eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.4هزار دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
5.3هزار ویدیو
353 فایل
خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear وروزو کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
ظاهرش چون قبر کافر، پر حلل باطنش، قهر خدا عزّوجلّ * جمع بین حبّ به دنیا و حبّ الحجّه محال است معلوم است که در این اوضاع، مراقبه داشتن، جدّاً خیلی سخت است. لذا یار آقا شدن هم سخت است. من این را به صراحت عرض می‌کنم که اگر جدّی اهل تقوا بودیم، در یک مجلسی که تعدادشان بیش از چهل بود، بالجد می‌گفتیم: «اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»، آن موقع عنایت می‌شد.
این «اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»های ما، لقلقه زبان است. آن کسی، کسی را طلب می‌کند که آرمان‌های او یعنی آرمان‌های مهدوی را بخواهد. رأس این آرمان‌های مهدوی هم تقوا و دنیا گریزی است. نمی‌شود انسان، هم به رو دنیا بیاورد و جلوات دنیا، او را به سمت خودش بکشاند و هم مدّعی بشود که من آقاجانم را هم می‌خواهم! نمی‌شود. قلبی که متعلّق به آقا جان شد، طبیعی است دیگر متعلّق به دنیا نیست. امّا آن قلبی هم که متعلّق به دنیا شد، دیگر معلوم است برای آقاجان نیست.
البته به لقلقه زبان همه چیز می‌‌شود گفت. به لقلقه زبان می‌توان درود بر خدا و پیامبر گفت، به لقلقه زبان، نعوذبالله فحّاشی هم می‌توان کرد! گاهی هم می‌بینید انسان از روی عصبانیّت، فحّاشی می‌کند، امّا قصدی ندارد. لذا این لقلقه زبان می‌شود. گاهی هم از روی احساسی که این احساس توأم با معرفت نیست، یک «عجّل لولیّک الفرج» هم می‌گوید. امّا قلب تمایل به کدام سمت دارد؟ تمایل به دنیا! قلبی که تمایل به دنیا دارد، نمی‌تواند جدّی اعلانِ « عجّل لولیّک الفرج» کند. فلذا اگر واقعاً از گوینده گرفته تا شنونده، کسی حبّ به دنیا نداشت، معلوم است که وجودش، حبّ الحجّه می‌شود. امّا جمع بین حبّ به دنیا و حبّ الحجّه محال است. این قاعده است و نمی‌شود از قاعده فرار کرد. یا حبّ الحجّه یعنی حبّ به همه خوبی‌های معنوی و یا حبّ الدنیا. در غیر این صورت، یا انسان به تعبیر قرآن کریم و مجید الهی، «مذبذبین» است، یا این که نعوذبالله کذب می‌گوید و یا اصلاً متوجّه نیست معنی « عجّل لولیّک الفرج» چیست. فکر می‌کند یک شعاری است که بدون شعور است. در حالی که این، شعاری است که نیاز به شعور دارد. این شعاری است که باید برخاسته از شعور باشد.
ذکر و یاد حقیقی حضرت حجّت(عج) چگونه است؟ لذا وقتی یک انسان متّقی همان‌طور که روایتش را خواندیم، می‌تواند به مقام علم لدنی برسد - و مصداقش را چون روز جمعه هم بود و خواستیم نسبت به آقاجانمان ارادت داشته باشیم، بیان کردیم - می‌بینیم می‌رسد به جایی که یک کسی، نایب امام زمان هم می‌شود. اصلاً نوّاب اربعه را ببینید. مگر نوّاب اربعه از سادات و خاندان رسول الله بودند؟! شیخنا الاعظم که رأس این نوّاب هم هست را ببینید. ایشان، اوّل مرجع دین است و با تقوا به این مقام رسیده است.
لذا معلوم است وقتی کسی می‌تواند از طریق عصمت به علم برسد، سیّدمرتضی، آن آیت عظمی، راجع به وجود مقدّس استاد عظیم‌الشّأنش، شیخنا الاعظم، حضرت مفید عزیز بیان می‌کند: ایشان در دو حال، حالتش، حالت باکی بود، عند الصلاة و عند ذکر الحجّه(روحی له الفداء). باکیاً متصدعاً خاشعاً من رِجله الی رأسه! تا در نماز می‌ایستاد و الله اکبر می‌گفت، گریه می‌کرد، می‌لرزید، حال عجیبی داشت که از نوک پا تا فرق سرش می‌لرزید! یکی هم موقعی که یاد حضرت حجّت بود. ذکر فقط این نیست که بگوییم فقط زمانی که اسم ایشان را می‌برد، بلکه هر وقت به یاد حقیقی ایشان هم بود، این‌گونه می‌شد. اتّفاقاً یاد حقیقی عامل می‌شود ذکر آن کسی که در قلبت هست، معلوم شود.
یک مثال بزنم، در مثال مناقشه نیست. می‌گویند: کسانی را که بیهوش می‌کنند، در عالم بعد از به‌ هوش آمدن، در آن حالی که می‌خواهند به‌هوش بیایند؛ بعضی معلوم نیست چه می‌گویند و هذیان می‌گویند و درهم برهم حرف می‌زنند. بعضی نعوذبالله حرف‌های رکیک، ترانه‌های مبتذل و ... می‌گویند، بعضی هم ذکر خدا دارند. می‌گویند: این‌ها همان حالات درونی انسان است که الآن در اینجا دارد نمود پیدا می‌کند. یعنی وقتی دارد به‌ هوش می‌آید، همان حالات درونی خود را به زبان جاری می‌کند.
ذکر حقیقی عندالعرفا این است که می‌گویند: ذکر موقعی ذکر است که از قلب بر زبان جاری شود. آن‌هایی که حجّت‌بن‌الحسن می‌گویند و آن حال را دارند که بیان کردم: وقتی بعضی از بزرگان با آن حال، یا ابالفضل، یا عبّاس می‌گفتند و اشک می‌ریختند؛ این‌ها از درون است. وقتی آن حال پیش آمد، معلوم است ذکر، ذکر حقیقی است. برای همین هم است که این‌ها علم لدنی پیدا می‌کنند.
لذا آن آیت حقّ می‌گوید: شیخنا الاعظم وقتی ذکر حضرت حجّت را داشت، از نوک پا تا رأسش، می‌لرزید، گریه می‌کرد و خضوع و خشوع داشت. این را دیگر نمی‌شود گفت، نعوذبالله بازی است. این اصلاً دیگر دست خودش نیست. من این را نسبت به یکی از اولیاء خدا دیده بودم که هر روز ضبح، زیارت عاشورا را بعد از نماز می‌خواند. هنوز دو بندی از زیارت عاشورا نخوانده بود، زار زار گریه می‌کرد و بر روی پایش می‌زد. فرزندانش به او می‌گفتند: آقا! خدمتتان جسارت می‌کنیم، امّا صبح است و مردم خواب هستند. می‌گفت: دست خودم نیست. جدّاً هم همین‌طور بود، زار زار گریه می‌کرد!
یعنی اگر انسان بفهمد دارد چه می‌گوید، غوغاست. به قول همان ولیّ خدا می‌گفت: بعضی نماز حضرت حجّت را می‌خوانند، به ایّاک نعبد و ایّاک نستعین که می‌رسند، آن صد مرتبه را همین‌طور تند تند می‌گویند و تمام می‌شود. امّا بعضی اصلاً رها نمی‌کنند و می‌خواهند تمام نشود. چون بین هر کدام از آن‌ها، یک مراتب دیگری را می‌بینند و حالشان عوض می‌شود. لذا نماز آن‌ها بسیار طولانی می‌شود، «إیّاک نعبد و إیّاک نستعین»، «إیّاک نعبد و إیّاک نستعین»، ...، هر بار با یک حالی، با یک مطلبی، می‌گویند. تو گویی اصلاً این «إیّاک نعبد و إیّاک نستعین» با آن «إیّاک نعبد و إیّاک نستعین» قبل فرق می‌کند و یک معنای دیگری دارد و تفاوت معنا پیدا کرده است. حالش، حال دیگری می‌شود.
معصوم و علم لدنی بعد بیان می‌فرماید که خصوصیّت دیگر شیخنا الاعظم این بود: «و هو عالم بعلوم زمانه و غیره و بما کان لم یکن عند صحبته» کنارش که می‌نشستیم، به آنچه که غیر از زمانش هم بود، بیان می‌کرد. این، همان چیزی که در جلسه گذشته راجع به بی‌بی‌ دو عالم بیان کردیم. بیان شد: در روایتی آمده که وجود مقدّس امیرالمؤمنین، علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) با عمّار یاسر درد دل می‌کند و به او می‌فرماید: فاطمه(س)، آن أمّ‌الخلقه، وقتی غم‌ها و این حال و وضع پریشان من را دید، یک‌مرتبه‌ای من را صدا زد و فرمود: «ادْنُ لِأُحَدِّثَکَ بِمَا کَانَ وَ بِمَا هُوَ کَائِنٌ وَ بِمَا لَمْ یَکُنْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ حِینَ تَقُومُ السَّاعَةُ»، علی جان! بیا نزدیکم تا به تو از حوادث گذشته و حال و آن چیزی که هنوز به وقوع نپیوسته، تا آن موقعی که قیامت بر پا می‌شود، همه را برایت بگویم - علم لدنی این است -
خدا مرحوم آیت‌الله سعادت‌پرور، معروف به پهلوان، آن عارف‌بالله را رحمت کند. به قول ایشان، حضرت به امیرالمؤمنین می‌گویند: نگران من نباش. من الآن باید برای ولایت این‌طور دفاع کنم، ولی من همه این چیزها را می‌دانم، گذشته را می‌دانم، حال را می‌دانم، آینده را می‌دانم. همه را خودم بلدم. یک موقع نگویی: بانوی من تنها شده است و ... . من همه چیز را می‌دانم، امّا من باید صبر کنم، همان‌ طور که تو باید صبر کنی. تو صبرت این است که سکوت کنی و من هم باید در راه ولایت، جانم را فدا کنم.
ما راجع به ولایت در دهه گذشته صحبت کردیم که هر کس باشی، در هر مقامی باشی، وقتی چیزی باید به نام ولایت آمد، باید فدایی شوی. حتّی گاهی خود ولیّ برای ولایت فدا می‌شود که ولایت بماند. حالا اگر کسی متوجّه می‌شود که می‌شود. اگر هم متوجّه نمی‌شود، کاری نمی‌توانیم بکنیم، اجبار که نیست. این که امام راحل عظیم‌الشّأن می‌فرمودند: حفظ این نظام، أوجب واجبات است؛ یعنی همین.