eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.5هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
5.2هزار ویدیو
353 فایل
خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear وروزو کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
افرادي كه در آن جلسه حضور داشتند از حضرت در خواست كردند آن ويژگي ها را براي ايشان تشريح فرمايند . حضرت امير (ع) پس از حمد و سپاس خداوند متعال ، يادي از پيغمبر نمودند و بعد فرمودند : من شما را خبر دهنده ام به آنچه كه در بعد از من مي گذرد و به آنچه كه در آخرالزمان به وقوع مي پيوندد تا خروج صاحب الزمان كه بپا دارنده امر ما و از ذريه فرزندم حسين (ع ) است . اهل علم پرسيدند كه آن واقعه در چه هنگام است ؟ايشان فرمودند زماني كه اين خصلتها نمايان شود و آنها بدين شرحند :
زماني كه مرگ در فقها شايع شود ( حال يا مرگ طبيعي و يا مرگ فقه ) . امت محمد (ص ) نمازها را ضايع كنند و از شهوات پيروي كنند . امانتداري كم و خيانتها فراوان گردد . مسكرات را بياشامند . دشنام دادن به پدر و مادر شعارشان گردد . به سبب كينه و دشمني با يكديگر نمازي در مسجد به پا دارند و از آن بعنوان خورد وخوراك استفاده شود . در انجام گناهان زياده روي و در انجام كارهاي خوب كم كاري كنند . بركت از سال و ماه و هفته و روز و ساعت برداشته مي شود . آب و هواي در فصل باريدن باران آب و هواي تابستان باشد و باران نبارد. پسر كينه پدر و مادر را بر دل گيرد . اهل آن دوران چهره هاي پاكيزه و باطن هاي زشت دارند . هر كس كه آنها را مشاهده كند در شگفت شود و هركه با او معامله كند به او ستم روا دارند . چهره هايشان بسان آدميان و دلهايشان دلهاي شياطين است. آنان از گياه سدر تلختر و از مردار گنديده تر و از سگ نجس تر و از روباه حيله گرتر هستند .
آز و طمعشان از مشعب (كه در عرب، ضرب المثل طمع است) بيشتر و از حيوان مبتلا به بيماري گري چسبنده ترند . آنان را از منكري كه انجام مي دهند، نمي توان نهي نمود. وقتي با ايشان سخن گوييد، تكذيب كنند و اگر امينشان دانستي به تو خيانت كنند و اگر از آنها رو برگرداندي عيب تو را گويند . اگر تو را مالي باشد به تو رشك برند و اگر در بذل مال بخل كني كينه ات را به دل گيرند . و در مقابل پند،تو را دشنام دهند . دروغ بسيار شنوند ومال حرام بسيار خورند . ربا را حلال مي دانند . خوردن مسكرات و سخنان شر و فتنه انگيزو افسانه هاي دورغ و حرام وشادماني و نشاط و آوازه خواني به غنا و ساز و نوازها را جايز شمارند . فقير در ميانشان خوار و پست و مومن را ناتوان و پست دانند . دانا در نزدشان بي قدر است . و فاسق در نزدشان گرامي ، ستمكار در نزدشان بزرگ و ناتوان در نزدشان ناچيز و صاحب قدرت در نزدشان مالك و ثروت در نزدشان دولت است .
امر به معروف و نهي از منكر نكنند . امانت را غنيمتي دانند كه در تصرفش هيچ رد و منعي نيست . زكات مال خود را دفع كردن نوعي ضررميدانند. مردان كوركورانه از زنان خود فرمانبرداري مي كنند. در آن زمان فرزندان زنا فراوان گردد. پدران هر كار زشتي را از فرزندان خود ببينند، خوشحال و مسرور گردند و آنها را از انجامش بر حذر ندارند . مرد از زن خود عمل زشت را به راي العين ببيند و او را نهي نكند . اگر در موردشان سخن زشتي گفته شود ترتيب اثر ندهند . پس آنان ، آن بي غيرتاني هستند كه خدا نه سخني ازآنان پذيرد و نه كار درستي و نه عذر و پوزشي . خوراك چنين اشخاصي حرام و ازدواجشان ازدواج گناه است كه كشتن آنها در شريعت اسلام امري روا و رسوا كردنشان در ميان عام وخاص جايز شمرده مي شود . و در روز رستاخيز در آتش دوزخ جاودانه خواهند شد . و در مقابل پدر و مادر خود سر به نافرماني بردارند . در حقشان جفا دارند و همتشان را بر نابودي برادر خود گمارند . زنان همسري از زنان براي خود اختيار كنند و خودشان را براي همجنس خود بيارايند. آنچنانكه عروس خود را براي شوهرش مي آرايد . دولت كودكان در هر جا آشكار گردد.
خواندن زنهاي خواننده و رقاصه و غناهاي حرام، حلال شود . اكتفا كردن مردان به مردان و زنان به زنان روا باشد . زنان بر زين ها سوار شوند . و بر شوهر خود استيلا داشته باشند . و در هر امري سلطه خود را اعمال كنند . در آن زمان نواي اهل فجور بلند شود .. مردم فسادوغنا را دوست دارند . وبه حرام و ربا معامله كنند . علمايشان سرزنش گردند. در ميان ايشان ريختن خون فراوان گردد. قضاتشان قبول رشوه كنند . مردم سه گونه حج را به جاي آورند: ثروتمندان براي گردش و استراحت، ميانه حال براي تجارت و فقرا براي گدايي . در آن دوران احكام باطل ، ناچيز و اسلام سبك شمرده شود . و دولت شريران و بدكاران آشكار گردد. ستمگري روا باشد و ستم پيشگي در تمام شهرها معمول گردد. در چنين زماني تاجر در تجارت خود دروغ گويد و زرگر در زرگري خود و هر صاحب صنعتي در صنعت خود. پس كسبها اندك شود و راههاي معيشت تنگ شود . در مذاهب و روشها اختلاف روي دهد . و فساد رو به تزايد نهد و رشد و هدايت كم شود . دلها سياه شود و پادشاهان ستمكار بر آنان حكومت كرده ميانشان داوري نمايند.
چون اين زمان پيش آيد، دانشمندان و دانايان مي ميرند و دلها فاسد مي شود . گناهان رو به فزوني مي نهند و قرآنها به كناري گذاشته مي شود. مساجد تخريب و آرزوها دور و دراز مي گردد. اعمال نيك تقليل مي يابد . حصارها و پايگاهها براي جلوگيري از حوادث بزرگ در شهرها بنا مي شود . در چنين زماني اگر كسي از آنها در شبانه روز نماز گزارد، چيزي در نامه اعمالش ثبت نمي شود و نماز از او پذيرفته نمي شود. زيرادر آن حال كه نماز مي گزارد در اين فكر است كه چگونه در حق مردم ستم روا دارد و چگونه با مسلمانان نيرنگ كند . آنان رياست را براي فخرفروشي و مباهات و وسعت دادن به دامنه ستمگران طلب كنند . مساجدشان تنگ مي شود . و كافر در حقشان حكم مي كند. برخي بر برخي ستم روا مي دارند و بعضي از آنها بعضي ديگر را از سر كينه و دشمني مي كشند . آنان بر آشاميدن مسكرات فخر مي فروشند . در مساجد سازها و نوازها به صدا درآيد و كسي نيست كه آنان را از اين عمل بازدارد . بزرگانشان زنا زادگان و مردمان پستند . در آن زمان افرادي صاحب مال و منال هستند كه مالك آن نيستند . آنان افراد پست و پليدي هستند از فرزندان پست و پليد . روسا رياست را به كسي تفويض كنند كه در خور چنين مقامي نيست . سخناني جز دشنام بر زبان نياورند. كردارشان از سر توحش باشد و آنچه انجام مي دهند برآمده از جنس باطنشان باشد. يعني پستي باطن خود را نشان مي دهند .آنان در زمره ستمكاراني هستند كه در ستمگري از چيزي فروگذار نكنند . بزرگانشان بخيلان و گدايانند. بدعتها آشكار شود .
فقهايشان آنگونه كه خواهند فتوا دهند . هر كس مكنتي دارد، نزدشان بلند مرتبه و هركه را دانستند فقير و بيچاره است، نزدشان خوار و پست مي شود . فقير و محتاج، نزدشان مهجور است و كينه اورا بدل مي گيرند . دارا و ثروتمند مورد محبتشان . آنكه شايسته است حلق و گلويش گرفته و و راهها بر رويش بسته است . هر كس سخن چين و دروغگوست، قدر بيند .
اما خداوند اين دسته از مردم را سرافكنده و چشم دلشان را كور مي گرداند . خوراك آنها گوشتهاي فربه و تيهوست و پوشاكشان خز يماني و ابريشم . شهادت دادن را به يكديگر قرض مي دهند . و كارهاي خود را از سر ريا و خودنمايي انجام مي دهند . عمرهايشان كوتاه مي شود و سخناني جز گفتار سخن چينان نزدشان اعتبار نداشته باشد . كارهايشان زشت و ناپسند و دلهايشان نسبت به هم ناهمگون است . باطل را درميان خود آموزش دهند و از كارهاي زشتي كه مي كنند باز داشته نمي شوند .
نيكانشان از بدانشان در هراسند . در غير ذكر خداي تعالي پشتيبان يكديگرند .به آنچه كه در ميانشان حرام شمرده مي شود وقعي ننهند. با يكديگر نامهربان باشند و به هم پشت كنند . اگر شخص شايسته اي را ببيند در مقام انكار و ردش برآيند . اگر گناهكار و سخن چين ببينند او را استقبال كنند و كسي كه به آنها بدي كند او را تعظيم كنند .
بزرگان خود را خوار شمارند . مردمان پست و فرومايه به سهولت نردبان ترقي را بالا روندو پريشان عقلي و ديوانگي فزوني يابد . در آن زمان برادري به نيت تقرب به خداي تعالي بسي اندك و پولهاي حلال در نهايت ناچيزي است . مردم به بدترين حالت خود باز ميگردند . در آن زمان دولتها بر محورشياطين مي چرخند . و پيشه شان ظلم و ستم كردن به ناتوانان و گدايان است .
يوزپلنگ لباس شكاري را كه شكمش را دريده است به تن مي كند . ثروتمند به آنچه دارد بخل مي ورزد و نادان آخرت را به دنياي خود مي فروشد . پس واي بر فقير و آنچه كه در آن زمان از زيان و خواري است كه بر او وارد مي شود . تا اورا بيچاره و ضعيف كنند . زود باشد كه فقرا در طلب آنچه كه برايشان حلال نيست برآيند كه اگر چنين شود زيانهاي بد به ايشان رو كند كه توان مقابله با آن را ندارد ،
آگاه باشيد كه اول فتنه از يك محلي به نام حجري و رقتي شروع مي شود و در آخر به سفياني و شامي منتهي مي شود . شما در هفت طبقه دسته بندي مي شويد : طبقه اول كساني كه در فزوني تقوي و پرهيز كاري سرآمدند كه تا سال هفتادپس از هجرت زندگي ميكنند . طبقه دوم اهل بذل و بخشش و مهرباني هستند كه تا سال دويست و سي هجرت يافت مي شوند . طبقه سوم اهل پشت كردن به يكديگر و بريدن از هم هستند كه تا سال پانصدوپنج هجري يافت مي شوند . طبقه چهارم اهل سگ صفتي و رشك بردن به يكديگرند كه تا سال هفتصد هجري وجود دارند .
طبقه پنجم اهل باد به بيني افكندن و تكبر و بهتانند كه تا سال هشتصدو بيست هجري دوام آورند . طبقه ششم اهل خونريزي و اضطراب و صفتهاي بد و دشمني و.... هستند كه مردمان فاسق پيشه در اين برحه ظهور و بروز پيدا مي كنند . و تا سال نهصدو چهل هجري يافت مي شوند . طبقه هفتم مردماني هستند مكر پيشه و نيرنگ باز ، ستيزه جو ، فاسق و پشت به يكديگر مي كنند و از ديگران مي برند و كينه هم را بدل مي گيرند . آنان اسباب بازي هاي بزرگ فراهم آورده و مرتكب شهوات مي شوند و به خراب نمودن شهرها ، خانه ها و انهدام ساختمان و قصرها همت دارند .
در اين طبقه لعنت شده اي از بياباني بديمن پديدار مي گردد و در همين طبقه هست كه پرده حيا به كنار مي رود و وضعيت بدين منوال است تا مهدي(عج ) ظاهر گردد .
در آن هنگام بزرگان اهل كوفه و عرب بپا خواستند و گفتند اي اميرمومنان براي ما زمان وقوع اين فتنه ها و امور بزرگي را كه ياد فرمودي ، بيان فرما كه هر لحظه ممكن است قلبهاي ما از شدت وحشت و اضطراب شكافته شود و روح ما از بدن ما مفارقت كند كه اگر چنين شود بر جدايي ما از شما بايد بسي تاسف خورد. اميدواريم كه خداوند از ما بدي و مكروهي را متوجه شما ننمايد . علي ( ع ) پس فرمودند : «قضا در آنچه شما در طلب آن هستيد جابجا شده است.
هر نفسي طعم مرگ را مي چشد» . آنگاه همه از اين كلام حضرت به گريه افتادند . ايشان ادامه دادند آگاه باشيد كه بعداز آن فتنه ها ، امري بوقوع مي پيوندد كه خبر مي دهم شما را از امر مكه و مدينه از گرسنگي غبار آلوده و مرگ سرخ . اي واي بر اهل بيت پيغمبر وشريفان از گرسنگي و گراني و احتياج و ترس كه به آنها رخ نماياند تا آنجا كه در بدترين حالي بسر برند . از مساجد درآن زمان هيچ صدايي به گوش نمي رسد و هيچ دعايي در آن مستجاب نمي شود و هيچ خير و زندگي بعد از آن نيست . درآن زمان پادشان كفار زمام امور مسلمين را در دست گيرند و برآنان حكومت كنند . و هر كه نافرماني كند او را بكشند و هر كه فرمان برد دوستش بدارند . نخستين كساني كه زمام امر مسلمين را بدست مي گيرند و مالك برآنان مي گردند بني اميه اند و بعد از آنها بني عباس هستند و چه بسيار انسانهايي كه در ميان آنها به قتل رسيده و غارت مي شوند .
اي واي بر كوفه و آنچه برآن وارد مي شود از سفياني در آن زمان كه او از ناحيه حجر بيايد با اسبهاي قوي بتازد كه بر آن اسبها مردان همچون شيران دلاور و كركس هاي شكاري سوارند . و سر كرده آنان شخصي است كه نامش با حرف (( شين )) آغاز مي شود. جواني كه اشتراست( يعني پلك او روي چشمش افتاده و يك چشم است) و اميرمومنان داناي به نام اوست ، بيرون مي آيد و بزرگان بصره را كشته و زنان را به اسارت مي برد و چند جنگ در آنجا واقع مي شود و درغير اين سرزمين نبردهايي در ميان تل ها و پشته ها بوقوع مي پيوندد . پس شخصي گندمگون در آنجا كشته شود . درآن سرزمين بت مورد پرستش قرار ميگيرد. مسير آن شخص از آنجا آغاز مي گردد و بر نميگردد مگر با زنهايي كه اسير كرده است. نشانه خروج سفياني تجديد بنا شدن پايگاهايي است در شهرها ، پايگاهي در شام ، در عجوز ، حران ، باسط ،بيضا ، كوفه ، شوشتر ارمينه ، موصل ، حمدان ، دغه ، ديار يونس ، حمس ، مطريه ، رطقا ، رهبه و هند قلعه خواهد بود . براي او وقايع و جنگهاي بزرگي خواهد بود. حمله اول او به حمس است . پس از آن به رقع و بعد به قريه صيبا ، راس العين ، نصيب العين ، موصل ، بغداد ديار يونس و تا لجمه كنار هم آيند و نبرد سختي واقع شود كه هفتاد و دو هزار نفر درآن كشته شود كه اين نبرد از فلسطين شروع مي شود و تا سوريه ادامه دارد .
سفياني هركس را كه نامش محمد ، علي ، فاطمه ، حسن ، حسين ، جعفر ، موسي ، زينب ، خديجه و رقيه است، از روي بغض و كينه اي كه به آل محمد(ص) دارد به قتل مي ساند. آنگاه به تمام شهرها رسولاني مي فرستد تا بچه ها را براي او جمع كند. آنگاه روغن زيتون رابراي سربه نيست كردن آنها مي جوشاند. بچه ها به او مي گويند اگر پدران ما نافرماني تو را كردند ما چه گناهي كرده ايم ؟ اما به سخنان آنان وقعي ننهاده و هر كه را كه همنام آن كساني كه نام برده شد در آن انداخته و مي جوشاند . آنگاه به جانب كوفه رهسپار مي گردد. شهر را دور زده در كوچه هايش بسان فرفره مي چرخد و با مردمان همان معامله كند كه با كودكان كرد . او بر دروازه كوفه هر كه را نامش حسن و حسين باشد بردار كشد . در اين هنگام خونهاي ريخته شده مردم كوفه به جوش مي آيد همچنان كه خون يحيي بن ذكريا به جوش آمد . او كه چنين امري را مي بيند يقين به هلاكت خود پيدا مي كند. از ترس به كوفه پشت كرده و آنگاه به جانب شام حركت مي كند. راهي را كه آمده برمي گردد و تا آن هنكام كه وارد شام شود كسي را كه مخالفت كند،
نمي بيند و چون داخل شهر شام شود به شرب خمر و انواع معصيتها مشغول گردد و ياران خود را به ارتكاب چنين گناهاني وادار مي كند . پس از چندي ديگربار سفياني در حالي كه حربه اي بر دست دارد زني را به بعضي از ياران خود مي دهد تا با او زنا كنند.
او به يكي از يارانش مي گويد در وسط راه يعني جلوي چشم مردم چنين كاري را انجام دهد. آن شخص مرتكب چنين عمل قبيحي مي شود و بچه اي را بدنيا مي آورد. اينان بچه را از شكم اين زن بيرون آورده و در راه مي اندازند . از چنين عملي فرشتگان در آسمانها پريشان احوال مي گردند. از اين رو خداوند فرمان خروج قائم از ذريه علي (ع ) كه صاحب الزمان است صادر مي كند .
خبر خروج او در همه جا شايع مي شود در اين هنگام جبرئيل در بالاي صخره بيت المقدس فرود مي آيد و اهل جهان را ندا كند كه حق آمد و باطل رفت .
پس از اين فرمايشات حضرت امير آه سردي از دل كشيده و ناله حزن آوري سر داده و اين اشعار را انشا فرمودند : پسركم زماني كه طايفه ترك لشكرآرايي كرد منتظر ولايت مهدي ما باش كه به عدالت داوري مي كند . پادشاهان روي زمين كه از آل هاشمند ذليل مي شوند وكساني كه لذت طلب و بيهوده گو هستند از ايشان بيعت گرفته مي شود .
از جمله كودكي كه هيچ رايي از خود ندارد و هيچ جديتي نكند و صاحب عقل و تدبير نباشد . پس از آن قائم به حق راستي كه از شمايان است قيام مي كند و به كمك حق و حقيقت مي آيد .
او كه جانم به فدايش هم نام رسول خداست . اي پسرانم او را خوار مسازيد و بشتابيد به سويش .
پس جبرئيل دوبار ندا سر دهد. يكبار صبح و يكبار شب و گويد اي بندگان خدا بشنويد آنچه را كه مي گويم به درستي اين است مهدي آل محمد ( ص ) كه از سرزمين مكه خروج كند پس او را اجابت كنيد .😍