردم:
- تو ایشان را دیدی؟ بگو که به تو چه گفتند؟
گفت: همینکه به اتاقم رفتم. آقایی را دیم که نورانی بود و برتخت من نشسته بود. پرسیدم: اینجا چه می کنید؟ با لبخند گفتند: به عیادت تو آمده ام.
گفتم: شما که هستید؟
گفتند: همان دکتری که دوست داشتی ترا ویزیت کند.
بعد دستی به پایم کشیدند و گفتند: تو خوب شدی . برو و به مادرت بگو که هر کسی در خانه ما را بکوبد، ما او را ویزیت میکنیم.
زن سخنش تمام شد. سکوت کرد و آرام گریست. مرد درحالیکه اشکهایش را پاک میکرد، گفت:
- به مسیح قسم شما آقای مهربانی دارید. قدر این حرم و این بارگاه و این امام را بدانید.
من بی اختیار شروع به خواندن کردم:
- شهنشهی که نوازد ز مهر آهو را – کجا ز درگه لطفش کسی رود مایوس
https://eitaa.com/joinchat/1114177731C7b2707b5a1
گروه گپ بانوان دهه پنجاهی 😍😍😍
ورود اقایون اکیدا ممنوع ❌❌❌
بی احترامی ممنوع❌❌❌
تبلیغ ولینک ممنوع❌❌❌
هدف ازتشکیل این گروه دور هم بودنه😍😍😁😁😁 خانم هایی ک عاشق حرف زدن و دورهمی هستن گروه ما بهترین گزينه برای یک گپ دوستان باحال بریم بترکونیم۰😄😄😄😄
لطفا دوستانتون دعوت کنید لینک رو توی کانال وگروهاتون بفرستین همگی خوش آمدید به گروه خودتون 😍😍😍😍
🚨 پخش زندهٔ گفتگوی علیرضا پناهیان
🔆 از شبکه یک سیما
🔻امروز سهشنبه، ساعت ۱۹:۳۰
🔰 با موضوع: نقش محبت اهل بیت(ع) در تقابل با فتنههای فرهنگی
💠 از جوار حرم رضوی
#در_محضر_معصومین
🔰امام رضا علیه السلام:
🔴اگر نیڪے کنید بر خودتان نیکے
کردهاید اگر بدی کردید پشیمآن
شوید و جبران ڪُنید، خـدایی هست کہ
ببخشد .
📚عُـیون اخبار،ج۱،ص۲۹۴
#حدیث_روز
هدایت شده از 🌸دنیایی پر از گلهای رنگی رنگی 🌸
سیده صغری علوی:
🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂
دوستان عزيز، محصولات متنوع، جذاب و رنگارنگى كه با نمد توليد ميشن رو ميتونين از طريق اين كانال ببينيد و در صورت تمايل، به ما سفارش بدين تا با مناسبترين قيمت و در كمترين زمان اونها رو براتون ارسال كنيم
براى سفارش دادن ميتونيد با ما تماس بگيريد:
آیدی سفارش⚘
@Soghraalavi
لینک کانال🍃🌹
eitaa.com/namadalavi
پیج اینستا🌹🍃
@namadalavi
🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂