eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.5هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
5.2هزار ویدیو
353 فایل
خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear وروزو کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
این بانوی محجبه عنوان کرد: من خودم کارآموز بودم حتی پول نمی‌گرفتم و کارآموز رشته تحصیلی‌ام بودم؛ اما به خاطر چادری بودنم، طرد شدم و خیلی جاها به خاطر همین موضوع نمی‌توانم مشغول به کار شوم و امیدوارم این دید اشتباه اصلاح شود.
اصلاً حجاب را قبول نداشتم! «ربابه»، ۱۸ ساله بانوی دیگری است که با خبرنگار فارس پای صحبت می‌نشیند. او پس از مدتی بدحجابی به حجاب روی آورده؛ اما اینکه چه اتفاقی برای این دختر افتاده که چنین انتخابی کرده است، را از زبان خودش بشنوید.
ربابه می‌گوید: من قبل از اینکه بخواهم چادر را به‌عنوان حجاب خودم انتخاب کنم، هیچ اعتقادی به چادر و حجاب نداشتم و اصلاً حجاب را قبول نداشتم.
سه سال پیش به شلمچه رفتم و در آنجا بود که تغییر کردم و فلسفه واقعی حجاب را پیدا کردم و هیچ‌وقت فکرش را نمی‌کردم، روزی چادر سر کنم و با حجاب شوم.
این تغییر در زندگی من بسیار تأثیر داشت و مسیر زندگی‌ام را عوض کرد، البته در این مسیر تنها نبودم و رفقای شهیدم همیشه همراهم بودند؛ به‌طوری‌که تا الآن بعد از سه سال توانستم هنوز بر سر قول و عهدی که با خدا و امام زمان (عج) بستم بمانم.
دوستانم مسخره‌ام می‌کردند کار بسیار سختی است که بخواهی ظاهر خود را عوض کنی، چون آدمی بدحجاب بودم، باید خودم را برای مقابله با همه افرادی که قرار بود، مسخره‌ام کنند، آماده می‌کردم و واقعاً هم همین‌طور شد و واکنش دیگران نسبت به من خیلی بد بود و من در اوایل خیلی اذیت شدم.
روز اولی که با چادر به مدرسه رفتم، آن روز همه دوستان و نزدیکانم به من خندیدند و گفتند که جوگیر شده‌ای و یک ماه دیگر تو را می‌بینیم که خسته می‌شوی و می‌خواستند کاری کنند که من چادر را کنار بگذارم و به حالت قبلی برگردم؛ اما حرف آن‌ها هیچ تأثیری در من نداشت؛ چون واقعاً رفقای شهیدم کمکم کردند و اگر آن‌ها نبودند شاید همان اوایل جا می‌زدم و آن زمینه عهد بستن با امام زمان (عج) و خدا پیش نمی‌آمد.
واکنش پدر و مادرم خوب بود و هیچ مخالفتی نداشتند؛ پدرم همان شب اول که با چادر مرا دید فکر نمی‌کرد که بتوانم تا امروز پای حجابم بایستم؛ اما خدا را شکر سه سال از آن روز می‌گذرد و امیدوارم تا آخر عمر بتوانم بر عهدم بمانم.
آرامش الان را قبل از باحجاب شدن نداشتم ربابه اظهار کرد: آرامشی که الان دارم قبل از با حجاب شدن نداشتم و همیشه با خود می‌گویم من چگونه قبل از این تغییر زندگی می‌کردم و چطور زمانی که حالم بد می‌شد، حالم را خوب می‌کردم؛ درصورتی‌که هیچ اعتقادی به حجاب نداشتم و امروز کنار آرامش حس امنیت پیدا کرده‌ام. وی تصریح کرد: زمانی که بدحجاب بودم و به بیرون از منزل می‌رفتم، بسیاری از نگاه‌ها اذیتم می‌کرد؛ اما الآن خیلی با اعتمادبه‌نفس بیرون می‌روم و خبری از آن نگاه‌های بد و آزاردهنده نیست و خدا را شکر می‌کنم که این تغییر در من ایجاد شد.
زمانی که بدحجاب بودم و به بیرون از منزل می‌رفتم، بسیاری از نگاه‌ها اذیتم می‌کرد؛ اما الآن خیلی با اعتمادبه‌نفس بیرون می‌روم و خبری از آن نگاه‌های بد و آزاردهنده نیست و خدا را شکر می‌کنم که این تغییر در من ایجاد شد. ربابه اضافه کرد: هنوز ازدواج نکرده‌ام؛ اما اگر روزی این تصمیم را بگیرم، باید کسی را انتخاب کنم که من را با همین پوششی که دارم، قبول داشته باشد؛ چون این اتفاق افتاده و یکی از دوستان محجبه من ازدواج کرده و همسرش باعث شده که چادرش را کنار بگذارد و این اتفاق نباید برای من پیش بیاید.
حتی یک لحظه هم پشیمان نشده‌ام وی ادامه داد: انتخاب حجاب و چادری شدن من تنها انتخاب در زندگی‌ام بوده که حتی یک لحظه پشیمان نشده‌ام و مطمئنم تا آخر عمر هم پشیمان نمی‌شوم.
وقتی باحجاب شدم، خیلی چیزها را به دست آوردم و به خدا نزدیک‌تر شدم و با حجاب امام زمانم را پیدا کردم؛ چون قبل از اینکه چادری شوم می‌دانستم که یک امام وجود دارد که غایب است؛ اما او را نمی‌شناختم و ظاهری که من داشتم، باعث شده که ظهورش عقب بیفتد و هیچ چیزی باارزش‌تر از این نیست، چون با حجاب توانستم به آن‌ها وصل شوم.
با چادری شدنم هیچ چیزی را از دست ندادم، فقط می‌توانم بگویم عقاید اشتباه را از دست دادم؛ اما چیزهای به دست آوردم که نمی‌توان به‌هیچ عنوان باارزش‌تر از آن‌ها در دنیا پیدا کرد. وی ادامه داد: اگر بخواهم کسی را به این راه تشویق کنم، از راه امام زمان (عج) به او نزدیک می‌شوم؛ البته ابتدا باید ببینم چقدر به امام زمان (عج) اعتقاد دارد و بعد او را تشویق کنم که باحجاب شود؛ چون با حجابش می‌تواند به خدا و آن حضرت نزدیک شود.
فلسفه حجاب برای برخی دختران بدحجاب روشن نشده است این بانوی سمنانی بیان کرد: اگر روزی به من بگویند که به خیابان برو و به دخترانی که بدحجاب هستند، تذکر بده، سعی می‌کنم با یک شاخه گل و یا یک گیره روسری آن‌ها را دعوت به حجاب کنم و با آن‌ها با خوش‌رویی صحبت می‌کنم؛ این بسیار تأثیرگذار است تا اینکه بخواهیم به‌زور آن‌ها را وادار به این کار کنیم.
ربابه گفت: اگر پای صحبت‌ خیلی از این دختران بدحجاب بنشینید، متوجه می‌شوید که خدا و امامان را قبول دارند؛ اما فلسفه حجاب برایشان روشن نشده است؛ مثل من که قبل از با حجاب شدن هم خدا را قبول داشتم و عاشق امام حسین (ع) بودم؛ اما حجابم درست نبود، چون فلسفه حجاب را نمی‌دانستم و باید این افراد از راه درست جذب شوند. وقتی فلسفه حجاب را بدانیم حجاب فاطمی و ضرورت عفاف و پاک‌دامنی برای ما معنای دیگری پیدا می‌کند و آن‌قدر به چادرمان عشق می‌ورزیم که پای همه نیش‌خندها و سرکوفت‌ها می‌ایستیم.
اگر بله دارید عضو کانال تو بله شوید ble.ir/join/2aQVL8kz3M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام امام زمانم✋🌸 خوش بحال کسانی که هم زنجیر می‌زنند! و هم زنجیرهاے غیبت را از پاے امام زمانشان باز می‌کنند...! هم سینه می‌زنند! و هم به فکر سینه پر درد و غم و اندوه امام حی خویش هستند...! هم اشک می‌ریزند! و هم غصه چشمان مولایشان که صبح و شام بر مصائب جد غریبش خون گریه می‌کند هستند... هم سفره می‌اندازند! و هم سر سفره امام زمانشان نمکدان نمیشکنند..! آنوقت با افتخار می‌گویند: یاحسیـن اشک می‌ریزند بر مظلومیت سالار شهیدان و غربت امام زمانشان و براے فرج منتقم آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین با اضطرار دعا می‌کنند. 🌷اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج
زیارت اربعین حسینی❤️
🟢 شوق دیدار یار در اربعین... 🔴راوی:برام اهداف مردم از پیاده روی و خدمت به زوّار خیلی جالب بود. 🔷 از خیلی از عراقیا و موکب‌دارا همین سؤالو می‌پرسیدم. 🔹یکی گفت: همه زندگیمو مدیون حسینم، قول دادم تا آخر عمرم نوکری زائراشو بکنم. 🔹یکی‌شون گفت: سیر کردن زائر امام حسین خیلی ثواب داره. 🔹یکی گفت خدمت به زائرا، خدمت به امام‌حسینه. 🔹اما بین این همه، یه جواب خیلی به دلم نشست... 🔹یه پسر جوونِ سبزه که یه سینی خرما دستش گرفته بود و اول صبح وایساده بود وسط مسیر،سینی رو گرفت سمتم. 🔹یه خرما برداشتم و پرسیدم: چرا برای چند روز از همه زندگی‌ت زدی اومدی اینجا که از زائرا پذیرایی کنی؟؟ 🔹 اشک تو چشاش حلقه زد، بغضش رو خورد و با یه صدای گرفته با همون لهجه‌ی عراقی، دست و پا شکسته شروع کرد فارسی صحبت کردن: هرسال همه دل‌خوشیم اینه که فقط یه بار یکی از این خرماها رو به امام‌زمانم که میدونم حتما اربعین به زیارت میاد، تعارف کرده باشم... همین...