داستان تشرف جناب شیخ علی حلاوی در شهر حله
شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود که همواره منتظر بوده است. آن جناب در مناجات هایش به مولایمان می گفت: «مولا جان، دیگر دوران غیبت تو به سر آمده و هنگامه ظهور فرار رسیده است. یاوران مخلص تو به تعداد برگ درختان و قطره های باران در گوشه و کنار جهان پراکنده اند. اینک بیا و بنگر که در همین شهر کوچک حله یاوران پا به رکاب تو بیش از هزار نفرند. آقا جان، پس چرا ظهور نمی کنی تا دنیا را لبریز از عدل و داد نمایی؟»
شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد و ناله کنان به امام زمان (عج) می گوید: «غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟»
در این هنگام، مردی بیابان گرد را می بیند که از او می پرسد: «جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟»
او پاسخ می دهد: «روی سخنم با امام زمان(عج) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمی کند.»
مرد می گوید: «ای شیخ، منم صاحب الزمان(عج)! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو می پنداری. اگر در جهان 313 نفر از یاران مخلص من پا به عرصه گذارند، ظهور می کنم، اما در شهر حله که می پنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست. اگر می خواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی!»
شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان، بلافاصله به حله باز می گردد و یک راست به خانه مرد قصاب می رود و ماجرای تشرفش را می گوید. این دو نفر، پس از بحث و بررسی فراوان، از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود (عج) بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت می کنند تا به فیض دیدار مولایشان نایل شوند.
شب موعود فرا رسید و چهل مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت، در صحن خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند، چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد.
قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد. حضرت مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت. پس از دقایقی امام زمان(عج) به مرد قصاب دستور داد که یکی از آن دو بزغاله روی بام را در نزدیکی ناودان سر ببرد، به گونه ای که خون آن در میان صحن جاری شود.
وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان (عج) بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا بزغاله دوم را در حضور شیخ ذبح کند.
قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که خون بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت گردن جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آن ها را بزند. با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانه هایشان شتافتند.
در آن حال، امام زمان (عج) به شیخ علی حلاوی گفت: «اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را زیارت کنند!»
جناب شیخ، غرق شادی و سرور، برای دعوت حاضران پایان آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. پس با ناامیدی و شرمندگی نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند. امام زمان(عج) فرمود: «جناب شیخ، این شهر حله بود که می پنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند؟ پس شهرها و سرزمین های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.»
حضرت این جمله را فرمود و ناپدید شد. اینک در خانه جناب شیخ علی حلاوی، بقعه ای موسوم به مقام صاحب الزمان (عج) ساخته شده که روی سر در ورودی آن، زیارت مختصری از امام زمان(عج) نگاشته شده است. مردمان آن سامان، از دور و نزدیک برای دعا و تضرع به بارگاه الهی به سوی این مکان می شتابند.
منتظران گناه نمیکنند
❣﷽❣ ☀️🕊🕋 #داستان_ظهور 🕋🕊☀️ #قسمت2⃣ امروز، روز بيست و پنجم "ذى الحجّه" است. ما تا زمان ظهور، پان
☀️🕊🕋 #داستان_ظهور 🕋🕊☀️
#قسمت3⃣
اينجا مكّه است، شب نهم "محرّم"، شب تاسوعا.
جهان تشيّع عزادار امام حسين(ع) و برادر با وفايش عباس(ع) است.
قرار است اجازه ظهور ازطرف خداوند داده شود; امّا اين كار با تشريفات خاصّى صورت مى گيرد.
با اجازه ظهور ديگر حكومت سياهى ها غروب مى كند و هنگام طلوع روشنايى است.
امشب انتظار به سر مى آيد و خداوند فرمان ظهور را صادر مى كند.
اگر چه ما هم اكنون در مكّه و كنار خانه خدا هستيم; امّا بايد امشب سفرى به آسمان چهارم داشته باشيم.
مگر در آسمان چهارم چه خبر است؟ صبر كن، برايت مى گويم.
ما بايد به كنار "بيتُ المَعمُور" برويم.
حتماً مى گويى: "بيتُ المَعمُور" ديگر كجاست؟
همان طور كه ما كعبه را به عنوان خانه خدا مى شناسيم و گرد آن طواف مى كنيم، خداوند بالاى اين كعبه، در آسمان چهارم، خانه اى ساخته تا فرشتگان گرد آن طواف كنند.17
"بيت المعمور" به معناى "خانه آباد" است و اجازه ظهور امام زمان كنار اين خانه صادر مى شود و همه دنيا آباد مى شود. آرى، در دوران غيبت، دنيا خراب و ويران است. وقتى كه ظهور امام فرا برسد دنيا آباد مى شود، براى همين، آبادىِ دنيا از كنار خانه آباد (بيتُ المَعمُور) آغاز مى شود.
بايد امشب با من به آسمان چهارم بيايى. حتماً مى دانى كه قرآن از آسمان هاى هفت گانه سخن گفته است. ما اكنون مى خواهيم به طبقه چهارم آن برويم.
خوب نگاه كن! چه مى بينى؟ تمام پيامبران اينجا جمع شده اند. اينجا مى توانى آدم و نوح و عيسى و موسى و ابراهيم(عليهم السلام) را ببينى.
گروهى از مؤمنان هم در اينجا هستند.
همه منتظرند و نگاهشان به سويى خيره شده است.
آن طرف را نگاه كن، چه مى بينى؟
فرشتگان دارند چند منبر نورانى را به سوى "بيتُ المَعمُور" مى آورند.18
خوب دقّت كن، آيا مى توانى تعداد آن منبرها را بشمارى؟
درست است، چهار منبر نورانى !
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و حضرت على و امام حسن و امام حسين(عليهم السلام) را نگاه كن كه با چه شكوهى به سوى اين منبرها مى روند و بالاى آنها مى نشينند.
چه شورى در ميان اين فرشتگان و انبياء و مؤمنان برپا شده است...
در اين هنگام، همه درهاى آسمان باز مى شوند.19
پيامبر مى خواهد دعا كند و با خداى خويش نجوا كند. همه فرشتگان و پيامبران نيز آماده اند تا با پيامبر اسلام همنوا شوند.
گوش فرا بده تا تو هم سخن پيامبر را بشنوى !
پيامبر چنين عرضه مى دارد: "بار خدايا ! تو وعده دادى كه بندگان خوبت را فرمانرواى زمين گردانى. لحظه عمل به آن وعده فرا رسيده است".20
همه فرشتگان و پيامبران نيز همين سخن را زمزمه مى كنند.
نگاه كن ! پيامبر و حضرت على و امام حسن و امام حسين(عليهم السلام) در بالاى آن منبرها به سجده رفته اند.
آنان در سجده چنين مى گويند: "بار خدايا ! بر ستمكاران خشم گير; زيرا حريم تو شكسته شد. دوستانت كشته و بندگان خوبت ذليل شدند".21
همسفر خوبم! تو خوب مى دانى كه منظور آنها از اين سخنان چيست.
وقتى كه خانه وحى به آتش كشيده شد و دُرّ يگانه عصمت، فاطمه(س) شهيد شد، همان روز، حريم خدا شكسته شد!
آن روزى كه امام حسين(ع) با لب تشنه شهيد شد، ذلّت اهل ايمان شروع شد.
و به راستى، پيامبر خوب مى داند چگونه از خداوند اذن ظهور را بگيرد.
جالب است بدانى قبل از اينكه پيامبر بالاى منبر برود، خداوند فرشته اى را به آسمان دنيا مى فرستد.22
من مدّت زيادى در اين فكر بودم تا علّت اين كار را بفهمم.
آرى، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) از اين منبر پايين نمى آيد تا اجازه ظهور امام زمان را بگيرد وخداوند براى شادى دل پيامبر، اين فرشته را قبلا به آسمان دنيا فرستاده است تا وقتى دعاى پيامبر تمام شد، اين فرشته هر چه سريع تر حكم ظهور را در دستان مبارك امام قرار دهد.
😊
بی حجاب ها و رواج بی حجابی و بی عفتیشان
مدیران کانال های مستهجن
مدیران گروههای اختلاط و چت های نامحرم
دعوت کنندگان اعضا به کانال و گروه های مستهجن
فوروارد کنندگان کلیپ و عکس و گیف های مستهجن
تمسخرکنندگان دینداران و دادن القاب امل و متعصب و ..👇👇
رسوایی دنیوى و آتش دوزخ براى گمراه کنندگان مردم از راه خدا :
ثَانِیَ عِطْفِهِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَنُذِیقُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَذَابَ الْحَرِیقِ
آنها با تکبّر و بیاعتنایی (نسبت به سخنان الهی)، میخواهند مردم را از راه خدا گمراه سازند! برای آنان در دنیا رسوایی است؛ و در قیامت، عذاب سوزان به آنها میچشانیم!
منبع:معجم موضوعی قرآن سایت تبیان
روزگاری شهر ما ویران نبود دین فروشی اینقدر ارزان نبود
صحبت از موسیقی و عرفان نبود هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود
دختران را بی حجابی ننگ بود رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود
مرجعیت مظهر تکریم بود حکم او را عالمی تسلیم بود
اینک اما ......... 
پشت پا بر دین زدن آزادگی است
حرف حق گفتن عقب افتادگی است
آخر ای پرده نشین فاطمه کی رسی برداد دین فاطمه
اللهم عجل لولیک الفرج............
وقت اذان که میرسد به حق هم دعا کنیم
باز شود گره ز کار خدای خود صدا کنیم
چقدر شکسته قلبها چقدر غصه است به دل
قرارمان محبت است به حق هم روا کنیم
امام زمان (عج) :
هیچ چیز به مانند نماز،
بینى شیطان را به خاک
نمى ساید،
عاشقان وقت نماز است
اذان میگویند
التماس دعا✋🌸☞ ♡
👌 جهـــــت زیبـــائے چهــــره
⁉️ آیا می شود با دستورات دین و بدون آرایش زیبا شد
🌷✨اموری که طبق روایات باعث زیبایی چهره میشود؛
1⃣👈 قرائت زیاد قرآن
🍀قرآن نوری دارد که باعث شفافیت چهره قاری می شود
2⃣👈 دوری از گناه
🌺گناه ، چهره گناهکار را کریح و سیاه می کند
3⃣👈نماز شب
نماز شب زیبایی یوسف گونه به شخص میبخشد
4⃣👈 تکرار ذکـــر یا جمیل
🌸خداوند زیباست ، و تجلی این ذکر در تکرار کننده آن تاثیر می گذارد