3- معاد:
به معنی آن است که روزی همه مکلفان برای بازخواست و حساب در پیشگاه الهی گرد هم می آیند و هر کس به پاداش و کیفر خود می رسد.
4- عدل:
به معنی آن است که افعال خداوند متعال از سر دادگری و شایستگی است و به هیچ کس ستم نمی کند و هر چیزی را در جای خویش نگه می دارد و با هر موجودی، آن طور که شایسته اَست رفتار می کند.
5- امامت: به این معنا که بعد از حضرت محمد(ص) دوازده امام معصوم منصب خلافت و امامت را بر عهده دارند و آنان منصوب خداوند متعال اند.
معنی عدل در لغت
"عدل" در لغت به معناى" میانه روى" و پرهیز از افراط و تفریط است و درصورتی که با" عن" متعدّى شود، به معناى عدول و انصراف مى آید. این واژه به معناى مثل و هم اندازه( معادل) هم به كار گرفته مى شود و گاه به معناى بدل و جانشین و فدیه است.
به چه دلیل از بین صفات خدا عدل را مستقلا جزء اصول دین شمرده اند؟
1- عدالت از بین صفت های خدا چنان اهمیّتى دارد که بسیارى از صفت های ديگر به آن بازگشت مى کند، چون« عدالت» به معنى وسیع کلمه قرار دادن هر چیز در جاى خود است، در این صورت حکیم و رزّاق و رحمان و رحیم و مانند آن ها همه بر آن منطبق مى گردد.
2- مسأله معاد هم متّکى به مسئله«عدل الهى» است، رسالت پیامبران، مسئولیّت امامان، هم با مسأله عدل خدا مرتبط است.
3- با توجه به اینکه فروع دین همواره پرتوى از اصول دین است و پرتو عدالت خدا در جامعه بشرى فوق العاده مؤثّر است و مهم ترین پایه جامعه انسانى را عدالت اجتماعى تشکیل مى دهد، انتخاب اصل عدالت بعنوان یک اصل از اصول دین، رمزى است به احیاى عدل در جوامع بشرى و مبارزه با هر گونه ظلم و ستم.
آیا صحیح است بگوییم در آیه شریفه:« إِنَّ الله یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ»، منظور از احسان، اهل بیت علیه السلام هستند؟
در اصول دین، عدالت از صفات ثبوتیه کمالیه خداوند است؛ یعنی خداوند ظلم نمی کند و فعل قبیح و مخالف عقل سلیم انجام نمی دهد.
در بعضی روایات، پیامبراکرم صلّی الله عليه و آله و سلّم و امامان معصومعلیه السلام از مصادیق بارز عدل و احسان به شمار آمده اند. در این آیه: « خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می دهد...»، از امام جعفر صادق علیه السلامنقل شده است: « الْعَدْلُ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا الله وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله( ص) وَ الْإِحْسَانُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِین» ؛ منظور از عدل شهادت به وحدانیت خدای بلندمرتبه و رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله، و منظور از احسان، علی علیه السلام است.
اصول دین و فروع دین دو اصطلاح معروفی است که دربرگیرنده عقاید بنیادی دین اسلام است. اما سوالی اینجا! این مجموعه از کجا استخراج شده است؟ آیا در قرآن یا روایات به صراحت آمده که فروع دین ده تا است؟ این نوشتار کوتاه به مأخذ شناسی این اصطلاحات خواهد پرداخت. با ما همراه باشید.
"فروع دین" در مقابل اصول دین، مجموعه اموری است که کم یا زیاد بودن آنها لطمهای به دین اسلام نمیزند.اگر چه عمل نکردن به آنها ـ بدون انکار قلبی ـ باعث فسق میشود. در مقابل، اصول دین، مجموعه باورهایی است که اساس دین اسلام را تشکیل میدهد و مسلمانی بدون آنها میسر نیست و انکار هر یک از آنها موجب کفر میشود.
با این که این دو اصطلاح شهرت بسیاری دارند و در تاریخ اندیشههای دینی در اسلام، نقش برجستهای ایفا کردهاند، اَمّا در قرآن و نیز در احادیث شیعه و اهل سنت چیزی به عنوان تقسیم بندی معارف دینی به صورت اصول و فروع فعلی وجود ندارد. این امر نشان میدهد که این دو اصطلاح «کلامی» بوده و آن دو را برخی از متکلمان وضع کردهاند. و کلام همان دانش مستدل عقاید و دین شناسی است که دانشمندان آن را متکلم مینامند.