eitaa logo
منتظران ظهور
1.1هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
24.8هزار ویدیو
159 فایل
ارتباط با مدیر کانال @montazerz_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
15.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله القاصم الفاسدین والمنافقین والمنحرفین سلام علیکم ⭕️ پاس گل به 📍پرده‌برداری و افشای سناریوی منافقین حامی برای خرابکاری‌های مسلحانه خیابانی🦀🦑🦀 ✍این کلیپ را نشان کسانی بدهید که هنوز درخواب خرگوشی‌اند؛ و بامطالب صورتی‌ها دچار اختلال محاسباتی و محافظه‌کاری شده‌اند؛ آن‌هایی که جدال دوقطبی واقعی حق‌وباطل را در کف خیابان‌ها نمی‌بینند؛😱 یا نمی‌خواهند ببینند!😡 باید برای مردم تبیین شود که دشمن چگونه می‌خواهد از طریق نفوذ شناختی، بدنه‌ی انقلابی را ترغیب به عقب‌نشینی و تفریط، هم‌زمان جریان ضدانقلاب را جسور به حمله و افراط کند! آگاه باشیم که در این جدال، اگر قطب باطل فرصت جولان پیدا کند؛ و زودتر متوقف نشود؛ چادر که هیچ، مطمئن باشید اجازه نخواهد دادحتی روسری روی زن‌هاوبچه‌هایمان بماند؛ و تا پای تخریب تمام مظاهر دینی به پیش خواهد رفت! البته که حامیان این جریان بسیار بزدل‌اند؛ و همگان شاهدند که چطور سال گذشته با اعدام فقط چندنفرشان، فیتیله‌ی شرارت‌های آن‌ها پائین کشیده شد! از این نادان متشکرم که با حرف‌های رادیکال خود باعث هوشیاری بیشتر بدنه‌ی انقلابی می‌شود؛ البته که ما هنوز انتقام آرتین و آرمان‌هایمان را نگرفته‌ایم؛ و بغض فروخفته‌ای داریم؛👋 بسم‌اللّهِ‌القاِصمِ‌الجَّبارینَ ✌️ به نادان هم توصیه می‌کنم تا روز فرارسیدن مرگ سگی،🤲 قرص‌های اعصباش را بموقع مصرف کند؛😍 و زنش را از ترس نفوذی بودن، حبس خانگی نکند!🤪 🖋محمد جوانی @
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️‌افشاگری مدیران فایزر در سنای استرالیا بعد از دو سال: 🔹‌ ‌ برای کارمندان خودمان از واکسن‌هایی که به مردم می‌زدیم استفاده نکردیم و به آنها واکسن اختصاصی زدیم. 🚨 لشکر سایبری قدس
🌹🥀💚❤️💜💙💗💛💚🥀🌹 بسم رب الشهداءوالصدیقین سلام علیکم 🔅 ۶۰ گلوله صبح چهارشنبه ۱۴مرداد۱۳۶۰ برای شهادت سیاستمداری که در تصویب ولایت فقیه نقش داشت؛بکارگرفته شد.❤️ 💥با پیروزی انقلاب اسلامی، در ۲۹ اسفند ۵۷ حزب جمهوری اسلامی با حضور جمعی از برجسته‌ترین چهره‌های انقلابی چون شهید بهشتی، امام خامنه‌ای مدظله العالی و... تشکیل شد. 💥 سید حسن آیت هم جزء اعضای شورای مرکزی حزب بود؛ و سمت مهم دبیر سیاسی حزب را به‌عهده گرفت. 💥 او در فهرست مورد حمایت حزب جمهوری برای انتخابات مهم خبرگان قانون اساسی در 12 مرداد 58 هم حضور داشت؛ و به مجلسی که وظیفه تدوین قانون اساسی حکومت انقلابی را به‌عهده داشت، راه یافت. 💥اینجا بود که آیت مهم‌ترین نقش‌آفرینی زندگی سیاسی خود را انجام داد؛ و آن بحث ولایت فقیه بود. 💥 پیش‌نویس اولیه قانون اساسی که توسط گروهی از حقوقدانان  نوشته شده بود؛ و عمدتاً برگرفته از قانون اساسی فرانسه و بلژیک بود. 💥 طبیعی بود که در چنین پیش‌نویسی هیچ اثری از «اصل ولایت فقیه»، نهادهای انقلابی چون «سپاه پاسداران» و «شورای نگهبان» نبود. 💥حسن آیت در ابتدا پیگیرترین عضو خبرگان برای کنار گذاشتن کلی این پیش‌نویس بود؛ با همت او و شماری دیگر از اعضای خبرگان، در نهایت این پیش‌نویس کنار رفت؛ و کار تدوین قانون اساسی از نو آغاز شد. 💥اینجا بود که باز آیت پیشگام مطرح شدن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی شد. 💥 شهید آیت در یکی از سخنرانی‌های خود در جریان مذاکرات تدوین قانون اساسی گفته بود: "ما «ولایت فقیه» را باید مثل سدی در مقابل «نفوذ غرب‌گرایی» در کشور به وجود بیاوریم. 👌 اما کار او در مجلس خبرگان قانون اساسی به همین جا ختم نشد. او نقش پررنگ خود را در قرار دادن «مسئولیت فرماندهی کل قوای مسلح» در «حوزه اختیارات ولی فقیه» همچنین «گنجاندن نام و مسئولیت‌های سپاه پاسداران» در قانون اساسی (اصل 150) هم ایفاء کرد. 🌺شهید دکتر حسن آیت روحش شادوراهش پررهرو باد🌺
بسم رب الشهداء والصدیقین سلام علیکم 💢💥حسن آیت در هشت صبح روز چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۶۰ (پنج هفته پس از واقعهٔ هفتم تیر) در مقابل منزلش در مرکز تهران با شلیک ۶۵ گلوله کشته شد. ▫️حسن آیت ( ۱۳ مرداد ۱۳۶۰): مدارکی دارم که نشان می دهد «میر حسین موسوی فراماسون» است؛ و فردا مدارکم را به مجلس خواهم آورد! (۸ صبح ۱۴ مرداد ۱۳۶۰): آیت با ۶۰ گلوله ترور و اسناد ربوده شد! هنوز هیچ آثاری از آن مدارک بدست نیامده است! اسناد ربوده شده شهید آیت رو بدون سانسور منتشر کنید!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم رب الشهداء والصدیقین سلام علیکم 😭😱😭۶۰ گلوله برای حذف عمار!😭😱😭 💢💥شهید حسن آیت که در خط مقدم مبارزه با لیبرال‌ها و جبهه ملی بود؛👋 زودتر از دیگران فهمید که بنی‌صدر در خط امام نیست؛👏 و روزی در برابر امام خواهد ایستاد!👹 وقتی نماینده مجلس شد؛👋 با اینکه چند روز بیمار بود؛😔 اما آن روز تمام اسنادش را جمع کرد تا به مجلس برود؛👏 و علیه میرحسین موسوی سخنرانی کند؛👋 اما هرگز به مجلس نرسید!😭 دکتر حسن آیت صبح ۱۴ مرداد ۱۳۶۰ جلوی درب منزلش به ضرب ۶۰ گلوله به شهادت رسید؛💚❣💚 و آن اسناد هم توسط ضاربان دزدیده شدند؛ و تا امروز هم خبری از ضاربین و اسناد پیدا نشده است!😔 ❤شهید حسن آیت:❤ "اکنون اینان (لیبرال‌ها) مشغول تدارک توطئه وسیعی برای واژگون ساختن جمهوری اسلامی ایران هستند."🦞🐙🦞
بسم رب الشهداء والصدیقین سلام علیکم 😭😱😭۶۰ گلوله برای حذف عمار!😭😱😭 💢💥شهید حسن آیت که در خط مقدم مبارزه با لیبرال‌ها و جبهه ملی بود؛👋 زودتر از دیگران فهمید که بنی‌صدر در خط امام نیست؛👏 و روزی در برابر امام خواهد ایستاد!👹 وقتی نماینده مجلس شد؛👋 با اینکه چند روز بیمار بود؛😔 اما آن روز تمام اسنادش را جمع کرد تا به مجلس برود؛👏 و علیه میرحسین موسوی سخنرانی کند؛👋 اما هرگز به مجلس نرسید!😭 دکتر حسن آیت صبح ۱۴ مرداد ۱۳۶۰ جلوی درب منزلش به ضرب ۶۰ گلوله به شهادت رسید؛💚❣💚 و آن اسناد هم توسط ضاربان دزدیده شدند؛ و تا امروز هم خبری از ضاربین و اسناد پیدا نشده است!😔 ❤شهید حسن آیت:❤ "اکنون اینان (لیبرال‌ها) مشغول تدارک توطئه وسیعی برای واژگون ساختن جمهوری اسلامی ایران هستند."🦞🐙🦞
6.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 انتشار اولین تصاویر از سامانه‌های جنگ الکترونیک پیشرفته نیروی دریایی سپاه👋💪👋 #️⃣ 🏴 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
8.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👋انتقاد استاد محمد شجاعی در مورد بی حجابی موجود😔 😡👏😡مقصر اصلی دولت ها هستند.😡👏😡
❤💚❤بسم الله الرحمن الرحیم❤💚❤ 🌹💐🌹سلام علیکم🌹💐🌹 💜🌹🍀 برمدارعشق 🍀🌹💜 💚یاعلی ذاتت ثبوت قل هوالله اَحد 💚نـام تـو نقش نگین امراللهُ الصمـد 💜لَم یلِداز مادرگیتی ولم یولد چو تو 💜لَم یکُن بَعدازنبی مثلت له کفوااحد 💚یارب  دل مرده  مرا احیاء کن 🌳برروی گدای نیمه شب درواکن 💚سوگندبه محمد(ص)وعلی وزهرا 🌳پـرونده ی اعمال  مرا امضـاء  کن 💚هر،روزخودراباذکرشریف صلوات 💚بـرحضرت محمـدو خانـدان پاک و 💚شـریف و مطهرش شــروع کنیــم 💜اَللّٰهُـمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و💚        💚َآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُـم💜       🍃🍀الّلهُمَّ🌳         🍃💚صلّ  🌳           🍃🍀 علْی 🌳             🍃💚محَمَّد🌳               🍃🍀 وآلَ  🌳                 🍃💚محَمَّدٍ 🌳                   🍃🍀وعَجِّل🌳                     🍃💚فرَجَهُم🌳          💚اَللّٰهُـمَّ صـَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ💜                 💜 آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💚
بسم رب الشهداء والصدیقین سلام علیکم ❤💚❤‏ایام شهادت سرلشکر خلبان عباس بابایی‏❤💚❤ 💢💥عباس بابایی، سال ‌١٣٢٩ در شهرستان قزوین متولد شد. دوره ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به تحصیل پرداخت؛ و در سال ‌١٣٤٨ به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت؛ و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی، برای تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد. توصیف یک آمریکایی از روحیات عباس بابایی در سال ‌١٣٤٩، برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفت. طبق مقررات دانشکده می‌بایست به مدت دو ماه با یکی از دانشجویان آمریکایی هم اتاق می‌شد. آمریکایی‌ها در ظاهر هدف از این برنامه را پیشرفت دانشجویان در روند فراگیری زبان انگلیسی عنوان می‌کردند؛ اما واقعیت چیز دیگری بود. چون عباس در همان شرایط تمام واجبات دینی خود را انجام می‌داد؛ و از بی‌بند و باری موجود در جامعه آمریکا بیزار بود. هم اتاقی او در گزارشی که از ویژگی‌ها و روحیات عباس نوشته، یادآور می‌شود که بابایی فردی منزوی و در برخوردها، نسبت به آداب و هنجارهای اجتماعی بی‌تفاوت است. از رفتار او بر می‌آید که نسبت به فرهنگ غرب دارای موضع منفی است؛ و شدیداً به فرهنگ سنتی ایران پایبند است. همچنین اشاره کرده که او به گوشه‌ای می‌رود و با خودش حرف می‌زند؛ که منظور او نماز و دعا خواندن عباس بوده است. 👋💐👋نماز عباس بابایی و احترام ژنرال آمریکایی👋💐👋 🔶️خود عباس ماجرای فارغ‌التحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است: «دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود؛ اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود؛ تکلیفم روشن نبود؛ و به من گواهینامه نمی‌دادند؛ تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده که یک ژنرال آمریکایی بود؛ احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم.  پرونده من در مقابلش و روی میز بود. ژنرال آخرین فردی بود که می‌بایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهارنظر می‌کرد. او پرسش‌هایی کرد که من پاسخش را دادم. از سؤال‌های ژنرال برمی‌آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت؛ زیرا احساس می‌کردم که رنج دو سال دوری از خانواده و شوق برنامه‌هایی که برای زندگی آینده‌ام در دل داشتم همه در یک لحظه در حال محو شدن است؛ و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در اتاق به صدا درآمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای انجام کار مهمی به خارج از اتاق برود؛ با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم. به ساعتم نگاه کردم؛ وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم؛ کاش در اینجا نبودم؛ و می‌توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد.  گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست؛ همین جا نماز را می‌خوانم.  ان‌شاءالله تا نمازم تمام شود؛ او نخواهد آمد. به گوشه‌ای از اتاق رفتم؛ و روزنامه‌ای را که همراه داشتم به زمین انداختم؛ و مشغول نماز خواندن شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می‌دهم؛ هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد. نماز را تمام کردم؛ و در حالی که بر روی صندلی می‌نشستم؛ از ژنرال معذرت‌خواهی کردم. ژنرال پس از چند لحظه سکوت، نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه می‌کردی؟ گفتم: عبادت می‌کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعت‌های معین از شبانه‌روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم؛ و در این ساعت زمان آن فرا رسیده بود؛ من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم؛ و این واجب دینی را انجام دادم. ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست؛ این طور نیست؟ پاسخ دادم: بله همین طور است. لبخند زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پایبندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است.  با چهره‌ای بشاش خودنویس را از جیبش بیرون آورد و پرونده‌ام را امضا کرد.  سپس با حالتی احترام‌آمیز از جا برخاست؛ و دستش را به سوی من دراز کرد؛ و گفت: به شما تبریک می‌گویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او تشکر کردم. احترام گذاشتم؛ و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم؛ به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود؛👋 دو رکعت نماز شکر خواندم.»🤲💚🤲
بسم رب الشهداء والصدیقین سلام علیکم امیر سرلشگر خلبان🌷شهیدعباس_بابایی سرایدار مدرسه‌ تعریف می کرد: کمردرد داشتم؛ ‌و نمی‌توانستم کارمدرسه را خوب انجام دهم؛   مدیر مدرسه به من گفت: اگر اوضاعت همیشه این باشد؛   باید بروی بیرون، اگر من را بیرون می‌کردند؛ خیلی اوضاع زندگی‌ام بدتر می‌شد. آن شب همه‌اش در این فکر بودم؛ که اگر من را بیرون بیندازند؛ چه خاکی توی سرم کنم؟ فردا صبح که رفتم مدرسه، دیدم حیاط و کلاس‌ها عین دسته گل شده، و منبع آب هم پر است. از عیالم که برنمی‌آمد؛ چون توان این همه کار را نداشت؛ نفهمیدم کار کی بوده   فردا هم این قضیه تکرار شد. شب بعد نخوابیدم تا از قضیه سردربیاورم.   صبح، یک پسربچه از دیوار پرید پائین و یک‌راست رفت سراغ جارو و خاک‌انداز.   شناختمش. از بچه‌های مدرسه‌ خودمان بود.   مرا که دید؛ ایستاد. سرش را پائین انداخت. با بغضی که در گلویم نشسته بود؛ گفتم: پسرم!   کی هستی؟ گفت: عباس بابایی گفتم:   چرا این کارها را می‌کنی؟ گفت:   من به شما کمک می‌کنم؛   تا خدا هم به من کمک کند. منبع:کتاب ظرافت‌های اخلاقی 🤲💐🤲الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🤲💐🤲