2.. محل آفرینش آدم علیه السّلام
در مورد مکان خلقت آدم علیه السّلام دیدگاه های گوناگونی ارائه شده است. به هر حال دیدگاه غالب آن است که آدم و حوا علیهماالسّلام در جنت برزخی آفریده شدند و پس از وقایعی که بررسی آن خواهد آمد به نقطه ای در زمین هبوط نمودند. با تصویری که از عالم برزخ و جنت برزخی داریم، می دانیم که بایستی در جایی بر روی زمین به دنبال شکل گیری این جنت برزخی باشیم و برزخی بودن آن را به وضعیتی نسبت دهیم که آدم و حوا علیهما السّلام در آن به سر می برده اند. این مکان بر اساس برخی روایات سرزمین بین النهرین و به طور مشخص کوفه (7) است که در میان سرزمین های مورد بحث در این سیر از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است. این مقطع نخستین موضعی است که به اهمیت سرزمین کوفه در آن اشاره می شود و این اشارات تا قیام آخرالزمان و پایتختی این شهر به عنوان مرکز ملک عظیم ادامه دارد.
3. آدم علیه السّلام و فرشتگان
داستان فرشتگان و آدم علیه السّلام از زمانی آغاز می شود که خداوند اراده خود را بر قراردادن خلیفه ای در زمین آشکار نمود:
وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً (8)
(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [نماینده ای] قرار خواهم داد.
به دنبال این اعلام، ملائکه که تا آن زمان تنها خود را به عنوان موجودات ملکوتی خداوند می شناختند ذات ربوبی را مورد خطاب قرار داده و پرسیدند:
قَالُوا أَ تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ (9)
فرشتگان گفتند: «پروردگارا! آیا کسی را در آن قرار می دهی که فساد و خونریزی کند؟! (اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را به جا می آوریم، و تو را تقدیس می کنیم.»
این که این فرشتگان درگاه الهی از کجا می دانستند که بشر در زمین به افساد و خونریزی خواهد پرداخت موضوعی است که بدان پاسخ های گوناگونی داده شده است. از جمله در روایتی که پیش از این در خصوص وجود مخلوقاتی پیش از انسان در زمین گذشت، این آگاهی به حضور آنان و داستان طغیان این قوم نسبت داده شده است.
اما شاید لطیف ترین تعبیر در خصوص تفسیر این آیات باشد که موضوع فساد و خونریزی از نفس اعلام خداوند و از خود آیات پیشین-البته از دیدگاه ملائکه-قابل برداشت است. فرشتگان با شنیدن کلمه “ارض” آنجا که فرمود” انی جاعل فی الارض خلیفه” به دلیل ویژگی های زندگی در زمین و مسأله ی تعلق به عالم خاک و تزاحم زندگی مادی چنین دریافتند که زندگی این مخلوق در زمین همانند پیشینیانش توأم با فساد و خونریزی خواهد بود. در این صورت جریان خلافت وی برای ایشان امری کاملاً غریب می نمود. ظاهراً این گروه از فرشتگان از بعد دوم و ملکوتی این آفریده الهی در این مقطع غافل بودند.(10) خداوند در پاسخ ایشان به نکته ای اشاره می کند که درک آن برای ما بسیار مهم است:
پروردگار فرمود: من حقایقی را می دانم که شما نمی دانید.
از برخی از تعابیر این چنین برداشت می شود که خداوند با این جمله خواست به ملائکه بفهماند که در خصوص چیزی که نمی دانند باید سکوت کنند و آن را به علم خداوندی واگذارند، اما تفسیر دقیقتر این آیه می تواند این باشد که همچون برخی آیات دیگر، خداوند هیچ پرسشی را بی پاسخ نمی گذارد و البته ممکن است پاسخ به گونه ای باشد که در مقطعی فهم ما از درک آن قاصر باشد. در این مورد نیز خداوند به موضوع مهم علم و به ویژه علم به اسماء در پاسخ اشاره می کند و به ملائکه می فهماند که این خلیفه الهی از علم خداوندی بهره خواهد برد و به وسیله آن به این مقام دست خواهد یافت.(12) در ادامه آیات همین موضوع اتفاق می افتد.
وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هؤُلاَءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (13)
سپس علم اسماء را همگی به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست می گویید، اسامی اینها را به من خبر دهید!
خداوند حکیم و دانا اسمائی را به آدم علیه السّلام می آموزد و سپس آن را بر ملائکه عرضه کرده و از آنان می خواهد که آن اسماء را معرفی کنند. با اظهار عجز فرشتگان و خبر دادن آدم علیه السّلام از آن اسماء نه تنها مسأله خلیفه اللهی آدم علیه السّلام در میان فرشتگان تثبیت می شود که وی به عنوان معلم ملائکه مطرح می گردد.
در این که آن اسماء چه بوده اند روایات و تفاسیر متعددی وارد شده است.(14)
4. آدم علیه السّلام و شیطان
به دنبال این جریان و با شناخته شدن مقام آدم علیه السّلام امر به سجده از سوی ذات مقدس ربوبی صادر شده و ملائکه همه به سجده می افتند، مگر ابلیس که از سر استکبار از این عمل سرباز می زند و سجده نمی کند.
وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ (15)
و (یاد کن) هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده و خضوع کنید!» همگی سجده کردند؛ جز ابلیس که سرباز زد، و تکبر ورزید، (و به خاطر نافرمانی و تکبرش) از کافران شد.
ابلیس انوار اهل بیت علیهم السّلام را در وجود آدم علیه السّلام مشاهده کرد و بدین سبب از سجده امتناع کرد.(16)
از این مقطع است که داستان دشمنی شیطان با آدم علیه السّلام و ذریه او آغاز می شود و حوادث کوچک و بزرگی به دنبال آن شکل می گیرد که تا به امروز ادامه داشته است. شیطان مصطلح قرآن کریم در این موارد موجودی است از جنیان به نام ابلیس که بنا بر روایات (17) سال های طولانی در میان ملائکه به عبادت پرداخته بود و این حضور منافقانه به شکلی بود که حتی ملائکه خبر نداشتند که او از جنس آنان نیست. با خلقت انسان و امر به سجده و اطاعت ملائکه و عصیان ابلیس این نفاق بر همگان آشکار گشت و شیطان از آن مقام رانده شد.(18)
در اینجا شیطان احتجاجی با خداوند متعال دارد که ذکر آن خالی از لطف نیست. وی در پاسخ پرسش از سبب امتناعش از سجده، به جنس و ماده خلقت خویش اشاره می کند که بر اساس تعلق به گروه جنیان، از آتش است. وی آن را برتر از خاک می داند و با این تعبیر نخستین جریان اصالت ماده را در تاریخ رقم می زند.(19)
“شیطان در استدلال خویش به ماده خلق توجه کرد. ماده خلق انسان، خاک و ماده خلق شیطان، آتش است؛ ولی ملاک امر خداوند ماده نبود؛ صورت فعلی انسان روح خداوندی او بود… در این عالم معیار همه استکبارها اصالت دادن به ماده است. دلیل استکبار شیطان این بود که گمان می کرد ماده خلقت او (آتش) از ماده خلقت انسان (خاک)، برتر است”.(20)