eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.5هزار دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
5.3هزار ویدیو
353 فایل
خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear وروزو کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
با چشم پوشی از این گناه، راه صد ساله را یک شبه طی کنید🔽🔽
بزرگی می فرمودند: «شیطان این دشمن قسم خورده انسان ها، جزءِ به روزترین ها است و با ابزارها و امکانات هر عصری شرایط گناه، فریب و امتحان را برای انسان های آن عصر فراهم می کند.» اما گناهی وجود دارد که بدون در نظر گرفتن امکانات و پیشرفت های بشری، همواره موردِ ابتلاترین گناهان در همه اعصار بوده و با وجود آن شیطان هیچ گاه از فریب انسان ها ناامید نشده است. معصیتی که ارتکاب آن، چه انسان های بزرگی همچون «برصیصا های عابد» را از اوج بندگی خداوند به حضیض بردگی شیطان واداشته و در مقابل، خودداری و سربلند بیرون آمدن از آن، نقطه عطفی برای عروج خیلی از بزرگان بوده است؛ به طوری که گویی جایزه و پاداش این امتحان بسیار بزرگ است و آن امتحان چیزی نیست جز امتحان «نگاه به نامحرم و پاکدامنی.» در این نوشتار به برخی از این بزرگان اشاره می کنیم که هر کدام به شکلی خاص در معرض ابتلا به این گناه قرار گرفتند و با طلب یاری از خداوند و زدن دست رد به سینه شیطان، از این امتحان سر بلند بیرون آمدند و هر یک بنا بر شرایط خود به جایگاه بزرگی رسیدند که هر انسانی را به تأمل وا می دارد که چشم پوشی از این گناه تا چه اندازه در نزد خداوند ارزشمند است و دارای آثار، برکات و پاداش های عظیمی است. پاداشی از عزیزی مصر تا شهادت در راه خداوند.
◄حضرت یوسف (ع) از غلامی زلیخا تا عزیزی مصر روایت زیبای دلدادگی زلیخا به حضرت یوسف (ع) که در قرآن به عنوان زیباترین قصه ها از آن یاد شده برای همه آشنا است. پیامبری که با درخواست گناه از جانب زلیخا مواجه شد. اما به خاطر خداوند تسلیم خواسته زلیخا نشد و رفتن به زندان و گذراندن سال های جوانیش در زندان را به آلوده شدن به گناه ترجیح داد و از امتحانی بزرگ سر بلند بیرون آمد؛ امتحانی که پاداش آن رسیدن به عزیزی مصر و عطا شدن علم تعبیر خواب توسط خداوند بود.
◄ابن سیرین؛ شاگرد بزازی که مُعَبری بزرگ شد آیت الله قرهی در درس اخلاق خود در رابطه با اخلاص بندگان فرمودند: «ابن‌سیرین شاگرد بزاز زیبارویی بود که زنی عاشق جمال و زیبایی او شد. آن‌ قدر شهوت بر آن زن غلبه کرده بود که هر روز می‌رفت، پارچه می‌خرید و هر بار شعله شهوت او زیادتر می‌شد. یک روز رفت، چند طاقه پارچه ‌خرید- شیطان هم حمایت و کمکش ‌کرد- گفت: من نمی‌توانم بیاورم، بده شاگردت بیاورد. خودش به منزل رفت تا خود را مهیا کند.
ابن‌سیرین آمد، درب را زد، زن ‌گفت: پارچه‌ها را داخل بیاور. همین که داخل آمد، زن درب را بست و تقاضای خود را مطرح کرد و اعلان کرد که اگر تن به خواسته من ندهی فریاد می‌زنم که این می‌خواست با من عمل منافی عفت انجام دهد. ابن‌سیرین چه کند؟! گناه جلوی او ظاهر شده است. این‌جاست که «اجْتِنَابُ الْمَعَاصِی» معنا می‌دهد. او توکل به خدا کرد و از پروردگار عالم یاری ‌خواست و به ظاهر اعلان کرد که من می روم تا آماده شوم. به بیت‌الخلاء رفت، در آنجا از آن کثافات بر‌‌داشت –چون در قدیم چاهی نبود و آن‌ها را برای کود حیوانی بر می‌داشتند- و به سر و صورت و لباس خود مالید. وقتی بیرون ‌آمد، زن دید آن جمال زیبا به کثافات انسانی متعفن شده است، در را باز ‌کرد و گفت: برو گمشو بیرون!
ابن‌سیرین می‌توانست به دامن گناه برود و بگوید: «خدا! من دیگر چاره ای نداشتم، او می‌خواست داد بزند و بعد هم به ظاهر اظهار توبه کند، اما این کار را نکرد. اجتناب از معاصی یعنی این که جلوی او گناه آماده بود، اما او از آن دوری کرد.» ایشان بیان داشتند آن مرد الهی و عظیم‌ الشأن، آیت‌الله العظمی ادیب فرموده بودند: «ایشان(ابن سیرین) از گناه اجتناب کرد و رفت با یک درهم یا دیناری خود را شست و تمام شد، اما در مقابل، پروردگار عالم به او چه‌ها که نداد! طوری شد که ابن‌سیرین هر‌جا می‌رفت بدون این که عطر بزند، بدنش بوی عطر می‌داد. تعبیر خواب پیدا کرد، ریاضی‌دان شد. یک شاگرد بزاز از گناه اجتناب کرد، خدا مقامی به او مرحمت کرد که همان مقام مخلصین است.»
◄میرداماد از سوزاندن انگشتان تا دامادی شاه عباس شب، طلبه جوانی به نام محمد باقر در اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود. به ناگاه دختری وارد اتاق او شد. در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد. دخترگفت: «شام چه داری؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و محمد به مطالعه خود ادامه داد. از طرفی چون این دختر شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا خارج شده بود، لذا شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند. صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد، ماموران، شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه بردند. شاه عصبانی پرسید: «چرا شب به ما اطلاع ندادی و ….»
محمد باقر گفت: «شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید: چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمایی؟ محمد باقر ۱۰ انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و … لذا علت را پرسید طلبه گفت: «چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود. هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفسم مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند.»
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب «میرداماد» را داد. میر برهان الدین محمدباقر استرآبادی، مشهور به «میرداماد»، معلم ثالث و متخلص به اشراق، فیلسوف، متکلم و فقیه برجسته دوره صفویه و از ارکان مکتب فلسفی اصفهان بود و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد می کنند و از مهمترین شاگردان او می توان به ملا صدرا صاحب اسفار اشاره نمود.