ای بانی مُحرم و صاحب عزای من😔
امشب میان سینه زدن ها و اشک ها
ببین آقا امشب برا چی اومدم...
حرف دلم چیه....💔🖤
😭✋امشب میان سینه زدن ها و اشک ها
🖤مُهری بزن به نامه ی کرب و بلای من
آقا... اومدم کربلام رو امضا کنی
(یا صاحب الزمان...)
۹ شهریور ۱۳۹۸
پیغمبر فرمودند:
كُلُّ عَيْن باكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيامَة
فاطمه جان... دخترم... قیامت، همه ی چشم ها گریونند...
إلاّ عَينٌ بَكَت عَلى مُصابِ الحُسَين...
(بحار الانوار، ج 44، ص .293)
غیر از اون چشمی که ... در عزای حسین تو گریه کنه
۹ شهریور ۱۳۹۸
۹ شهریور ۱۳۹۸
اگه الان گوش دل باز کنیم... 😓
صدای آقامون امیرالمؤمنین به گوش می رسه... 😥
صدای ناله ی مادرمون زهرا به گوش می رسه... 😭
هی صدا میزنه...💔🖤
پسرم مهدی کجایی... 😞
یا بن الحسن...
۹ شهریور ۱۳۹۸
یواش یواش دلتونو آماده کنید...
😭ما منتظر به راه قدوم تو مانده ایم
😢کی می رسد قیام تو یا صاحب الزمان
آقا... کی میشه شما بیایید...
انتقام جد غریبت حسین رو بگیریید..
شب اول محرم دلت رو کجا ببرم...
بذار اینطوری بگم...😭
آقا...
کی میشه بیای...
انتقام غریب کوفه (مسلم بن عقیل) رو بگیری...
۹ شهریور ۱۳۹۸
زینب به قتلگاه، صدا می زند تو را😭
از فردا وقتی کاروان ابی عبدالله وارد کربلا میشه...🕌
دیگه گریه های خانم زینب کبری هم شروع ميشه😭😔
زینب به قتلگاه، صدا می زند تو را😢
زخم عزیز فاطمه گوید به صد زبان😭
«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان»
۹ شهریور ۱۳۹۸
صدات رو آزاد کن... 🗣
هر کجای این مجلس نشستی... ☝️
زن و مرد...👩👱
پیر و جوان...👵👴👨👧
ما هم امام زمانمون رو صدا بزنیم...
😭✋
(یا صاحب الزمان....)🏴🖤
۹ شهریور ۱۳۹۸
۹ شهریور ۱۳۹۸
مثل فردایی...
وقتی کاروان به سرزمین کربلا رسیدن😭
ابی عبدالله فرمود...
نام این سرزمین چیه⁉️
عرضه داشتند آقا...
به این سرزمین قاضریه میگن...
آقا فرمود آیا این سرزمین...
نام دیگه ای هم داره یا نه❓..
بله آقا جان...
به این سرزمین نینوا هم میگن...
یکی یکی اسم ها رو گفتند...
اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده...
حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یانه؟...
۹ شهریور ۱۳۹۸
اینجا همون سرزمینیه که...
جدم رسول خدا بهم خبر داده بود...🍃
انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا
از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست...
اینجا همون جاییکه خون ما رو میریزند...
وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا
(لهوف ص 116)
اینجا محل دفن ماست
۹ شهریور ۱۳۹۸
۹ شهریور ۱۳۹۸
تا نام کربلا رو شنید... صدا زد...
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ
(خدایا به تو پناه مىبرم از اندوه و بلا)
۹ شهریور ۱۳۹۸
نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند...😭
چه حالی پیدا کرد...
اومد کنار برادر صدا زد حسین جان...
نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم...😔
۹ شهریور ۱۳۹۸
مردم... اینجا همونجاییکه...
دستهای عباسم رو قطع میکنند... 😭
اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند...😭
اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند...😭💔
۹ شهریور ۱۳۹۸
۹ شهریور ۱۳۹۸
دنیایی از غم به دلم نشسته... 💔😭
برادر جان حسین...
اینجا چه سرزمینیه؟...
۹ شهریور ۱۳۹۸
۹ شهریور ۱۳۹۸
۹ شهریور ۱۳۹۸
🍃خواهرم اینجا زمین کربلاست
🍃این زمین غصه و درد و بلاست
✨خواهرم اینجا اسیرت میکنند
آماده باش زینبم...
🖤خواهرم اینجا اسیرت میکنند
🖤در همین ده روز پیرت میکنند
زینبم...
۹ شهریور ۱۳۹۸
۹ شهریور ۱۳۹۸
۹ شهریور ۱۳۹۸
۹ شهریور ۱۳۹۸
۹ شهریور ۱۳۹۸
منتظران گناه نمیکنند
اعمال روز اول ماه محـــرم☝️ ⚫️شناخت خداوند و عبادت او «اَيّهَا النّاسُ! إِنّ اللّهَ جَلّ ذِكْرُه
اگرتونستید فردا روزه بگیرید اول محرم
۹ شهریور ۱۳۹۸
منتظران گناه نمیکنند
یکدفعه صدای ناله ی خانم زینب کبری بلند شد...😭
چی میگی برادر...😔
جلوی من حرف از مردن میزنی...😭
مگه نمیدونی...
زینب بدون تو میمیره...😭
ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد...🍃
اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد... 😢
ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد...
دلداریش میداد...😭
اینجا یک جایی بود که زینبش رو آروم کرد...😭
۹ شهریور ۱۳۹۸