eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.5هزار دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
5.3هزار ویدیو
353 فایل
خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear وروزو کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••|💎💡|•• ✍پيامبر اکرم صلى‌الله عليه و آله: به عمر خود بخيل‌تر باش تا به درهم و دينارت. 📚 ميزان‌الحكمه، جلد ۸، صفحه ۱۲۵
10.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم ❌📽 دیدن این ۲ دقیقه کلیپ به اندازه خواندن چند کتاب ارزش دارد. ❗️آمریکا قوی تر است یا ایران ؟! 💵 ایران چقدر در منطقه هزینه کرده است؟
✨🔮✨🔮✨🔮✨ یاد حضرت در دقایق زندگی 🔴 اینها مقدمه ی ظهور است 🔵 میرزا اسماعیل دولابی(ره): 🟢 کسانی که سال‎ها «عَجِّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزَّمان» می‎گفتند، چرا از ظهور مشکلات و نابسامانی‌ها کلافه‎اند و تاب تحمّل آن را ندارند؟ این‌ها مقدّمه‎ی ظهور است. پس یا دعای بر تعجیل ظهور حضرت را پس بگیرند یا دست از بی‌‎تابی و بی‌‎قراری بردارند و به آنچه هست تن بدهند. بعد از هر شلوغی، خلوتی متناسب با آن خواهد بود و هر چه شلوغی بیشتر باشد، خلوت بعد از آن بزرگ‌تر است. در آخرالزمان شلوغی خیلی زیاد است، به نحوی که «یکفُرُ بَعضُهُم بِبَعضٍ وَ یَلعَنُ بَعضُهُم بَعضا»ً؛ گروهی، گروه دیگر را تکفیر می‎کند و جمعی، جمع دیگر را لعنت می‎کند.
🔰امام حسن علیه السلام: ✍ كيفَ يكونُ المؤمنُ مؤمنا وهو يَسخَطُ قِسمَةُ ويُحَقِّرُ مَنزِلَتَهُ والحاكِمُ علَيهِ اللّه ُ؟ 🔴 مؤمن چگونه مى تواند مؤمن باشد در حالى كه از قسمت خود ناخشنود باشد و منزلت و وضعيت خود را ناچيز شمارد با آن كه كه حاكم بر او (و تعيين كننده سرنوشتش) خداست؟ 📚بحارالانوار : ۴۳ / ۳۵۱ / ۲۵
🔹جهت تعجیل در فرج: 🔸الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروزسالروز شهادت سرلشگر شهید حاج حسین همدانی است 🔹عزیزی که تمام عمر، جوانی، عشق و زندگیش را پای انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و تقویت جبهه جهانی مقاومت گذاشت و عاقبت به مراد دل خود رسید... 🔹️حبیب سپاه فاتح بسیاری از میادین بود و همواره در حسرت رفقای شهیدش اشک می ریخت... برخی ایشان را سرآمدترین سردار در عرصه جنگ شهری می‌دانستند...
💥⚡️کافه چت ویسکال⚡️💥 https://eitaa.com/joinchat/1656356886C9ad040ab24 •─────────────────── 🤤ابر گپ چت دخترونه ایتا با7Kممبر🤤 https://eitaa.com/joinchat/1656356886C9ad040ab24 •─────────────────── 🔵لینکدونی استقلال🔵7.9Kممبر😳 https://eitaa.com/joinchat/1656356886C9ad040ab24 •─────────────────── ⚜️🍒ابر لینکدونی جاوید🍒🔱 https://eitaa.com/joinchat/1656356886C9ad040ab24 •─────────────────── بزگترین گروه چت تنهایی9Kممبر https://eitaa.com/joinchat/1656356886C9ad040ab24 •─────────────────── 🙀لینکدونی رایگان🙀10.1Kممبر🙀 https://eitaa.com/joinchat/1656356886C9ad040ab24 •─────────────────── راهی برای اوردن عضو بدون جج و تب🙀 https://eitaa.com/joinchat/1656356886C9ad040ab24 •─────────────────── همه کانال هام اینجان برای تبادل https://eitaa.com/joinchat/1958608967C198a0f87a6 لینکدونی جدیدم https://eitaa.com/joinchat/2568749305Cd0c541d905 کانال عکس @esgeh_jadoei23 https://eitaa.com/joinchat/51118130C5ea1610a08 _______________________________________ تعرفه سین زنی🍒 گپ:70👁‍🗨 کانال:80👁‍🗨 ایدی جهت گرفتن بنر👇 @saman22 حتما احزار هویت شده باشین
منتظران گناه نمیکنند
نگاه خدا قسمت71 بلند شدمو رفتم تو اتاقم خواستم زنگ بزنم بهش روم نمیشد ،چی میگفتم تصمیم گرفتم ناهار
نگاه خدا قسمت72 امیر آقا؟ امیر: بله - حاضر نمیشین بریم؟ امیر : چشم الان میرم وسیله هامو جمع میکنم ناهید جون: جایی میخواین برین؟ - امیر اقا نگفته بهتون؟ میخوایم همراه بابا و مریم جون بریم مشهد ناهید جون: واییی چه عالی؟ التماس دعا - چشم ( نیم ساعت بعد امیر با یه ساک اومد ،خدا حافظی کردیم و سوار ماشین شدیم) امیر: سارا خانم اگه میشه یه سر بریم دانشگاه من یه کتابی باید بدم به محسن - چشم امیر : چشمتون بی بلا رسیدیم دانشگاه پیاده شدیم رفتم کنار امیر دستشو گرفتم ،رفتیم داخل محوطه محسن و ساحره رو دیدیم رفتیم کنارشون ساحره: بیعرفت قبلن بیشتر میدیدمت محسنم به امیر تیکه مینداخت قاطی مرغا شدی عوض شدی داداش - شرمنده ببخشید ،امروزم اومدیم خداحافظی کنیم باهاتون ساحره: کجا میخواین برین - مشهد (ساحره بغلم کرد):واییی عزیزززم التماس دعا فراوان دارم - چشم گلم محسن: آقا امیر ،رفتی حرم فقط واسه خودت دعا نکنیاااا ،ما رو هم دعاکن امیر : چشم با بچه ها خدا حافظی کردیم و رفتیم خونه بابا و مریم جون منتظر ما بودن من رفتم چمدونمو برداشتم دادم به امیر که بزاره داخل ماشین بابا مریم جون: سارا جان چادر گرفتی واسه حرم رفتن - واییی یادم رفتن برگشتم تو اتاق چادری که مادر جون بهم داد و برداشتم و حرکت کردیم به خواست بابا ، مریم جون جلو نشست ،منو امیر عقب ماشین نشستیم...
نگاه خدا قسمت 73 توی مسیر راه امیر فقط درحال دعا و قرآن خوندن بود مریم جون : سارا جان این میوه ها رو بگیر پوست بکن با اقا امیر بخورین ( منم میوه ها رو گرفتم ،پوست کردم ،داخل ظرف ریز ریز کردم گرفتم سمت امیر ) - بفرما امیر آقا (امیر یه نگاهی به من کرد ،لبخند زد) : خیلی ممنون ( اه ،بلاخره خنده اش هم دیدم من): نوش جونتون بابا واسه نماز و شام وایستاد کنار یه رستوران بابا و امیر رفتن سمت نمازخونه مردونه منم همراه مریم جون رفتم نماز خونه زنانه من یه گوشه نشستم ،تا نماز مریم جون تمام شه بعد باهم رفتیم داخل رستوران و شام خوردیم بعد از شام حرکت کردیم من تو ماشین خوابم برد با صدای امیر بیدار شدم امیر: سارا خانم ،سارا خانم ،بیدارشین رسیدیم - (چشمامو باز کردم وایییی خاک بر سرم، کی سرم و گذاشتم رو شونه اش)- - ببخشید اصلا حواسم نبود امیر : اشکالی نداره - بابا و مریم جون کجان ؟ امیر: رفتن واسه صبحانه ،گفتن صداتون کنم - آها ،باشه بریم رفتیم صبحانه مونو خوردیم و حرکت کردیم ساعت۸ رسیدیم مشهد اول رفتیم هتل ،ماشین و گذاشتیم پارکینگ ،بابا دوتا اتاق گرفت کنار هم! یکی از کلیدارو داد به امیر بابا رضا: امیر جان تو و سارا برین داخل این اتاق ،یه کم استراحت کنین بعد همه باهم واسه نماز ظهر میریم حرم ( واااییی ،فک کردم منو مریم جون باهم باشیم ،چه جوری یه هفته ...) وارد اتاق شدیم ،اتاقش خیلی تمیز و بزرگ بود ،دو تا تخت تک نفره داشت کنار هم منو امیر به همدیگه نگاه کردیم من رفتم یه تخت و گذاشتم یه سمت دیوار یه تختم گذاشتم سمت دیگه که بتونیم راحت بخوابیم - حالا میتونین بیاین اینجا استراحت کنین امیر : خیلی ممنونم دلم میخواست برم حمام ولی نمیتونستم ،منتظر شدم امیر بخوابه وقتی خوابید ،سریع رفتم دوش گرفتم و اومدم بیرون یه بلوز خردلی با یه شلوار سفید پوشیدم موهامو هم باز گذاشتم تا خشک بشه رفتم دراز کشیدم یه دفعه دیدم امیر بیدار شد رفت حمام ( مگه خواب نبود؟)