اَلْیَوم غلبَ الاِسلامُ کُلّه عَلَی الشِّرْکِ کُلّه» وقتی که پیکار احزاب انجام شد و فتح مکّه به پایان رسید، اسلام به تمام معنا بر شرک با تمام زوایایش پیروز شد و برای مشرکان چیزی باقی نماند. عدّه ای به زور مسلمان شدند و جمعی فرار کردند. باقیمانده آنها هم ضعیف بودند. خدا این فتح و ظفر را نصیب پیامبرش کرد تا گناهان گذشته و آینده اش (گناهان اجتماعی که یک شخص مصلح در راه به بارنشاندن انقلاب خود ممکن است مرتکب شود) بخشیده شود.
پس هم کسانی که از بدخواهان انقلابند دهانشان بسته می شود، و هم در خود جامعه ای که انقلاب شده، تمام ضایعات چشم پوشی می شود. آنچه را که تا آن هنگام به عنوان گناه و عصیان مطرح بود اکنون مایه مباهات و افتخار می شود. شخصی که بهایی را می پردازد با سرفرازی می گوید: افتخارم این است که دو شهید یا سه شهید دادم. این افتخارها ثمره ایثار و جدّیت است و پیروزی نیز خونبهای آن.
و امّا ربط جمله «لِیَغْفِرَ لَکَ اللهُ» با مسأله فتح این است که گفته شد، نه این که پیامبر گناهانی را بین خود و خدا (العیاذ بالله) مرتکب شده باشد که تنها با فتح مکه، آن گناهان پنهانی قابل عفو و آمرزش باشند، همچنین آیه ی شریفه به گناهی خاص که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خود به آن دچار شده باشد اشاره ندارد، بلکه چیزی است که از نظر اجتماعی ناپسند محسوب می شود.
علاوه بر این، این گونه معنا کردن، منطبق با تفسیر گهربار امام رضا (علیه السلام) است:
«قال المأمون: اَخْبِرْنی عن قولِ اللهِ عزّوجلّ:» لِیَغْفِرَ لَکَ اللهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنبِکَ وَ ما تأَخَّرَ «قال الرّضا (علیه السلام): لَم یَکُن اَحَد عندَ مُشرِکی اَهلِ مَکّه اَعظَمُ ذَنْباً مِنْ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلّم، لاَنَّهُم کانُوا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ ثلاثَمِأَةٍ وَ ستّینَ صنما، فَلَمَّا جاءَهُم صلی الله علیه و آله و سلّم بِالدَّعوَةِ الی کَلِمةِ الاِخْلاصِ، کَبُرَ ذالک عَلَیهِم وَ عَظُمَ، وَ قالُوا: «أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً وَاحِداً إِنَّ هذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ* وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِکُمْ إِنَّ هذَا لَشَیْءٌ یُرَادُ * مَا سَمِعْنَا بِهذَا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذَا إِلاَّ اخْتِلاَقٌ» (6) فَلَمَّا فَتَحَ اللهُ عزَّ وَ جلَّ عَلَی نبیّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم مَکّةَ، قال لَه: یا مُحَمّد «اِنَّا فَتَحْنا لَک «مَکّة» فَتْحاً مُبینا لِیَغْفِرَ لَکَ اللهُ ما تَقَدّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تأخّرَ، لاِنّ مُشرِکی مَکّةَ اَسلَمَ بَعْضُهُم وَ خرَجَ بَعْضُهُم عَنَ مَکّةَ، وَ من بَقِیَ مِنْهُمْ لَمْ یَقْدِر عَلی اِنکارِ التَّوحیدِ عَلَیْهِ، اِذا دَعَا النَّاسَ اِلَیْهِ فَصارَ ذَنْبُهُ عِنْدَهُمْ فِی ذالکَ مَغْفُوراً بِظُهُورِهِ عَلَیهِم». (7)
مأمون پرسید: معنی آیه «لِیَغْفِرَ لَکَ اللهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ» چیست؟ حضرت فرمودند: از نظر مشرکین مکه، کسی گناهکارتر از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نبود، زیرا آنان قبل از بعثت، سیصد و شصت بت را می پرستیدند و آنگاه که آن حضرت اینان را به کلمه مبارکه «لا اله الا الله» دعوت نمود، این موضوع بر آنان گران آمد و گفتند: آیا او به جای خدایان متعدّد یک خدا قرار داده است،
این مطلب برایشان عجیب می نمود. سران آنان به حرکت آمده و گفتند: بروید بر اعتقاد به خدایان خود استوار بمانید. این چیزی است که از شما (مردم) خواسته می شود ما چنین حرفهایی را در بین امّت آخر نشنیده ایم. این سخن (سخن محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)) جز دروغ و افترا چیز دیگری نیست.
و آن زمان که خداوند عزّ و جلّ مکه را برای پیامبرش فتح نمود، فرمود: ای محمّد! ما مکّه را به شکلی قطعی و آشکارا برای تو گشودیم، تا خدا گناه قبلی و بعدی تو را بپوشاند. همان چیزی را که از نظر اهل مکه به خاطر دعوت به توحید در گذشته و بعد از آن، گناه محسوب می شد، زیرا بعضی از مشرکین مکه در همان وقت مسلمان شدند و بعضی از مکه خارج گردیدند. و آنان که ماندند نتوانستند آن زمان که حضرت مردم را به توحید دعوت می کرد از دین جدید نسبت به حضرتش ایراد بگیرند، چرا که با غلبه حضرت بر آنان آنچه از نظر آنان گناه محسوب می شد تحت الشعاع قرار گرفت و از دیدگان افتاد».
از مجموع آن چه گفته شد می توان نتیجه گرفت که:
1- مراد از «ذنب»، گناهانی است که مشرکین نسبت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می دادند که با فتح مکه برای مشرکین مشخص گردید که در حق پیامبر اشتباه کرده اند.
2- اگر مراد مغفرت گناهان پیامبر باشد، چه ربطی به فتح مکه دارد؟ چه گناهانی است که به فتح مکه مورد مغفرت قرار می گیرد؟
آیه سوّم: مراد از «وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ»
«فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکَارِ» (8).
«ای رسول ما! (بر آزار امّت) صبر کن که البته وعده (ثواب و عقاب) خدا حق است و بر گناه خود از خدا آمرزش طلب کن (یعنی بر گناه امّت نادان از درگاه خدا آمرزش بخواه) و شامگاهان و سپیده دمان به تسبیح و ذکر پروردگار خود مشغول باش».
در آیه دیگر می فرماید: «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَ مَثْوَاکُمْ» (9).
بدان که هیچ خدایی جز خدای یکتا نیست و تو بر گناه خود و برای مردان و زنان با ایمان آمرزش طلب کن و خدا منازل انتقال شما به عالم آخرت و مسکن و مأوای شما را می داند» (10).
شبهه ای که در این گونه آیات مطرح شده این است که: اگر پیامبر از گناه مصون است پس معنای استفغار چه می تواند باشد؟ استغفار در جایی صدق می کند که شخص مرتکب گناه و اشتباهی شده باشد.
جواب:
برای این شبهه چند پاسخ داده اند که ساده ترین آنها این است که گفته شود:
1- کلام خدای عزّ و جلّ از باب «ایّاک اَعْنی وَ اسْمَعی یا جاره»، به در می زند تا دیوار بشنود است، یعنی دستوری عمومی برای تمامی مسلمانان محسوب می شود. مسلمان باید از گناه خود استغفار نماید و این استغفار هم از واجبات به شمار می آید. یعنی رویگردانی از گناهانی که به آن دچار شده است. و زدودن آثار، نیاز به پاک کننده ای دارد که آن استغفار و پشیمانی است. همین طور برای سرعت بخشیدن وتضمین آن، دعا برای همسایگان و دوستان از اهمیّت خاصی برخوردار است که طلب مغفرت برای دیگران، خدا را به رقّت می آورد و نظر خدا را جلب می نماید.