eitaa logo
منتظران ظهور
1.1هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
25.6هزار ویدیو
161 فایل
ارتباط با مدیر کانال @montazerz_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقای نبویان بر اساس برجام، امارات، عربستان و جیبوتی هم می‌توانند بر عملکرد هسته‌ای ایران نظارت کنند!
قوانین حقوقی ارث شخص مجرد اگر شخص مجرد ، پدر و مادر نداشته باشد و خواهر و برادر داشته باشد ، برادران دو برابر خواهران ارث می‌برند اگر متوفی خواهر و برادر نداشته باشد ، خواهرزاده و برادرزاده های پسر دو برابر دختران ارث می‌برند
6.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا غدیر مهم هست؟ چرا باید برای احیای غدیر خرج کرد؟ به جای احیای غدیر و اطعام در غدیر، به فقرا کمک کنیم! نه! به جای کمک به فقرا، به بیماران سرطانی کمک کنیم! نه، به جای کمک به بیماران به زوج های جوان جهیزیه بدیم! نه! به جای کمک به زوج های جوان، کودکان بی سرپرست و کودکان کار رو حمایت کنیم! نه! به جای این کارها مدرسه بسازیم. نه! کمبود مسجد داریم! نه! کمبود بیمارستان داریم! نه!..... اهم و مهم در کارهای خیر چیست؟ ⚠️چرا حضرت زهرا (سلام الله علیها) خودش رو ،فرزندش را و فدکش را فدای ولایت کرد؟
صفحه ۴۵
نرجمه صفحه ۴۵
45.mp3
656.7K
قرائت ترجمه صفحه ۴۵
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم 👋💐👋مطلبی قابل تامل وآموزنده وکاربردی👋💐👋                        💥نقل قول💥 💢💥*گویند سالیان قبل مردی در شهر مسجدسلیمان بود؛ که به او "بهزاد گرجیان" می‌گفتند.* *او  شیرین‌‌عقل بود؛ و گاهی سخنان حکیمانه‌ی عجیبی می‌گفت.* *روزی از او پرسیدند : «مصدق خوب است یا شاه؟ بگو تا برای تو شامی بخریم.»   گرجیان گفت:   «از دو تومنی که برای شام من خواهی داد؛ دو ریال کنار بگذار، و قفلی بخر، بر لبت بزن، تا سخن خطرناک نزنی!»* *پدرم نقل می‌کرد؛ در سال ۱۳۴۵ برای آزمون استخدامی معلمی، از مسجدسلیمان قصد سفر به ایذه را داشتم.* *ساعت ده صبح گاراژ گیتیِ نورد مسجدسلیمان رفتم؛ و بلیط گرفتم. از پشت اتوبوسی دود سیگاری دیدم؛ نزدیک رفتم؛ دیدم گرجیان زیرش کارتُنی گذاشته و سیگاری دود می‌کند. ‌یک اسکناس پنج تومانی نیت کردم به او بدهم. او از کسی بدون دلیل پول نمی‌گرفت. باید دنبال دلیلی می‌گشتم؛ تا این پول را از من بگیرد.* *گفتم: ‌ «گرجیان، این پنج تومان را بگیر، به حساب من ناهاری بخور، و دعا کن من در آزمون استخدامی قبول شوم.»* *گرجیان پرسید: «الان ساعت چند است؟»* *گفتم: «نزدیک ده»* *گفت: «ببر نیازی نیست!»* *خیلی تعجب کردم؛ که این سؤال چه ربطی به پیشنهاد من داشت؟* *پرسیدم: «گرجیان، مگر ناهاردعوتی؟»* *گفت: «نه! من پول ناهارم را نزدیک ظهر می‌گیرم. ‌ الان تازه صبحانه خورده‌ام.   اگر الان این پول را از تو بگیرم؛ یا گم می‌کنم یا خرج کرده و ناهار گرسنه می‌مانم. من بارها خودم را آزموده‌ام؛   خداوند پول ناهار مرا بعد اذان ظهر می‌دهد!»* *واقعا متحیر شدم. ‌ رفتم و عصر برگشتم؛ و گرجیان را پیدا کردم.* *پرسیدم: ‌ «ناهار کجا خوردی؟»* *گفت: ‌ «بعد اذان ظهر اتوبوس تهران رسید. جوانی از من آتش خواست سیگاری روشن کند. روشن کردم؛ مهرم به دلش نشست و خندید؛ ‌خندیدم؛ و با هم دوست شدیم؛ و مرا برای ناهار به آبگوشتی دعوت کرد...»* *گرجیان به ظاهردیوانه،💚 برای پول ناهارش نمی‌ترسید؛ اما بسیاری از ما چنان از آینده می‌ترسیم؛ و وحشت داریم؛😭 که انگار در آینده دنیا نابود خواهد شد؛ جمع کردن مال زیاد، و آرزوهای طولانی و دراز داریم.* *از آنچه که داری،👏 فقط آنچه که می‌خوری مال توست؛👋 سرنوشتِ بقیه‌ی اموالِ تو، معلوم نیست.*😔 *فقط بدان خدای امروز تو،👋 خدای فردای تو هم هست*👋💚🌷💚👋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*چسب قطره‌ای* ‌اگر به انگشت بچسپد؛ با پاشیدن مقداری نمک روی آن،   فوری چسب حل شده، و از دست جدا می شود! خیلی ها بی خبرند و نمی دانند؛ واسشون بفرستید!