5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬سرطان حجاب استایل
🖊نظر شما در مورد حجاب استایل ها چیه؟
به نظرتون حجاب استایلها باعث باحجاب شدن میشن؟؟
▫️اصلا به پوشش اینا میشه گفت #حجاب ؟؟
ما قیام میکنیم 15.mp3
10.44M
#ما_قیام_میکنیم ۱۵
روحِ جهــاد ؛ یعنی
کسی که در عینِ اینکه تلاش میکند خودش را به مقصد برساند،
🤝دستِ دیگران را نیز گرفته و با خود همراه میکند!
برای ورود به جرگهی جهاد؛
لازم نیست خودت انسانِ کاملی باشی..
این تفکری شیطانی است...
✨تو از خودت شروع کن،
اما دیگران را هم با خودت همراه کن.
باهم مسیر نور را طی کنید.
هدایت شده از السلام علیک یا امام رئوف
🌷 شهیدمسعود عسگری
✍شهید همه فن حریف!!!
فعالیت ها، آموزش ها و مهارت ها ی شهید:
▫️استاد خلبان هواپیمای فوق سبک
▫️استاد کار و نجات در ارتفاع
▫️غواص سه ستاره بین المللی
▫️صخره نورد
▫️چترباز سقوط آزاد
▫️خلبان پاراگلایدر
▫️ورزش های رزمی(کیک بوکسینک، هاپکیدو، پارکو)
▫️آموزش دیده دوره های اسکورت
▫️رهایی گروگان
▫️تک تیرانداز
▫️حفاظت شخصیت
▫️عملیات ویژه
▫️مهارت در انجام حرکات آکروباتیک با دوچرخه
▫️راننده حرفه ای انواع موتور سیکلت و خودرو
▫️رزم در محیط های ویژه
▫️مهندسی تخریب
▫️جنگ شهری
▫️محافظ دانشمندان هسته ای
▫️مدیر آموزش شرکت خصوصی کار دراتفاع
شهید عسگری رشته خلبانی فوق سبک را به طور حرفه ای دنبال می کرده و در اکثر رشته های ذکر شده مدارج عالی را کسب نمود.
خاطره ای از مادر❤️
🌷وقتی در غیاب مسعود، دلم تنگ میشد، میرفتم به تلفن نگاه میکردم، میگفتم بگذار به مغز مسعود پیام بفرستم. میگفتم من یک مادر هستم حتماً دلتنگی من به مسعود منتقل میشود و میفهمد. در دلم میگفتم مسعود زنگ بزن دلم تنگ شده. اگر همان روز زنگ نمیزد، فردایش زنگ میزد.
🌷....میگفت مادر ما اینجا تلفن نداریم فقط یک تلفن داریم که گاهی شارژش تمام میشود به خیلیها نمیرسد. هربار که دلم هوایش را میکرد و با او اینطور ارتباط میگرفتم، حتماً زنگ میزد.
🌹خاطره ای به یاد شهید مدافع حرم #مسعود عسگری
هدیه به ارواح طیبه همه شهدا فاتحه وصلوات💐💐💐💐💐
#از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
هشتم ماه ذیالحجه روزی مهم در مطالعه تاریخ نهضت امام حسین(ع) علیه فساد موجود در عصر "یزید بن معاویه" است که از اهم آنها میتوان به "آغاز حرکت امام حسین(ع) به سوی عراق" تا "آغاز قیام مسلم بن عقیل(ع)" اشاره کرد.
شب 8 ذیالحجه سال 60 هجری قمری گفتوگوی محمدبن حنفیه با حسین(ع)
هنگامی که محمدبن حنفیه متوجه شد امام حسین(ع) قصد حرکت به سوی کوفه را دارد، گریست و در شبی که صبحگاهان آن حسین(ع) عزم کوفه داشت، پس از اقامه نماز مغرب به محضر امام(ع) رسید و گفت:
"برادر، تو "مکر" اهل کوفه را با پدر و برادرت میدانی؛ میترسم که حال تو مانند حال گذشتگان شود. در حرم بمان که عزیزترین اهل حرم هستی و کسی نمیتواند متعرض تو گردد."
امام حسین(ع) فرمود: "برادرم، میترسم "یزید بن معاویه" مرا در حرم ترور کند و من همان کسی باشم که حرمت این بیت به وسیله او مباح و شکسته شود."
محمدبن حنیفه گفت: "اگر از این امر بیم داری به یمن یا سرزمین دیگری برو که در آنجا در امان خواهی بود و کسی به تو دست نخواهد یافت."
امام فرمود: "برادرم؛ اگر در بطن صخرهای پنهان شوم، مرا بیرون میآورند و میکشند."