فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹جبرئیل بر ملکه حجاز سلام میداد
🔹عظمت حضرت خدیجه(س) و ماجرای آشنایی پیامبر با ام المومنین در بیان آیت الله ناصری🍃
#تلنگر
خیلی قشنگه حتما بخونید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️❤️❤️🌹🌹🌹
توی قصابی بودم که یه خانم پیر اومد تو مغازه و یه گوشه ایستاد. یه آقای جوان خوش تیپی هم اومد تو گفت: «آقا ابراهیم، قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم.»
آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافههاش. همینجور که داشت کارشو انجام میداد رو به پیرزن کرد گفت: «شما چی میخواین مادر جان؟»
پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: «لطفاً به اندازه همین پول گوشت بدین آقا.»
قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد و گفت: «پونصد تومان! این فقط آشغال گوشت میشه مادر جان.»
پیرزن یه فکری کرد و گفت: «بده مادر، اشکالی نداره، ممنون.»
قصاب آشغال گوشت های اون آقا رو کند و گذاشت برای اون خانم. اون آقای جوان که فیله سفارش داده بود همین جور که با موبایلش بازی میکرد رو به خانم پیر کرد و گفت: «مادر جان اینا رو واسه سگتون میخواین؟»
خانم پیر رنگش پرید و سرخ و سفید شد و با صدای لرزان نگاهی به اون آقا کرد و گفت: «سگ؟!»
آقای جوان گفت: «بله، آخه سگ من این فیلهها رو هم با ناز میخوره، سگ شما چجوری اینا رو میخوره؟!»
خانم پیر با بغض و خجالت گفت: «میخوره دیگه مادر، شکم گرسنه سنگم میخوره.»
آقای جوان گفت: «نژادش چیه مادر؟»
خانم پیر گفت: «بهش میگن توله سگ دو پا. اینا رو برای بچه هام میخوام آبگوشت بار بذارم، خیلی وقته گوشت نخوردن!»
با شنیدن این جمله اون جوون رنگش عوض شد. یه تیکه از گوشت های فیله رو برداشت گذاشت رو آشغال گوشت های اون خانم پیر. خانم پیر بهش گفت: «شما مگه اینارو برای سگتون نگرفته بودین؟»
جوون گفت: «چرا مادر.»
خانم پیر گفت: «بچه های من غذای سگ نمیخورن مادر.»
بعد گوشت فیله رو گذاشت اون طرف و آشغال گوشت هاش رو برداشت و رفت.
چه زیبا گفت فروغ فرخزاد :
اگر مستضعفی ديدی ،
ولي از نان امروزت
به او چيزی نبخشيدی ،
به انسان بودنت شک کن!
اگر چادر به سر داری ،
ولي از زير آن چادر
به يک ديوانه خنديدی
به انسان بودنت شک کن!
اگر قاری قرآنی ،
ولي در درکِ آياتش
دچارِ شک و ترديدی ،
به انسان بودنت شک کن!
اگر گفتی خدا ترسي ،
ولي از ترس اموالت
تمام شب نخوابيدي ،
به انسان بودنت شک کن!
اگر هر ساله در حجّي ،
ولي از حال همنوعت
سوالي هم نپرسيدي ،
به انسان بودنت شک کن!
اگر مرگِ کسی ديدي ،
ولي قدرِ سَري سوزن
ز جاي خود نجنبيدي ،
به انسان بودنت شک کن .
.
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
تاکنون « بستہ » اعلام شده است
اعلام کنندگان مـوظفنـد، هـر روز
از روز «دوشنبـہ» تا «جمعـہ»
بہ مـدت #پنـج_روز
سہ عمل زیر را انجام دهند :
1⃣ سہ مرتبہ #سوره_نصر
2⃣ یکصد صلوات
3⃣ دعای سلامتی امام زمان (اللهم کن لولیک ...)
4⃣دعای فرج (الهی عظم البلاء )
تقبـل الله ... التمـاس دعـا
#اسـامی_شرکت_کنندگان :
1) بستہ اول: بزرگوار فقط خدا 🌸
2) بستہ دوم: بزرگوار zr🌸
3) بستہ سوم: بزرگوار یاس 🌸
4) بستہ چهارم: بزرگوار مهدوی🌸
5) بستہ پنجم: بزرگوار به یاد چادرخاکی حضرت زهرا🌸
.
6) بستہ ششم: بزرگوار کربلاییم کن 🌸
7) بستہ هفتم: بزرگوار فدایی رهبر🌸
8) بستہ هشتم: بزرگوار سعید کیا 🌸
9) بستہ نهم: بزرگوار مهدی موعود (عج)🌸
10) بستہ دهم: بزرگوار مهران پور🌸
.
11) بستہ یازدهم : بزرگوارA tavakole 🌸
12) بستہ دوازدهم : بزرگوار.T em🌸
13) بستہ سیزدهم : بزرگوار M..🌸
14) بستہ چهاردهم : بزرگوار مدافع حرم 🌸
15) بستہ پانزدهم : بزرگوار یامهدی ادرکنی 🌸
16) بستہ شانزدهم : بزرگوار شمیم ظهور🌸
17) بستہ هفدهم : بزرگوار
18) بستہ هجدهم : بزرگوار
19) بستہ نوزدهم :
20) بستہ بیستم : بزرگوار
.
21) بستہ بیست و یڪم :بزرگوار
22) بستہ بیست و دوم : بزرگوار
23) بستہ بیست و سوم : بزرگوار
24) بستہ بیست و چهارم : بزرگوار
25) بستہ بیست و پنجم : بزرگوار
.
26) بستہ بیست و ششم :بزرگوار
27) بستہ بیست و هفتم : بزرگوار
28) بستہ بیست و هشتم : بزرگوار
29) بستہ بیست و نهم : بزرگوار
30) بستہ سے ام : بزرگوار
31)بسته سی و یکم :بزرگوار
32 )بسته سی ودوم :بزرگوار
هربزرگواری میخواد شرکت کند بیاید تو پی وی خادم کانال بگد بسته میخوام تاثبت کنم تولیست
ولی باید این
بسته ها این پنج روز بخوند حتما
@Solemany. ⏪ خادم کانال
منتظران گناه نمیکنند
. « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » تاکنون « بستہ » اعلام شده است اعلام کنندگان مـوظفنـد
تا الان ۱۴نفربسته ثبت نام کردند منتظران اقاکجایید 🤔
منتظران گناه نمیکنند
. « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » تاکنون « بستہ » اعلام شده است اعلام کنندگان مـوظفنـد
تا الان ۱۴نفربسته ثبت نام کردند منتظران اقاکجایید 🤔
اگر الان ثبت کردی باید این دوروز بخونید حتما
✅ چهار عامل ما را #جهنمی کرد
در قیامت بارها میان اهل #بهشت و #جهنم گفت و گو رخ می دهد ٬ که قرآن ترسیمی از آن گفت و گوها را بیان فرموده است٬ یکی از آن صحنه ها که در سوره مدثر آمده این است که:
اهل بهشت از مجرمان می پرسند:
چه عاملی شما را به #دوزخ روانه کرد؟
✅ آنها می گویند : ۴ عامل :
۱ - « لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلّینَ » ٬ پای بند به #نماز نبودیم .
۲ - « لَمْ نَکُ نُطْعِمُ المِسْکینَ » به #گرسنگان اعتنا نمی کردیم.
۳ - « کُنّا نَخوُضُ مَعَ الْخائِضینَ » ٬ ما در جامعه #فاسد هضم شدیم .
۴ - « کُنّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدّین » ٬ #قیامت را هم نمی پذیرفتیم.
📚قصص الصلاة - ص ۱۸۹.
🌿💕🌿💕🌿💕🌿
✨﷽✨
👌 مژده ای برای مردم آخرالزمان
❇ از امام صادق (ع) نقل شده است که
پیامبر به حضرت علی (ع) فرمودند :
❇ «یا علی بدان که استوارترین ایمان ها از آن مردمی است که در آخر الزمان هستند چون آنها به پیامبر ملحق نشدند و در زمان او نبودند و در واقع خیلی از حقیقت ها را که در زمان پیامبر رخ داد آنها نبودند که ببینند و بر آنها حجت بود ولی آن مردم این حجت ها را ندیدند و تنها به نوشته هایی که در سفیدی کاغذ ها نوشته شده ایمان می پذیرند با این حال ایمان آنها به مراتب قوی تر از ایمان مردم زمان پیامبر است»
📚 ( بحارالانوار جلد 125)
هدایت شده از حرم
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃
📖🕋📖🕋📖
🕋📖🕋📖
💠همراهان گرامی کانال
🌷ختم دسته جمعی👇👇👇
( صَلَواتُ اللهِ وَ صَلَواتُ مَلائِکَتِهِ وَ أنْبِیائِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جَمیعِ خَلْقِهِ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ السَّلامِ عَلَیْهِ وَ رَحَمهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ )
به مناسبت میلاد پیامبر ص و امام صادق ع در کانال برگزار میشود
📚📚📚
ابن بابویه از ابوحمزه روایت کرده است که از امام جعفر صادق (ع) پرسیدم که چگونه صلوات فرستم بر (محمد و آل محمد) ؟فرمود: که این صلوات رو می گویید(📣📣که متن آن در بالا فرستاده شد ⬆️⬆️⬆️)
عرض کردم چه خواهد بود ثواب آن؟ فرمودند : به خدا قسم از گناهان بیرون میآیی، مانند روزی که از مادر متولد شده ای🌹🌹🌹🌹
✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن
میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر
🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃
از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود
❇️فرصت تا شنبه شب ۳/ ۹/ ۹۷
❇️ به نیابت از امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف، هدیه به پیامبر ( ص ) و امام صادق (ع )و برآورده شدن حاجت افراد شرکت کننده
📣لطفا تعداد صلوات پر فضیلت بخشایش گناهان را که می خوانید ،به آیدی زیر بفرمایید تا آمار ثبت مجموعه یا ضامن آهو شود و جمع آن توسط متصدی آمار در حرم مطهر امام رضا( ع )ثبت شود
تشکر و عاقبت بخیری از حضور پر رنگتون 🌹
⬅️آیدی جهت پیام دادن برای اعلام تعداد تلاوت صلوات پر فضیلت بخشایش گناهان در ختم دسته جمعی 👇👇
🆔 @ZZ3362
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یــــا ابـاصــالح آقــا بــرگـرد دنــیا با مــــا عــاشقــان تـو بــد چـــپ کــرده...
#غــلط_کــردیــم_بــرگـرد...
هدایت شده از چشم های منتظر مائده
سلام.
ختم صلوات🌸
صلوات های ختم شده رو تقدیم میکنیم به روح پاک و مطهر حضرت محمد ص و حضرت خدیجه و تمامی کسانی که در این ایام خجسته ازدواج میکنن تا ان شاء الله زندگی پر از خیر و برکت داشته باشن❤️
تعداد صلوات رو انتخاب کن:
۱۰
۳۰
۵۰
۱۰۰
۲۰۰
۴۰۰
۶۰۰
۸۰۰
۱۰۰۰
لطفا نشر دهید🌹
منتظران گناه نمیکنند
. « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » تاکنون « بستہ » اعلام شده است اعلام کنندگان مـوظفنـد
تا الان ۱۵نفربسته ثبت نام کردند منتظران اقاکجایید 🤔
اگر الان ثبت کردی باید این سه روز بخونید حتما
#حدیث_مهدوی
🔆 امام زمان فرموده اند :
🔺 به شیعیانم بگو برای #فرج من #دعا کنند و از خداوند بخواهند که مرا از #زندان غیبت نجات دهد...
🌺أللَّھم عجل لولیڪ ألفرج الساعه
☀️🕊🕋 #داستان_ظهور 🕋🕊☀️
#قسمت1⃣
چرا اين كتاب را در دست گرفته اى و با چه انگيزه اى اين كتاب را مطالعه مى كنى؟
هيچ مى دانى من مى خواهم تو را به سفرى دور و دراز ببرم؟
همسفر خوب من ! از تو مى خواهم تا همراه من به آينده بيايى ! آينده اى كه ديدنش آرزوى همه است.
من تو را به روزگارى مى برم كه قرار است امام زمان در آن ظهور كند; آرى، سخن من در مورد روزگار ظهور است.
من مى خواهم حوادث آن روزگار را برايت بگويم. آيا آماده هستى؟
حتماً بارها شنيده اى كه وعده خدا بسيار نزديك است. پس برخيز و همراه من به مكّه بيا...
امروز، بيستم "ذى الحجّه" است .
من و تو الآن در شهر مكّه، كنار كعبه هستيم . بيست روز ديگر تا ظهور باقى مانده است. امام زمان روز دهم "مُحرّم" كنار كعبه ظهور مى كند.1
نگاه كن! ببين كه كعبه چقدر زيبا، جلوه نمايى مى كند !
آيا موافقى با هم طوافى گرد كعبه بنماييم؟
به راستى چرا "مسجدالحرام" اين قدر خلوت است؟ !
شنيده بودم كه خانه خدا بسيار شلوغ است و هيچ وقت دور خانه خدا خلوت نمى شود.
چرا امروز اينجا اين قدر خلوت است؟
آيا عشق و علاقه مردم به كعبه كم شده است؟
مكّه حرم امن خدا است; امّا امروز سپاهيان "سُفيانى" اين شهر را محاصره كرده اند و به همين علّت است كه شهر اين قدر خلوت است.2
همسفرم! آيا "سُفيانى" را مى شناسى؟
آيا مى خواهى كمى درباره او برايت سخن بگويم؟
"سفيانى" يكى از دشمنان امام زمان است و قيام او از علامت هاى ظهور معرّفى شده است.3
تقريباً پنج ماه قبل، او در سوريه دست به كودتاى نظامى زد و حكومت اين كشور را به دست گرفت، سپس به عراق حمله كرد و شهر كوفه را به تصرّف خود درآورد ودر اين شهر جنايات زيادى انجام داد و تعداد زيادى از شيعيان اين شهر را قتل عام كرد.4
سفيانى سپاهى را به مدينه فرستاد و توانست اين شهر را هم تصرّف كند.
اكنون، سفيانى در انديشه تصرّف شهر مكّه است; زيرا شنيده است امام زمان در اين شهر ظهور مى كند.
او دستور داده تا تعدادى از سربازانش به مكّه بروند و اين شهر را محاصره كنند.
اكنون شهر مكّه در تصرّف سپاهيان سفيانى است.
سؤالى ذهن مرا به خود مشغول كرده است: امام زمان و ياران او چگونه اين حلقه محاصره را خواهند شكست؟
سپاهيان سفيانى با دقّت همه راه هاى ورودى شهر را كنترل مى كنند.
آماده شو !
ما بايد به بيرون شهر برويم، همان جايى كه قرار است جوانى ماه رو وارد شهر شود.
آنجا را نگاه كن !
آيا آن جوان سى ساله را مى بينى كه به شكل و شمايل يك چوپان است؟
او در دست خود يك چوب دستى دارد و آرام آرام از ميان سپاه سفيانى عبور مى كند. خيلى عجيب است !
سپاه سفيانى كه نمى گذارند هيچ كس وارد شهر شود، چرا مانع ورود اين جوان نمى شوند؟
نمى دانم او را شناختى يا نه؟
#جان_من_فدای_او!
اين جوان، همان مولاى من و توست كه به امر خدا به شكل يك چوپان، وارد شهر مى شود.5
او از راه دورى آمده است. او از "يَمَن" به "مدينه" رفته و مدّتى در شهر پيامبر منزل كرده است و با حمله سپاه سفيانى به مدينه، از آنجا خارج شده و اكنون به مكّه رسيده است.6
صورت نورانيش چون ماه شب چهارده مى درخشد.7
به گونه راستش نگاه كن ! آن خال زيبا را مى بينى كه چون ستاره اى مى درخشد؟8
اين جوان، فرزند پيامبر است و مى آيد تا دين جَدّش را زنده كند...9
امام زمان وارد شهر مى شود، ودر كنار كوه هاى اين شهر منزل مى كند.
شهر مكّه، شهر خدا و كعبه، محور خداپرستى است و چون هدف امام، ريشه كن كردن كفر است، حركت خود را از مكّه شروع مى كند.
هنوز تا زمان ظهور، فرصت باقى است. امام زودتر به مكّه آمده است تا براى انجام كارهاى مقدماتى رسيدگى كند.
#ادامه_دارد....
منتظران گناه نمیکنند
☀️🕊🕋 #داستان_ظهور 🕋🕊☀️ #قسمت1⃣ چرا اين كتاب را در دست گرفته اى و با چه انگيزه اى اين كتاب را
❣﷽❣
☀️🕊🕋 #داستان_ظهور 🕋🕊☀️
#قسمت2⃣
امروز، روز بيست و پنجم "ذى الحجّه" است. ما تا زمان ظهور، پانزده روز فرصت داريم.
همسفر خوبم! آيا موافقى كه با هم به اطراف كوه "ذى طُوى" برويم؟10
حتماً در دعاى ندبه، اين جمله را بسيار خوانده اى: "أبِرَضْوى أم غيرها أم ذي طُوى".
اكنون برخيز و با من به كوه "ذى طُوى" بيا. وقتى از كعبه به سوى مدينه حركت كنيم، حدود پنج كيلومتر كه برويم به آن كوه مى رسيم.
نگاه كن ! ده نفر از ياران امام، در بالاى اين كوه جمع شده اند.11
شايد بگويى: مگر امام سيصد و سيزده يار ندارد، پس چرا آنها فقط ده نفرند؟
اين ده نفر ياران مخصوص او هستند كه زودتر از همه خدمت امام رسيده اند; امّا آن سيصد و سيزده نفر، حدود چهارده روز ديگر به مكّه خواهند آمد.
امام زمان بر فراز كوه ذي طُوى ايستاده است و منتظر است تا خدا به او اجازه ظهور بدهد.12
آيا مى دانى آن عبايى كه بر دوش امام زمان است، عباى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)مى باشد؟
آن عمامه زرد رنگى را كه بر سر دارد، مى بينى؟ اين، همان عمامه رسول خداست.13
گوش كن!
امام به ياران خود مى گويد: "مى خواهم يك نفر را به سوى مردم مكّه بفرستم".14
اين يك مأموريّت مهم است.
چه كسى به عنوان نماينده امام به سوى مردم مكّه خواهد رفت؟
اكنون امام يكى از پسر عموهاى خود را براى اين كار مهم انتخاب مى كند.
نام او "سيّد محمّد" است. امام به او دستور مى دهد كه به سوى مردم مكّه برود و پيامى را به آنها برساند.
آيا مى خواهى اين پيام را بشنوى؟
گوش كن! پيام امام اين است: "من از خاندانى مهربان و از نسل پيامبر هستم و شما را به يارى دين خدا دعوت مى كنم. اى مردم مكّه، مرا يارى كنيد".15
تو خود مى دانى كه امام زمان، نيازى به كمك مردم مكّه ندارد; زيرا روزگار ظهور نزديك است، و به زودى وعده خدا فرا مى رسد و هزاران فرشته به يارى او مى آيند.
پس چرا امام از مردم مكّه تقاضاى كمك مى كند؟
امام آنان را دعوت مى كند تا به راه راست هدايت شوند و در اين صورت، در اين شهر هيچ خونى ريخته نخواهد شد.
آرى، او امام مهربانى هاست و براى همين با تمام صداقت، مردم مكّه را به يارى دعوت مى كند.
نگاه كن! سيّد محمّد آماده حركت شده و از خوشحالى در پوست خود نمى گنجد; زيرا مأموريّتى مهم به او داده شده است.
او با مولاى خود و ديگر دوستانش خداحافظى مى كند و به سمت مسجد الحرام رهسپار مى شود.
من كمى نگران هستم، مردم مكّه با اين جوان چگونه برخورد خواهند كرد؟
ساعتى مى گذرد، خبرى از سيّد محمّد نمى شود، كم كم به نگرانى من افزوده مى شود،
خدايا! چرا سيّد محمّد اين قدر دير كرد؟
و لحظاتى بعد يك نفر در حالى كه خيلى پريشان است نزد امام مى آيد.
او به امام خبر مى دهد كه سيّد محمّد وارد مسجد الحرام شد و پيام شما را به مردم مكّه رساند; امّا مردم مكّه به او حمله كردند و او را كنار كعبه شهيد كردند.16
آخر به چه جرمى به قتل رسيد؟
مگر اين شهر، حرم امن الهى نيست؟ مگر حتّى حيوانات هم اينجا در امن و امان نيستند؟
مگر نماينده امام چه گفت كه مردم مكّه چنين خروشيدند و او را مظلومانه كشتند؟
او همان شهيدى است كه در احاديث ما به عنوان " #نفس_زَكيِّه" از او نام برده شده است. حتماً مى خواهى بدانى معناى آن چيست؟
#ادامه_دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ و حتما ببینیدوبعد نظرتونو بگید
تو پی وی
خادم کانال : @solemany
داستان تشرف جناب شیخ علی حلاوی در شهر حله
شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود که همواره منتظر بوده است. آن جناب در مناجات هایش به مولایمان می گفت: «مولا جان، دیگر دوران غیبت تو به سر آمده و هنگامه ظهور فرار رسیده است. یاوران مخلص تو به تعداد برگ درختان و قطره های باران در گوشه و کنار جهان پراکنده اند. اینک بیا و بنگر که در همین شهر کوچک حله یاوران پا به رکاب تو بیش از هزار نفرند. آقا جان، پس چرا ظهور نمی کنی تا دنیا را لبریز از عدل و داد نمایی؟»
شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد و ناله کنان به امام زمان (عج) می گوید: «غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟»
در این هنگام، مردی بیابان گرد را می بیند که از او می پرسد: «جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟»
او پاسخ می دهد: «روی سخنم با امام زمان(عج) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمی کند.»
مرد می گوید: «ای شیخ، منم صاحب الزمان(عج)! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو می پنداری. اگر در جهان 313 نفر از یاران مخلص من پا به عرصه گذارند، ظهور می کنم، اما در شهر حله که می پنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست. اگر می خواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی!»
شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان، بلافاصله به حله باز می گردد و یک راست به خانه مرد قصاب می رود و ماجرای تشرفش را می گوید. این دو نفر، پس از بحث و بررسی فراوان، از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود (عج) بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت می کنند تا به فیض دیدار مولایشان نایل شوند.
شب موعود فرا رسید و چهل مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت، در صحن خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند، چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد.
قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد. حضرت مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت. پس از دقایقی امام زمان(عج) به مرد قصاب دستور داد که یکی از آن دو بزغاله روی بام را در نزدیکی ناودان سر ببرد، به گونه ای که خون آن در میان صحن جاری شود.
وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان (عج) بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا بزغاله دوم را در حضور شیخ ذبح کند.
قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که خون بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت گردن جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آن ها را بزند. با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانه هایشان شتافتند.
در آن حال، امام زمان (عج) به شیخ علی حلاوی گفت: «اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را زیارت کنند!»
جناب شیخ، غرق شادی و سرور، برای دعوت حاضران پایان آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. پس با ناامیدی و شرمندگی نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند. امام زمان(عج) فرمود: «جناب شیخ، این شهر حله بود که می پنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند؟ پس شهرها و سرزمین های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.»
حضرت این جمله را فرمود و ناپدید شد. اینک در خانه جناب شیخ علی حلاوی، بقعه ای موسوم به مقام صاحب الزمان (عج) ساخته شده که روی سر در ورودی آن، زیارت مختصری از امام زمان(عج) نگاشته شده است. مردمان آن سامان، از دور و نزدیک برای دعا و تضرع به بارگاه الهی به سوی این مکان می شتابند.