eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.5هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
5.2هزار ویدیو
353 فایل
خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear وروزو کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
هنگام تیراندازی برخی از رادیاتور‌ها در اثر اصابت گلوله سوراخ شد و آب گرم آن با خون شهدا و مجروحین در هم آمیخت و محوطه مرکزی دانشکده فنی را دربرگرفت.
شهید چمران در بخشی از روایت خود از ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ دانشگاه تهران می‌گوید:
"من نیز همراه عده‌ای از دانشجویان وارد آزمایشگاه شدم. خون مجروحین آنقدر زیاد بود که پایین پله‌ها گلگون شده بود. بین دوستان ما، شیشه پای یکی را شکافت. دیگری پایش هدف گلوله قرار گرفته و سوراخ شده بود. گلوله از یک طرف پا وارد شده و از طرف دیگر خارج شده بود. دانشجویان و مستخدمین آزمایشگاه مشغول بستن زخم‌های دانشجویان مجروح بودند. از حدود سی نفر که به آزمایشگاه مقاومت مصالح پناه بردند، به استثنای دو یا سه نفری همه مجروح شده بودند. 
دانشکده کاملا محاصره شده بود و کسی نمی‌توانست خارج شود. هنگام تیراندازی در داخل دانشکده، سربازان خارج دانشکده نیز شروع به تیراندازی کردند و مقداری از سنگ‌ها و شیشه‌های جلو دانشکده فنی را شکستند. پس از ختم گلوله باران، دقیقه‌ای سکوت دانشکده را فرا گرفت. ناگهان در میان سکوت آه بلندی به گوش رسید که مانند دشنه در قلب ما فرو رفت و از چشم بیشتر دانشجویان اشک جاری شد. ناله‌های بلند و سوزناک به ما فهماند که عده‌ای مجروح شده‌اند و در همان جا افتاده اند. اولیای دانشکده مستخدمین و چند نفری از دانشکده پزشکی می‌خواستند مجروحین را به پزشکی برده معالجه کنند. ولی سربازان با تهدید به مرگ مانع از این کار شدند. بدن مجروحین در حدود دو ساعت در وسط دانشکده افتاده بود و خون جاری بود تا بالاخره جان سپردند. "
بعد از پایان درگیری‌‏ها "احمد قندچی" که هنوز زنده بود به یکی از بیمارستان‏‌های نظامی تهران منتقل شد، آب جوش رادیاتور‌ها سر و صورت او را به شدت مجروح کرده بود با این حال مسئولان بیمارستان از مداوا و حتی تزریق خون به او خودداری کردند و ۲۴ ساعت بعد مظلومانه به دوستان شهیدش پیوست.
در این حادثه سه دانشجو شهید و ۲۷ دانشجوی دیگر بازداشت شدند. پیکر این سه شهید دانشجو در آستانه امامزاده عبدالله شهر ری دفن شد.
دانشجو؛ پیش قدم در استکبارستیزی و ولایتمداری سال‌ها از ۱۶ آذر سال ۳۲ می‌گذرد، روزی که ماهیت اصلی‌اش استکبارستیزی بود، روزی که دانشجویان نشان دادند قشر دانشجو برای نشان دادن استکبارستیزی خود تا پای جان هم می‌ایستد. امروز با گذشت سال‌ها از آن روز وقتی صحبت از استکبارستیزی می‌شود هنوز در دانشگاه‌های مختلف دانشجویان هستند که به خط می‌شوند و همانگونه که در ولایت مداری پیش قدمند در استکبارستیزی هم در صف اول قرار دارند.
۱۶ آذر ماه چهلم شهیدان حادثه تروریستی شاهچراغ‌‌ . ❣شاخ گلی از جنس نثار روح پاکشان ❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به مناسبت شهادت حضرت فاطمه سلام الله به روایت (75روزه) _______________ بیا امشب بزار خودتو جای من چه کنم فاطمه(س) آخه یه حرفی بزن
منتظران گناه نمیکنند
#مکیال_المکارم 👌یک دقیقه به یاد مهدی فاطمه ی زهرا سلام الله علیهما ..‌. 🔴مطالعه‌ی کتاب شریف "مکیال
👌یک دقیقه به یاد مهدی فاطمه ی زهرا سلام الله علیهما ..‌. 🔴مطالعه‌ی کتاب شریف "مکیال المکارم" کتابی که به سفارش امام زمان ارواحنا فداه، نوشته شد ...‌ 📍قسمت صد و ششم ✅ تکالیف بندگان نسبت به آن حضرت علیه السلام 💠صله آن حضرت علیه السلام بوسیله مال به اینکه مؤمن بخشی از دارایی خود را برای امام زمانش علیه السلام هدیه کندو در هرسال به این عمل مداومت نماید، و در این عمل شریف، غنی و فقیر و حقیر وشریف و مرد وزن یکسانند، الا اینکه ثروتمند به مقدار تواناییش تکلیف دارد، و فقیر به مقدار استطاعت خود مکلَّف می گردد. امام صادق علیه السلام فرمودند: «یک درهم که با آن امام علیه السلام صله شود‌ از دو میلیون درهم در سایر کارهای نیک بهتر است». وفرمودند :«هر کس پندارد که امام به آنچه در دست مردم هست احتیاج دارد،‌کافر است، جز این نیست که مردم نیازمندند که امام از ایشان بپذیرد، خداوند فرموده:( از اموال آنها صدقه [زکات] برگیر آنها را به وسیله آن پاک و تزکیه می نمایی)» 🔸دو نکته🔸 1⃣ اینکه صله امام علیه السلام در مثل این زمان ، از صله امام در زمان ظهور دولت حقّه و تسلط یافتن آن جناب بهتر است. 2⃣ اینکه صله امام علیه السلام در زمان غیبت با مصرف کردن مال در مصارف و مخارجی که می داند آن حضرت علیه السلام به آنها رضایت دارد و محبوب اوست انجام می گیرد، باقصد صله او، مانند چاپ کردن کتابهایی که مربوط به آن حضرت است، و برپا کردن مجالس یاد آوری آن جناب، و دعوت به او، و صله شیعیان و دوستانش به خصوص سادات علوی و علمای ترویج کننده شرع مقدس، و راویان احادیث ائمه طاهرین، و مانند اینها.... . 📚منبع : مکیال المکارم 🌱ای که از طعم نگاهت بوی آرامش رسد 🌱یک نظر بر ما نماآسوده گردد قلب ما با مرور کتاب مکیال‌المکارم با ما همراه‌باشید.
📆تقویم و مناسبتهای فردا📅 🔺فردا پنجشنبه: 🔹 ۱۷ آذر ۱۴۰۱ 🔹 🔹 ۱۳ جمادی الاول ۱۴۴۴ 🔹 🔹 ۸ دسامبر ۲۰۲۲ 🔹 🔰مناسبت های فردا: 💢 شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به روایتی [۱۱ ق]
1_1745458995.mp3
3.68M
🔊 | تنظیم 📝 دعای فرج 👤 علی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨ یاد حضرت در دقایق زندگی ✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨ 🔴 بهترین الگو برای امام زمان(عج) 🔵 امام عصر علیه السلام می فرمایند: «اِنَّ لی فی ابنة رسولِ الله اُسوةٌ حَسَنَةٌ» 🌕 الگو و اسوه‌ی‌ نیکوی من دختر فرستاده خدا (فاطمه زهرا «سلام الله علیها») است. 📚 بحارالأنوار ج ۵۳ ص ۱۸۰
🌑 امروز، در خانه امیرالمؤمنین علیه السلام چه خبر است؟ ✅مرحوم آیت الله تولاّیی خراسانی در در سخنرانی خود در مسجد النّبیّ قزوین، در سال 1390 قمری، می فرمود: ◾️مقتلي که مي ‌خوانم، محکم ترین مقتل است. اين روايت از همه معتبرتر است. بی بی، حضرت زهرا علیهاالسلام، صبح، يکي از زن ها را خواست. ظاهراً به «بنت أبورافع» فرمود: آب بياور؛ بدنم را بشويم. بی بی صبح بدنش را شست. لباس¬هاي تميز و طيّب و طاهر به بدنش کرد. بعد از ظهر و عصر که شد، «اسماء بنت عميس» را خواستند يا خودش آمد. جناب اسماء با حضرت خديجه علیهاالسلام بسيار مأنوس بود. از ولادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام در خانواده ایشان رفت و آمد داشت. بي ‌بي را بزرگ کرده بود. طبق معاهده ای که با خديجه علیهاالسلام کرده بود، شب عروسي حضرت زهرا علیهاالسلام هم، پذيرايي و پرستاری می کرد. خديجه علیهاالسلام دم مردن گریه می کرد. اسماء گفت: چرا گریه می کنید؟ فرمود: گريه ام براي اين است که عروسي فاطمه علیهاالسلام دختر من در پيش است و در موقع عروسي او، نه من هستم و نه خواهري دارد. دختر من غريب و تنهاست و گريه ‌ام براي اوست. اسماء، تعهّد کرد که اگر من زنده ماندم، ‌مي روم خدمتش را مي کنم. لهذا پيامبر صلّی الله علیه و آله در شب عروسی، آن موقعي که زن ها را از خانه فاطمه زهرا علیهاالسلام بيرون کرد، ديد اسماء آن کنار ايستاده است. فرمود: اسماء! چرا نمی روی؟ گفت: من با خديجه علیهاالسلام معاهده کردم خدمتگزارِ دخترش باشم. من نمي‌توانم بيرون بروم. همين که پيامبر صلّی الله علیه و آله نام خديجه علیهاالسلام را شنيدند آهي از دل کشيدند، اشک از چشمانشان آمد و فرمودند: خديجه! شب عروسي دخترت، جاي تو خاليست! و بعد درباره اسماء دعا کردند و فرمودند: «خداوند حاجات دنيا و آخرت تو را برآورده سازد!» به هرحال بی بی، اسماء را طلبيدند و فرمودند: «اسماء! بستر من را وسط خانه بينداز.» اسماء، بستر بی بی را وسط خانه انداخت. اسماء! من مي ‌خوابم. مي ‌خواهم يك قدري استراحت كنم. اين قطيفه را بالاي صورت من بكش. اسماء! مراقب‌‌ باش هر وقت صداي اذان (مغرب) بلند شد، وقت نماز شد، بيا مرا بيدار کن. اگر صدا زدي بيدار شدم، فَبِها؛ امّا اگر جواب ندادم، بدان که به پدرم ملحق شده ام. اسماءگفت: بي ‌بي! اين چه فرمايشي است مي کنيد؟ خاک بر سرم! من زنده باشم، شما نباشيد؟ بستر بی بی را آورد و وسط خانه، رو به قبله انداخت. بي بی آمدند رو به قبله خوابيدند. قطيفه را بالاي صورتشان کشيدند. عصر، نزديک های غروب است. داخل خانه، اسماء و دو خانم، یعنی دختر بچّه های زهرا علیهاالسلام هستند: يکي ام ‌کلثوم علیهاالسلام دختر شش ساله، يکي زينب علیهاالسلام دختر پنج ساله. حسنين علیهماالسلام با اميرالمؤمنين علیه السلام از خانه بيرون رفته‌اند و ظاهراً مسجد هستند. اسماء و بچّه‌ها خيلي خوشحال شدند؛ الحمدلله بعد از هفتاد و پنج روز، بي بی امروز راحت است، يک کمي می خوابد. دخترها خوشحالند! دیگر مادرشان دردِ پهلو ندارد! ديگر بازويش درد نمی کند. در خواب و استراحت است. امّا يک مقدار کمي که گذشت، يک مرتبه صداي مؤذّن بلند شد. وقت نماز شد. اسماء جلو آمد: يا بنت رسول الله! بي بی جان! وقت نماز است. بلند شويد. جواب نيامد! بي ‌بي تکان نخورد! اسماء مضطرب شد. چرا بی بی جواب نداد؟ مرتبه دوم گفت: يا‌ ام الحَسنين! بی بی! وقت نماز است. باز هم جواب نيامد. آرام آرام کنار بستر بي بی آمد. همين که گوشه قطیفه را بلند کرد، ديد بي ‌بي از دنيا رفته است! اي واي! ای امان! ديدي خاک بر سر شدم! حالا چه کار کنم؟ اگر اسماء بخواهد اشک بريزد و گريه کند، دختر بچّه ها خودشان را مي ‌کشند. کسي نيست بچّه ها را نگهداري کند. در همين حال است که يک مرتبه در حياط باز شد، حسنين علیهماالسلام آمدند. تا آمدند، صدا زدند: اسماء! اين چه وقت خواب است؟ مادرمان اين وقت به خواب نمي ‌رفت! چرا اين طور خوابيده؟ يک کلمه اسماء گفت، خانه علی علیه السلام محشر شد، قيامت شد. چند تا بچّه، هي به سر زدند، به سينه زدند. يا الله! يک مرتبه اسماء صدا زد: آقازاده ها! مادرتان از دنيا رفت.‌ اي واي... 📚(سخنرانی های مسجدالنّبیّ قزوین، شب 24 جمادی الأخری 1390 هجری قمری) @montzeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جناب ابابکر، جناب عمر را به خانه‌ی حضرت زهرا فرستاد تا امیرالمؤمنین را به زور برای بیعت بیاورد! جناب عمر گفت خانه را آتش بزنید! مردم گفتند چه می‌گویی؟! این خانه‌ی فاطمه است! و او گفت هست که هست! فاطمه پشت در آمد و مردم از صدای استغاثه‌ی او به گریه افتادند... تاریخ الخلفا، ۱، ۱۲