منتظران گناه نمیکنند
❇️ دیـــدار یــار ...✨ (شماره یک) 💠 ملاقات امـام زمــان علیهالسلام با دلاک ✍ ســـید
❇️ دیـــدار یــار ...✨
(شماره دو)
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
🔰تشــــرف مــلا حــــبيب اللّه و
حاج سيد محمد صادق قمى
💠 ملا حبيب الله، كه از مـــتقين و مورد
اعتمـاد است مؤذن مــسجدى بود كه
مرحـوم حاج سيد محمد صادق قمی
(رحمة الله علیه) آن را تـاســيس كـرد.
✔️ ايشان فرمود:
✍ عـــادت من اين بــود كه يك سـاعـــت
قبل از طلوع فجر به مسجد مىآمدم
و نافله شب را در آن جا مىخواندم و
فصولی که هوا گرم مىشد نافله شب
را بر پشت بام مسجد بجا مـىآوردم و
بعد از اداء نافله بر سطح ايوان مرتفع
مسجد مىرفتم و قبل از اذان قــــدرى
مناجات مىكردم.
وقتى كه صبح مىشد اذان میگفتم و
براى نماز پايين مىآمدم. اين برنامه را
نزديك به بيست سال اجرا مىكردم.
✔️ شبى از شــــبها كه تــاريــك بود و باد
مىوزيد، بنابر عادت به مسجد آمدم.
ديـــدم درب مســــجد باز اســت و يك
روشـــنايى درآن جـا ديــــده مىشـــود.
گمـــان كــــردم خــادم، در مســــجد را
نبــسته و چــــراغ را خـــامــوش نكــرده
اســت.
➕️داخل شدم كه ببينم جريان چيست؟
ديدم سيـــدى به لباس علــمای ايران،
در مـــحراب مشغول نمــــاز است و آن
روشنايى از چهره مبارك ايشان ساطع
مىشود نه ازچراغ!
درباره آن سيــد و صـــورت نـــورانيـــش
تفكـــر مىكـردم.
➖️وقــــــتى از نمـــــاز فارغ شد ، رو به
من نمود و مرا به اسم صــــدا زد و
فـــــــرمــــــود : بــــه آقـــــــــاى خـــــــود
(سيد محمد صادق قمى) بگو بيايد.
➕️ بدون تامل، امر او را اطاعت نمودم
و رفتم كه حجةالاسلام سيد محمد
صادق قمى را خبر كنم.
وقتی به خانهاش رسيدم، درب را
به آرامى كوبيدم.
ديدم ایشان در حالى كه عمامه خود
را به سر كرده، پشت درب ايستاده و
مىخواهد از خانه خارج شود.
✔️ سلام كرده و عرض كردم:
سيد، عالمى در مسجد است و شما
را احضار نموده است.
➖️ فرمود: آيا او را شناختى؟
➕️ گفتم: نه، نشناختم، ولى از علماء
ولايت ما نيست.
آقا! چقدر صورت او نورانى است،
من چنين صورت نورانى در مدت
عمرم نديدهامامــــا ســــيد محمـــد
صـــادق به من جـــــوابى نمــىداد.
باايشان بودم،تا داخل مسجد شد
ديــــدم نســبت به آن سيـــد ، ادب
خاصــى را رعايت مىكند و خضـوع
كاملى در برابر ايشان دارد.
✔️ سلام كرد و نزديك ايشان نشست
و با آن شخص مذاكرهاى نمــــــود.
بعـــد از مــــدت زمانى، آن سيـــد از
مسجد خارج شد.
➕️من كه از خضوع ايشان تعجب كرده
بــــودم پرسيدم: اين سيد كه بود؟ و
چـــــرا تا اين حد نسبت به او خضوع
مـــىكرديد؟
➖️رو به من نمود و فرمود: او را نشناختى؟
➕️گفتم: نه،
➖️از من تعهــــد گـــرفت كه در مـــدت
حياتش، اين جريان را بروز نــدهم.
بعد فرمود :
آن آقا، مـــولاى من و تو، حضــــرت
صاحب العصــــر و الزمان عجل اللّه
تعالى فرجه الشــريف بود.
➕️در اين جا من به سوى درب مــســجد
دويدم ، ديــدم درب بســته و مــــسجد
تاريك است و احدى در آن جا نيست.
✔️از سخنان حــضرت با ايشان چــــيزى
نفهميدم، جز آن كه «امر به اقامــــه
نمـــــاز جماعت صـــــبح در اول فجر»
فرمودند.
📚 برکات امام عصر ارواحنافداه
#تشرف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینو همه ببینین هم مخالفین رهبری هم موافقین رهبری
مخالفین یکم خجالت بکشن
موافقین هم لطفا نشر حداکثری.
✨﷽✨
✨✨سال قبل از شهادتشون توی پیاده روی اربعین ازش خواستن یه جمله بگه،
گفت : خدا ان شاءالله مارو بااونایی که سالهای قبل توی این مسیرقدم گذاشتن وشهیدشدند محشورکنه.💔
طلبه ی شهید سعید بیاضی زاده🌷💫🕊
اربعین 94
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
دو نمونه از مردم سادهای که در پی شناخت امام زمان (ع) از راه عرفان بودهاند. نمونه میآورم: چند نفر از عراق آمده بود. گفت: «ما امام زمان را «به عبودیت» شناختهایم، «به ولایت» هم شناختهایم، فقط مانده «به نورانیت» بشناسیم تا معرفتمان کامل شود.» گفتند: «گفتیم بهترین کسی که میتواند امام را «به نورانیت» به ما یاد بدهد، فلانی [=کورانی] است. ما آمدهایم پیش شما.»
خب معرفت توسط نورانیت، اصلش درست است. در تفسیر آیه: «اللهُ نورُ السمواتِ و الارض، مَثَلُ نورِهِ..» آمده است که«الامام نور الله فی الارض» امّا... اینها هفت هشت نفر بودند. گفتند ما حاضریم و برنامه میخواهیم. چند جلسه، هر وقت که شما بگویید، حتی دوی بعد از نصفه شب. هر کجا، خانۀ شما، حرم، جمکران، هر کجا. شما مکان و زمان را انتخاب کنید ما ان شاء الله خدمتتان میآییم.
خب. از آن آقا چند سؤال کردم. میخواستم اصحابش را بشناسم. از دومی و سومی هم سؤال کردم. با آنها صحبت کردم، اما رئیس گروه، دوست نداشت که من با آنها حرف بزنم.
یعنی دوست نداشت شما مستقیماً با اصحابش مواجه شوید؟
بله. من به این نتیجه رسیدم که او دروغگویی عامی است. حتی به یکیشان میخورد که دزد باشد! به یکیشان میخورد اصلاً نماز نخواند، به یکی میخورد آدمی بسیار ساده مثلا کارگر سبزی فروشی باشد.
به آنهاگفتم: «بسیار خب، من ان شاءالله حاضرم. ولی شرطی دارم. از شما امتحانی میخواهم: شش ماه بروید، تمام واجبات شرعی را انجام بدهید، هیچ کار حرامی هم مرتکب نشوید، بعد از شش ماه، اگر موفق شدید، بیایید این جا، ان شاءالله چشم.»
یک نمونه دیگر میآورم: خانمی از عربستان آمده بود قم. به من میگفت آمده است تا اهل عرفان بشود و در زمرۀ یاران خاص امام مهدی(ع) دربیاید. میگفت در آن سیصد و سیزده نفر، پنجاه زن است، آمده است که جزو آنها بشود.
میخواست نزد آیتالله مصباح وآیتالله بهجت درس عرفان بخواند. به او گفتم بچه هم داری؟ گفت بله. دو سه بچه داشت. گفتم پس چطور آمدهای؟ بچههایت را چه کردهای؟ گفت که شوهرش را متقاعد کرده بچهها را نگه دارد و خودش آمده این جا. که چه؟ که میخواهد سطح عرفانی خود را رشد دهد تا به فلان مقام برسد.
مصادرۀ مقام معصوم به نفع افراد جایز الخطا
اصل این عرفان کاذب همین است: مقامات اهل بیت(ع) را مصادره میکنند، میدهند به این شیخ و آن شیخ و این آقا و آن آقا. میآید به مردم میگوید: بیایید مرید ما باشید، ما شما را میبریم بالا. چه؟ به مقام حضرت زهرا(س) میخواهند برسانند.
این دروغ است. این عرفان، دروغ و خطرناک است. جلوی «این» را بگیرید. این کمتر از ادعای مهدویت نیست. این زمینهای برای هزار ادعاست که یکیشان مهدویت است.
این که کسی خودش بگوید دارای مقامی بالاست، به دور از تقواست
مگر نمیگوییم ائمه الگوی ما هستند؟ وقتی میگویند این الگوست، یعنی شبیه این شو، مثل این باش.
اولاً، کسی که درجه ای از تقوای اهل بیت و معصوم را داشته باشد، نباید خودش این را دربارۀ خودش بگوید. دیگران باید بگویند.
مگر ائمه خودشان جایگاه خود را نمیگفتند؟
آن امام معصوم است. بالاتر از اینهاست. امام اصلا استثناست. امام گاهی تکلیفش است که بگوید تا اتمام حجت کرده باشد.
کسی غیر از امام اگر به جایی رسید تکلیف ندارد بگوید؟
نخیر. وانگهی؛ ما میگوییم: در این ادعاها، اصل، دروغ و خیال است، مگر آن که خلافش با قطع و یقین ثابت شود.
خب بعضیها کراماتی هم دارند. میخواهم مرز اینها را با معصومان، معلوم کنید.
این را قاطی میکنند. وقتی اینها را قاطی ائمه میکنی، ادعای مهدویت و یاری امام مهدی زیاد میشود. این عرفان دروغین را حذف کنید. هرگز غیر از معصوم، فانی فی الله نداریم، کسی که تمام اردهاش ارادۀ خدا باشد نداریم. آن که این مقام را ادعا میکند، دروغ میگوید.
مدّعیان هنگام عمل، دروغ خود را نشان میدهند
خب وقتی کسی ادعا میکند چه کار باید کرد؟ بر فرض الآن یک نفر میآید، یا خودش ادعا میکند، یا با واسطه میشنویم که مدعی مقامی است، منِ
نوعی، چه واکنشی باید نشان بدهم؟
یعنی اخلاقش را بسنجم؟
امتحانش کن به مال، به ذات، به حیثیت، به هر چیز، ببین چه کار که نمیکند!
کدام فنا باباجان؟ اوه! نَعوذُ بالله! بعضی از اینها آدم میکُشند! میکُشند! یک به اصطلاح عارفی بود -از همین نوع- وسط نماز و عبادت بود، آمدند به او گفتند فلانی را که از مخالفان تو بود و از قبیله دیگر بود، گرفته ایم، چه کارش کنیم؟ آن عارف، همان طور که الله اکبر میگفت، این طور [به گردنش] اشاره کرد که بکشیدش. این فناء فی الله است؟ این دروغ است، این حرف است، لقلقة زبان است.
این عرفان دروغین را باید از جامعه پاک کنیم. آن وقت زمینه ادعای مهدویت هم خیلی کم می شود.
در ایران، تعریف و تمجید افراطی، فراوان است
پرسش بعدی دربارۀ جعل اصطلاحات جدید است. این اصطلاحات چقدر با اصول اعتقادی تشیع دربارۀ مهدویت ارتباط دارد؟
این که این پدیدهها را آسیبهای مباحث ظهور بنامیم، نادرست است. سرچشمۀ آن، از مباحث ظهور نیست. اصل تمام این ادعاها، روش نادرست در عرفان و غُلُوّ در مورد اشخاص است.
یعنی بت کردن دیگران؟
بله. در ایران به فرد بسیار احترام میگذارند. حتی در مورد یک فرد، فعل جمع به کار میبرند. این احترام، گاهی مثبت و ارزنده است، ولی گاهی هم به افراط میرود و مشکلساز میشود. حتی در مورد یک مسئول. اینجا وقتی کسی عاشق یک مسئول میشود، غلو میکند و غلو میکند و از او بت میسازد. اگر عاشق خودش شود نیز همین کار را میکند.
چگونه میشود از این جلوگیری کرد؟
روش عرفانیای که ما الآن در حوزه داریم، باید نقد و بررسی شود. وقتی به طلبه میگوییم اگر خودت را بشناسی، از راه نفس و تأمل در خود، به خدا میرسی، این روش خطرناکی را ارائه میدهد. این را باید بفهمانیم به طلبه. اینها دارد تلقین میشود به طلبه. و مشکل ما از این جا نشئت میگیرد.