وی در همین راستا ادامه داد: انتظار عامل مثبت و تاثیرگذاری بر زندگی شخصی افراد و روند زندگی اجتماع است، انتظار یا امید نقشی فاخر در زندگی جامعه اسلامی دارد، به عبارت دیگر امید و انگیزه زمینهساز تلاشها، موفقیت و سعادت بشر بشمار میرود.
پیامبراکرم (ص) در بحار النوار در مورد امید و آرزو میفرمایند: الأملُ رَحمةٌ لاُمّتی، و لَوْ لا الأملُ ما أرْضَعَتْ والِدَةٌ وَلَدَها، و لا غَرَسَ غارِسٌ شَجَرا آرزو، براى امت من رحمت است؛ و اگر آرزو نبود، هیچ مادرى فرزند خود را شیر نمى داد و هیچ باغبانى درختى بر نمىنشاند.»، امید و انتظار بزرگترین عامل پیشرفت است، از سوی دیگر هرچه انتظار ارزشمندتر و نقش آفرینتر باشد رسیدن به آن هدف نیازمند تلاش بیشتری هم خواهد بود.
شریعتی تبار انتظار و گسترش چتر مدیریت اسلامی واقعی را به تعبیر «امیرالمومنین (ع)» مورد بررسی قرار داد و بیان کرد: «امیرالمومنین (ع)» در مورد تعالی، تحول و انتظار میفرمایند: ما هم متنظر تحول و دگرگونی و انقلاب هستیم مانند زمین خشکی که منتظرباران است. این امر بیانگر اهمیت انتظار از نگاه بزرگان و «ائمه معصومین (ع)» است و نشان میدهد انتظار برای تحول و ایجاد تکاپو در جامعه برنامه ریزی شده است.
وی به تفکرات نادرست موجود در مورد انتظار ظهور «امام زمان (عج)» اشاره و تاکید کرد: تفکری که به افراد القا کند تنها منتظر باشند و برای ظهور هیچ بستری را فراهم نکنند اشتباه است، نشستن و دست روی دست گذاشتن برای ظهور «امام زمان (عج)» تفکری غلط و به دور از واقعیت است، پس باید بدانیم که منتظر واقعی مسئولیت سنگینی را برعهده دارد.
تاثیر ویژه دعا و توسل در ظهور امام زمان (عج) /منتظر واقعی بستر را برای ظهور فراهم میکند
وی احیا دین به وسیله برقرار کردن مولفههایی همانند حجاب و عفت در جامعه را یکی دیگر از رویکردهای منتظر واقعی دانست و تصریح کرد: احیا حجاب، عفت، ایثار و عدالت از جمله برنامههای است که همواره باید مد نظر منتظران باشد. شناخت خداوند و نزدیکی با پروردگار یکی از مهمترین برنامههای ارزشمند برای یک منتظر محسوب میشود.
شریعتی تبار پیرامون ویژگی منتظران مصلح خاطر نشان کرد: منتظران مصلح و منتظران عادل باید خود عدالت پیشه و مصلح باشند تا شرایط برای ظهور «امام زمان (عج)» فراهم شود. در کنار این باید خوش خلق باشند، نکته مهمتر و قابل توجهتر توسل و دعا برای سرعت بخشیدن به پایان انتظار و ظهور عملی موثر است. «امام صادق (ع)» در مورد مردمان زمان غیبت فرمودند: نگه داشتن دین در زمان غیبت کاری بسیار سخت است.
از بین رفتن علم مفید در آخرالزمان
در برخی از روایات میخوانیم که در دوران آخرالزمان علم و دانش از روی زمین برداشته میشود. در تفسیر این قبیل از روایات دو احتمال وجود دارد؛ یکی اینکه ممکن است مراد، از بین رفتن تعقل باشد؛ و دیگر آنکه مراد، علومی است که برای بشر مفید میباشد
در اثر گسترش هرج و مرج، ظلم، شهوترانی و اهداف شوم مادی و شیطانی در آخرالزمان، تمام فعالیتهای فرهنگی، تعلیم و تربیت، اخلاق و علم مفید در جوامع بشری تعطیل و یا به انحراف کشیده میشوند. علما و دانشمندان صالح که وظیفه هدایت مردم در این دوره را بر عهده دارند، یا به لحاظ فیزیکی از جامعه حذف میشوند و یا اینکه از متن جامعه طرد میشوند و توسط افراد گمراه به حاشیه رانده شده و اثرگذاری لازم در جامعه را ندارند.
ابن عباس از پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) نقل میکند که حضرت فرمود: «خداوند در شب معراج به من وحی کرد که از صلب علی(علیهالسلام) یازده مهدی و پیشوا را برگزیدم و همه آنان از نسل تو و از فرزندان فاطمهی بتول(سلاماللهعلیها) هستند که آخرین آنها مردی است که حضرت عیسی نماز را به امامت او میخواند؛ و او زمین را از عدل و داد پر میکند، همانگونه که از ظلم و جور پر شده بود .
گفتم: پروردگارا در چه زمانی این وعده محقق میشود؟ خداوند فرمود: زمانی که علم و دانش از روی زمین برداشته و جهل و نادانی ظاهر شود.»[۱]
احتمال اول
ممکن است که مراد از برداشته شدن علم و دانش از روی زمین در دوران پیش از ظهور، برداشته شدن تعقل و عقلانیت بشر باشد.
زیرا در مجموعههای حدیثی که توسط بزرگترین و متخصصترین افراد به دانش حدیث گرد آمده است؛ روایات جهل و عقل در مقابل هم قرار دارد.[۲]
همچنین هنگامیکه بنیاسرائیل در ماجرای ذبح گاو، حضرت موسی را به استهزاء و تمسخر گرفتند؛ ایشان فرمود: «وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلین [بقره/۶۷] و (به یاد آورید) هنگامی را که موسی به قوم خود گفت:
خداوند به شما دستور میدهد ماده گاوی را ذبح کنید [و قطعهای از بدن آن را به مقتولی که قاتل او شناخته نشده بزنید، تا زنده شود و قاتل خویش را معرفی کند و غوغا خاموش گردد.] گفتند: آیا ما را مسخره میکنی؟ [موسی] گفت: به خدا پناه میبرم از اینکه از جاهلان باشم.» یعنی سخن غیرعاقلانه بگویم و شما را مسخره کنم.
بنابراین از تقابل علم با جهل میتوان استفاده کرد که مراد از علم در این روایات، تعقل و عقلانیت بشر است که در آخرالزمان برداشته میشود؛ یعنی در جوامع بشری آخرالزمان؛ دانشمند و عالم فراوان است، ولی افراد عاقل و خردمند بسیار نادر و کم است؛ زیرا در اثر متابعت از هوی و هوس رفتارهای عقلانی خود را از دست میدهند و به تبع آن، تمام زندگی فردی و اجتماعی بشر به دور از عقلانیت و خرد میشود و به انحراف و فساد میگراید.
احتمال دوم
احتمال دیگری که در این روایات وجود دارد، این است که علم مفید از روی زمین برداشته میشود؛ زیرا علوم امروزی بشر هرچه پیشرفت میکند به نگرانی بشریت میافزاید و زندگی او را از هر جهت تهدید میکند.
با توجه به پیشرفت علوم و تکنولوژی امروزی جهان و افزایش ناامنی زندگی بشر در اثر همین علوم، به نظر میرسد، مراد از برداشته شدن علم، علم مفید است؛ زیرا پیشرفت علوم و تکنولوژی امروزی بشر، آن علوم واقعی که سعادت دنیا و آخرت انسان را همراه داشته باشد و مورد رضایت خداوند نیز باشد
وجود ندارد؛ بلکه اغلب آنها در راستای تسلط بیشتر حاکمان ستمگر بر مردم کاربرد دارد. زیرا علومی که اسلام بر آن تأیید میکند و خداوند آن را میپسندند، علومی است که زمینه رشد و کمال انسانی و سعادت ابدی او را فراهم آورد و انسان را به بندگی و قرب الهی برساند
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در این باره میفرمایند: «ثمره علم، معرفت خداوند و بندگی اوست.»[۳] ولی متأسفانه رهآورد و محصول پیشرفت صنعتی و تکنولوژی لجام گسیخته امروزی، اسارت انسانها، ایجاد رعب و وحشت، سلب آسایش و حاکمیت هوی و هوس قدرتطلبی و برتریجویی، تخریب محیط زیست، استثمار و چپاول منابع معنوی و مادی ملتها و فراموشی زندگی اصلی و ابدی انسان بوده است و انسانیت انسان را مسخ کرده و او را در زمره سایر حیوانات قرار داده است.[۴]
پیشرفت همین علوم و تکنولوژی یکی از عوامل مهم گسترش ظلم و فساد در جهان بوده است. زیرا انحراف اهداف تحصیل علم و صنعت و انحصار آن در دست عدهای خاص، سبب شده است حتی فرهنگ و عقاید جامعه بشری تحت تأثیر صنعت و تکنولوژی قرار بگیرد. در حالیکه انسان، مانند دیگر حیوانات نیست و زندگی او پس از این جهان فانی در جهان دیگری ادامه مییابد؛
همین دلیل است که اسلام انسان را به فراگیری علم دانش تشویق میکند، ولی علم و دانشی که مورد نظر اسلام است، آن علم و دانش مفید است که به وسیله آن، انسان با اسرار و حقایق جهان خلقت آشنا میشود و به عظمت پدیدآورندهی آن پی میبرد و از این علم برای کمک به محرمان و مظلومان جان بهره میبرد
برای مطالعه بیشتر به این کتابها مراجعه نمایید.
۱. «مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم» اثر مرحوم آیتالله سید محمدتقی موسوی اصفهانی.
۲. «کمال الدین و تمام النعمه» اثر شیخ صدوق.
۳. « مهدویت رویکردها و چالشها» نوشته مهدی مهریزی.
پینوشت ها:
[۱]. کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، تصحیح علی اکبر غفاری، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۰۵ق، ص۲۵۱.
[۲]. برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: کتاب عقل و جهل اصول کافی مراجعه کنید.
[۳]. میزان الحکمه، محمدی ری شهری، دار الحدیث، قم، ج۳، ص۱۸۸۶.
[۴]. حضرت مهدی (عج) در روایات شیعه و اهل سنت، احمد علی طاهری ورسی، آثار نفیس، ۱۳۹۰، ص۹۷-۹۶.
چراایندختراندراشتباهند؟
میانکوچهوبازارپناهند؟
نهپردهونقاببرچهرهدارند
نهترسیازخدادر سینهدارند
هزارانرنگوروغنرویصورت
نهشرماستوحیاییبهرغیرت
زماهوارهگرفتناینضلالت
بهگوشیهایپرنفرینولعنت
بهنامحرممیکندخندهتبسم
بهآتشرفتنخودکنتجسم
دلیلاینچراهایکصدااست
جداییازخداومصطفیاست
بیابرگردبهآغوشخداوند
بهاحکامشبشوهموارهپایبند
ز ایمانجانو دلراقوتیده
خداوندراتودریابچونکهآنبه
الهانمازوعباداترا قبولکن
مراپایبنداحکامو اصولکن
آوردن احكام ويژه اى كه تا زمان حضرت قائم (عليه السلام) ظاهر واجرا نشده است.
چنانكه در كتاب (كافى) و(كمال الدّين) از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود: (دو خون است كه از جانب خداى تعالى حلال است واحدى در آن حكم نمى كند تا اينكه قائم ما اهل البيت ظهور كند.
هر گاه خداوند متعال، قائم ما اهل بيت را برانگيخت، به حكم خداوند در آن حكم مى كند ودليل بر آن نمى خواهد. زناكارى كه همسر دارد را سنگسار مى كند وگردن كسى كه زكات نمى دهد را مى زند).
در كتاب (خصال) از امام صادق (عليه السلام) وامام كاظم (عليه السلام) روايت است كه فرمود: (هر گاه قائم ما ظهور كرد، به سه حُكم، حكم مى كند كه احدى قبل از او به آنها حكم نكرده است، پير زناكار را مى كشد، مانع زكات را مى كشد وبه برادر از برادرش در عالم ذرّ ارث مى دهد، يعنى هر دو نفر كه در آنجا ميانشان عقد اخوّت وبرادرى بسته شد در اين جا از يكديگر ارث مى برند).
نعمانى در كتاب (غيبت) از حضرت على (عليه السلام) روايت كرده است كه مى فرمود: (بر من واجب بود كه كسى كه در جنگ پُشت كرده است وفرار مى كند را بكُشم يعنى آنان كه در روز جنگ مردند، وخسته مجروح را نيز بكشم ولى اين كار را بخاطر عاقبت ياران خود نكردم كه اگر يارانم توسّط دشمنان مجروح شدند آنها را نكشند ولى بر حضرت قائم واجب است كه هم پشت كننده وهم مجروح را بكشد).
فضل بن شاذان از حضرت باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: (حضرت قائم (عليه السلام) به احكامى حكم مى كند كه بعضى از اصحابش كه در پيش رويش شمشير مى زنند آن را انكار مى كنند وآن حكم، حكم آدم (عليه السلام) است. پس آنها را نزد خود مى خواند ودستور مى دهد كه گردن آنها را بزنند.
سپس دوباره حكمى مى كند، پس گروهى ديگر كه در پيش روى ايشان شمشير زده اند آن را انكار مى كنند واين، قضاى داوود است، پس آنها را نزد خود مى خواند وگردن آنها را مى زند.
براى بار سوّم حكمى مى فرمايد كه باز گروهى ديگر كه در پيش روى حضرت شمشير مى زدند آن حكم را انكار مى كنند كه دوباره حضرت آنها را نزد خود مى خواند وامر مى فرمايد كه گردن آنها را بزنند.
آنگاه براى بار چهارم حكمى مى فرمايد وآن حكم حضرت محمّد (صلى الله عليه وآله وسلم) است واحدى آن را انكار نمى كند).
در جمله اى از روايات آمده است كه: (آن حضرت، جزيه قبول نمى كند وصليب را مى شكند وخوك را مى كشد).
(جزيه، پولى است كه اهل كتاب مى پردازند تا تحت سيطره حكومت اسلامى زندگى كنند).
شيخ طبرسى در كتاب (اعلام الورى) روايت كرده است كه: (آن حضرت، مرد بيست ساله اى كه علم دين واحكام مسايل خود را نياموخته باشد را مى كُشد).
در كتاب (مزار) محمّد بن مشهدى روايت است كه ابو بصير از حضرت صادق (عليه السلام)، درباره حكم كسانى كه با حضرت دشمنى ومخالفت كردند، پرسيد، امام صادق (عليه السلام) فرمود: (اى ابو محمّد! در دولت ما براى كسى كه با ما مخالفت كرد، بهره وجايگاهى نيست. بدرستى كه خداوند متعال خونهاى آنها را هنگام خروج قائم (عليه السلام) حلال كرده وامروز اين كار بر ما وشما حلال است. پس مواظب باش كه كسى تو را مغرور نكند. هر گاه قائم ما قيام كند، انتقام پيامبرش وانتقام همه ما را خواهد گرفت).