5. خارج شدن امام حسین(ع) از شهر مکه
بیشتر مورخان و محدثان روز هشتم ذیالحجه سال 60 قمری را روز خارج شدن امام حسین(ع) از مکه میدانند.
در مورد کیفیت خارج شدن آن حضرت نوشتهاند که امام حسین(ع) آن عده از یارانش را که قصد داشتند با او به سوی عراق حرکت کنند، جمع کرد؛ به هر یک از آنان ده دینار و یک شتر داد که زاد و توشه خود را با آن حمل کنند، سپس بیت (کعبه) را طواف کرد؛ "سعی" "صفا" و "مروه" به جا آورد؛ آماده حرکت شد و دختران و خواهرانش را بر محملها سوار کرد.
امام حسین(ع) در روز "ترویه"، همراه 82 تن از اهل بیت، فرزندان، موالی و شیعیانی که به او پیوسته بودند از مکه به سوی کوفه حرکت کرد در حالی که مردم به سوی منا میرفتند.
6. گفتوگوی مجدد "محمدبن حنفیه" با حسین (ع)
هنگام سحر، امام حسین(ع) از مکه حرکت کرد. وقتی این خبر به "محمد بن حنفیه" رسید، نزد امام حسین(ع) آمد، زمام شتر او را گرفت و گفت:
"برادر، آیا به من وعده ندادی در آنچه گفتم بندیشی؟"
امام (ع) فرمود: "بله."
محمد بن حنفیه" گفت: "پس چه چیز باعث خروج عاجلانه تو شده است؟"
امام حسین(ع) فرمود: "پس از اینکه از تو جدا شدم پیامبر خدا(ص) در خواب نزد من آمد، مرا به سینه خود چسبانید و بین دو دیده مرا بوسید و فرمود: "حسین، نور چششم، به سوی عراق برو که خدا میخواهد تو را کشته و محاسنت را آغشته به خون ببیند."
محمد بن حنیفه به شدت گریست و گفت: "تا وقتی چنین است، پس معنای اینکه زنان را همراه خود میبری چیست؟"
امام (ع) فرمود: جدم فرمود: "خدا میخواهد آنها را اسیر ببیند. آنها نیز از من جدا نخواهند شد تا وقتی من زندهام."
محمد بن حنفیه به شدت گریست و امام (ع) را وداع گفت.
7. نامه امام (ع) به بنی هاشم
از حمزه بن حمران روایت شده است که در حضور ابی عبدالله (جعفر بن محمد صادق (ع) از خارج شدن حسین (ع) و عدم همراهی "محمد بن حنفیه" سخن به میان آمد.
ابی عبدالله(ع) فرمود: "حمزه، حدیثی برای تو میگویم که بعد از این مجلس، دیگر درباره آن سوال نکنی. حسین (ع) هنگامی که از شهر جدا شد امر کرد کاغذی بیاورند و چنین نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم از حسین بن علی به بنی هاشم. ... هر کس از شما به من بپیوندد، شهید خواهد شد و هر کس از من تخلف کند به پیروزی نخواهد رسید و السلام"
8 و 9. دیدار و گفت و گوی ملائک و جنیان با امام حسین(ع)
سیدبن طاووس معتقد است پس از خروج حسین(ع) از شهر مکه، طوایفی از فرشتگان و جنیان با او ملاقات و گفتوگو کردهاند. اما دیگر مورخان این واقعه را به خروج امام (ع) از شهر مدینه مربوط میدانند.
10. درگیری "یحیی بن سعید" با امام حسین(ع)
هنگامی که امام(ع) از مکه خارج شد، "عمرو بن سعید بن عاص" گروهی را به فرماندهی برادرش "یحیی بن سعید" فرستاد که مانع رفتن او شوند. وقتی آنها به امام حسین(ع) رسیدند گفتند: "باز گرد، کجا میروی؟"
امام(ع) اعتنا نکرد و به راه خود ادامه داد. هر دو گروه درگیر شدند و با تازیانه یکدیگر را زدند. امام حسین(ع) و یارانش به سختی مقاومت کردند و به راه خویش ادامه دادند.
همراهان یحیی گفتند: "حسین، از خدا نمیترسی که از جماعت خارج میشوی و میان این امت تفرقه میافکنی؟"
حسین(ع) آیه 41 از سوره «یونس» را تلاوت کرد که ترجمه آن در ادامه میآید: "عمل من متعلق به من است و عمل شما متعلق به شماست. شما از عمل من بیزارید و من از آنچه شما انجام میدهید، بیزارم" سپس حرکت کرد.
11. قیام "مسلم بن عقیل(ع)" در کوفه
"مسلم بن عقیل(ع)" به همراه تعداد بسیاری از کوفیان قیام خود را آغاز کرد ولی چیزی نگذشت که حکومت با ترفندهای مختلف یاران وی را بوسیله حیلههای مختلف آنان را از اطراف مسلم پراکنده کردند و مسلم بن عقیل را تنها گذاشتند.
منبع: اولین روز شمار جامع تاریخ عاشورا (ج1)، تالیف: هیات تحریریه انجمن کادح، ناشر: مشق هنر.