تا حالا امتحانش کردی؟؟
با هرکی از امام زمان حرف میزنی جدیدا میخنده بهت😓
بعضیا میگن کدوم امام زمان😕
بعضیا میگن هست اما حالا حالاها نمیاد😔
بعضیا میگن من امام زمانی رو که دردامونو میبینه این همه مشکلو میبینه و هنوز نیومده قبول ندارن😔
بعضیا از صبح تا شب برای بحث فوتبال و والیبال و دلار و سیاست وقت میزارن اما تا بحث امام زمان میشه با مسخره و کنایه کاری میکنن ازشون دل خور بشی و بحث عوض میشه😔😔
بچه مذهبیای ما هم تا اسم امام زمان میاد یا میگن ان شاءالله که میاد یا وقتی از علامتاش میگیم و میگیم نزدیکه میگن نگو آقا کذب الوقاتون😒
خلاصه امام زمانمون انقدی غریبه که خودی ها هم روزی حتی شده 10 دقیقه در موردش با هم حرف نمیزنن😔
ی دودوتا چهارتا کن ببین زندگیت چقدر بوی مهدی فاطمه رو میده؟؟
تو روز چقد بهش فکر میکنی و باهاش حرف میزنی؟؟
کارت؟رفتارت؟زبونو چشمت چقدر شبیه آقات هستش؟؟
چقدر از دلت رو به نامش کردی؟؟
اونوقت میفهمی که چقدر منتظرشی و چقدر ازت راضیه😔😔
التماس دعا
صبحها که دکمه های لباسم را می بندم به این فکر میکنم که چه کسی آنها را باز خواهد کرد؟خودم یا مرده شور؟ دنیا همین قدر غیر قابل پیش بینی و پست است…پس تا میتوانی خوب باش و خوبی کن…
#قران_تدبر_نکته
🌹لقمان
وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ (18)
و روى خود را از مردم (به تكبّر) بر مگردان، و در زمین مغرورانه راه مرو، زیرا خداوند هیچ متكبّر فخر فروشى را دوست ندارد.
🔴«تَصعیر»، نوعى بیمارى است كه شتر به آن گرفتار میشود و گردنش كج میشود. لقمان به فرزندش میگوید: تو بر اساس تكبّر مثل شترِ بیمار، گردنت را با مردم كج نكن.
⚫️«مَرَح»، به معناى شادى زیاد است كه در اثر مال و مقام به دست می اید.
⚪️«مُختال» به كسى گویند كه بر اساس خیال و توهّم خود را برتر میداند، و «فَخور» به معناى فخرفروش است.
❌تكبّر، هم توهین به مردم است، هم زمینه ساز رشد كدورتهاى جدید و هم تحریك كنندهى كینه هاى درونى قدیم.
در حدیث میخوانیم: هر كس با تكبّر در زمین راه رود، زمین و هر موجودى كه زیر و روى آن است، او را لعنت میكنند
گويند حضرت آدم نشسته بود، شش نفر آمدند، سه نفر طرف راستش نشستند و سه نفر طرف چپ.
به يکي از سمت راستيها گفت: «تو کيستي؟»
گفت: «عقل.»
پرسيد: «جاي تو کجاست؟»
گفت: «مغز.»
از دومي پرسيد: «تو کيستي؟»
گفت: «مهر.»
پرسيد: «جاي تو کجاست؟»
گفت: «دل.»
از سومي پرسيد: «تو کيستي؟»
گفت: «حيا.»
پرسيد: «جايت کجاست؟»
گفت: «چشم.»
سپس به جانب چپ نگريست و از يکي سؤال کرد: «تو کيستي؟»
جواب داد: «تکبر.»
پرسيد: «محلت کجاست؟»
گفت: «مغز.»
گفت: «با عقل يک جاييد؟»
گفت: «من که آمدم عقل ميرود.»
از دومي پرسيد: «تو کيستي؟»
جواب داد: «حسد.»
محلش را پرسيد.
گفت: «دل.»
پرسيد: «با مهر يک مکان داريد؟»
گفت: «من که بيايم، مهر خواهد رفت.»
از سومي پرسيد: «کيستي؟»
گفت: «طمع.»
پرسيد: «مرکزت کجاست؟»
گفت: «چشم.»
گفت: «با حيا يک جا هستيد؟»
گفت: «چون من داخل شوم، حيا خارج مي شود
@montzeran