بارون شدید و شدیدتر میشد!⛈
هوا به سمت گرگ و میشش میرفت...
دلم داشت میترکید!
باید چیکار میکردم...؟
دیگه نمیخواستم نفس بکشم...
انگار تموم این شهر برام شبیه زندون شده بود!
از شیشه ی ماشین بیرونو نگاه میکردم.
هنوز سرم درد میکرد.
الان مامان و بابا داشتن چیکار میکردن؟؟
مهم نبود!
حتی مهم نبود دارم کجا میرم...!
پلکامو بستم و چشمامو دست خواب سپردم...😴
-خانوم؟؟
صدای گرم و مردونه ای ،خوابو از سرم پروند!
چشمامو باز کردم و گیج و منگ اطرافمو نگاه کردم!
-اینجا کجاست؟؟
-جایی که میخواستید.
یه جا که هیچکس نیست!
فقط با گیجی نگاهش کردم و سرمو برگردوندم سمت در کوچیک و سفید آهنی
که آجرای قهوه ای اطرافش نم خورده بودن
و از چراغ قاب گرفته ی بالاش آب میچکید!
-نگران نباشید،
خونه ی خودمه!!
با نفرت سرمو برگردوندم سمتش 😠
و قبل از اینکه حرفی بزنم،
دستشو آورد جلو و یه کلید گرفت جلوی صورتم.
-برید تو و درو از پشت قفل کنید!
هیچکس نیست.
هر کسی هم در زد درو باز نکنید.
بازم گیج نگاهش کردم!!
-البته یه اتاق کوچیکه،
ولی تمیز و جمع و جوره!
-پس خودتون...؟
-یه کاریش میکنم.
بچه ها هستن...
امشبو میرم پیششون...
فقط درو به هیچ وجه باز نکنید!
البته کسی نمیاد،ولی خب احتیاطه دیگه!
اینم شماره ی منه،اگر کاری داشتید حتما تماس بگیرید.
و یه برگه گرفت سمتم.
برگه رو گرفتم و
شرمنده از فکری که به سرم زده بود،نگاهش کردم...😓
ولی اون اصلا نگاهم نمیکرد!
یه جوری بود!!
-برید تو،هوا سرده.
شما هم ضعیف شدین،سرما میخورین!
فقط تونستم یه کلمه بگم
-ممنونم....
از ماشین پیاده شدم و رفتم سمت خونه
کلیدو تو قفل چرخوندم و درو باز کردم.
به پشت سرم نگاه کردم،
از تو ماشین داشت نگاهم میکرد!
بارون شدید شده بود!
با دست اشاره کرد که برو تو!!
رفتم داخل خونه و درو بستم!
یه راهرو کوتاه بود و یه در آهنی قدیمی،که نصفهء بالاییش شیشه بود!
درو باز کردم،
دمپایی آبی و زشت بیمارستان رو دراوردم و رفتم تو.
همونجا وایسادم و نگاهمو تو خونه چرخوندم.
دوتا فرش دوازده متری آبی فیروزه ای ، که به شکل ال پهن شده بودن،
یه یخچال،
یه اجاق گاز،
یه بخاری،
چندتا کابینت و ظرفشویی
و چندتا پتو
کل خونه بود!!
دوتا در هم کنار هم بود که احتمالا حموم و دستشویی بودن!
چقدر با خونه ی ما فرق میکرد!!
اون خونه بود یا این؟؟
May 11
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
تاکنون « 1⃣ بستہ » اعلام شده است
اعلام کنندگان مـوظفنـد، هـر روز
از روز «دوشنبـہ» تا «جمعـہ»
بہ مـدت #پنـج_روز
سہ عمل زیر را انجام دهند :
1⃣ سه مرتبہ #سوره توحید
2⃣ صد صلوات
3⃣ دعای سلامتی امام زمان (اللهم کن لولیک ...)
4⃣دعای فرج
5⃣وروز جمعه دعای ندبه
تقبـل الله ... التمـاس دعـا
#اسـامی_شرکت_کنندگان :
1) بستہ اول:. یا صاحب الزمان
2) بستہ دوم: یاصاحب الزمان
3) بستہ سوم: لبیک یازهرا
4) بستہ چهارم:خادم الحسین
5) بستہ پنجم: شاهد فاتح
6) بستہ ششم:اللهم عجل لولیک الفرج
7) بستہ هفتم: به عشق بین الحرمین
8) بستہ هشتم:یامهدی ادرکنی
9) بستہ نهم:بسمه الله الرحمن الرحیم
10) بستہ دهم: یا ابا صالح المهدی ادرکنی
11) بستہ یازدهم :اکرم اسدی
12) بستہ دوازدهم :السلام علی المنتقم
13) بستہ سیزدهم :جعفری
14) بستہ چهاردهم :جعفری
15) بستہ پانزدهم :جعفری
16) بستہ شانزدهم :رضایی
17) بستہ هفدهم :لبیک یا مهدی
18) بستہ هجدهم :
19) بستہ نوزدهم :
20) بستہ بیستم :
21) بستہ بیست و یڪم :
22) بستہ بیست و دوم
23) بستہ بیست و سوم :
24) بستہ بیست و چهارم :
25) بستہ بیست و پنجم :
26) بستہ بیست و ششم :
27) بستہ بیست و هفتم :
28) بستہ بیست و هشتم :
29) بستہ بیست و نهم :
30) بستہ سے ام :
به خادم کانال مراجعه کنید
@appear
منتظران گناه نمیکنند
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » تاکنون « 1⃣ بستہ » اعلام شده است اعلام کنندگان مـوظفنـد،
فقط میتونید یک بسته یا دوبسته انتخاب کنید
از روز دوشنبه تا جمعه
ازشماره 1تا5گفته شده انجام دهید
📿نـــــمازت را مــــتّصل کن
به نـــــمازِ امـــــامـ زمــــان«عج»
و ســــجاده ات را شــــاهد بـــگیر
که هـــــیچ نـــمازے
بــــدونِ دعـــــاے بر فــــرجش نــــبوده اســــت.
🍃اللهم عجل لوليك الفرج🍃
#نماز_اول_وقت
التماس دعای فرج
May 11
آقا جان یا صاحب الزمان؛
با هزاران عشق و ارادت سلام
اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ
أللَّهُـمَ عجِّـلْ لِوَلیِک ألْـفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظران گناه نمیکنند
تا الان ده نفر شرکت کردند
ماشاء الله تعداد کانال زیاده فقط ده نفر😐
2_144200951236756378.mp3
5.8M
#چرا_نماز_ستون_دین_است
با صدای شهید حاج شيخ احمد ضيافتے كافے