هشتم ماه ذیالحجه روزی مهم در مطالعه تاریخ نهضت امام حسین(ع) علیه فساد موجود در عصر "یزید بن معاویه" است که از اهم آنها میتوان به "آغاز حرکت امام حسین(ع) به سوی عراق" تا "آغاز قیام مسلم بن عقیل(ع)" اشاره کرد.
شب 8 ذیالحجه سال 60 هجری قمری گفتوگوی محمدبن حنفیه با حسین(ع)
هنگامی که محمدبن حنفیه متوجه شد امام حسین(ع) قصد حرکت به سوی کوفه را دارد، گریست و در شبی که صبحگاهان آن حسین(ع) عزم کوفه داشت، پس از اقامه نماز مغرب به محضر امام(ع) رسید و گفت:
"برادر، تو "مکر" اهل کوفه را با پدر و برادرت میدانی؛ میترسم که حال تو مانند حال گذشتگان شود. در حرم بمان که عزیزترین اهل حرم هستی و کسی نمیتواند متعرض تو گردد."
امام حسین(ع) فرمود: "برادرم، میترسم "یزید بن معاویه" مرا در حرم ترور کند و من همان کسی باشم که حرمت این بیت به وسیله او مباح و شکسته شود."
محمدبن حنیفه گفت: "اگر از این امر بیم داری به یمن یا سرزمین دیگری برو که در آنجا در امان خواهی بود و کسی به تو دست نخواهد یافت."
امام فرمود: "برادرم؛ اگر در بطن صخرهای پنهان شوم، مرا بیرون میآورند و میکشند."
روز 8 ذیالحجه سال 60 هجری قمری
به علت تعدد رویدادهایی که مورخان برای این روز نقل کردهاند، ابتدا فهرستوار عنوان این وقایع ذکر و سپس به شرح آنها پرداخته میشود:
1.ایراد خطبه توسط امام حسین(ع) در مکه
2. ورود "عمرو بن سعید" به مکه
3. گفتوگوی "ابن زبیر" و امام حسین(ع) در مکه
4. تبدیل حج به عمره مفرده از سوی امام حسین(ع)
5. خروج امام حسین(ع) از شهر مکه
6. گفتوگوی مجدد "محمدبن حنفیه" با امام حسین(ع)
7. نامه امام(ع) به بنیهاشم
8و 9. دیدار و گفتوگوی ملائک و جنیان با امام حسین(ع)
10. درگیری "یحیی بن سعید" با امام(ع)
11. قیام مسلم بن عقیل(ع) در کوفه
شرح این وقایع نیز به شرح زیر است:
1. ایراد خطبه از سوی امام حسین(ع) در مکه
تعدادی از تاریخنگاران، خطبهای به نام "ذهبیه" از امام حسین(ع) قبل از خروج ایشان از مکه به سوی عراق نقل کردهاند. از متون تاریخی در این باره، چنین استنباط میشود که امام حسین(ع) این خطبه را در روز هشتم ذیالحجه قبل از خروجشان از شهر مکه ایراد کردهاند.
در متن این خطبه میخوانیم:
"سپاس مخصوص خداوند است. آنچه او بخواهد همان میشود. هیچ حول و قوهای نیست مگر به او، درود خدا بر رسولش باد. مرگ بر گردن فرزندان آدم مانند گردنبند بر گردن دختران جوان بسته شده؛ اشتیاق من برای دیدار نیاکانم همانند اشتیاق یعقوب است به دیدار یوسف. برای من قتلگاهی انتخاب شده است که آن را ملاقات خواهم کرد. بند بند بدن مرا گرگهای بیابان در ناحیهای بین "نوامیس" و "کربلا" از هم جدا خواهند کرد و شکمهای گرسنه و توبرههای خالیشان را با من پر خواهند کرد. از روزی که بر قلم تقدیر رفته است، گریز نیست. رضای ما اهل بیت رضای خداست. ما بر بلای او صبر میکنیم و او پاداش صابران را به ما عنایت میکند. هرگز پارههای تن رسول خدا(ص) از او جدا نمیشوند، بلکه با او در "حظیره قدس" گرد خواهند آمد. چشمان رسول خدا(ص) به اینان روشن میشود و وعده او به اینان محقق میگردد. هر کس جانش را در راه ما فدا میکند و خود را برای القای پروردگار آماده میبیند با ما کوچ کند. من صبحگاه حرکت خواهم کرد؛ انشاءالله."