🌛شرح وضعیت:
«دلبر برفت و دگر یادی از ما نکرد این منِ بخت برگشته کنج خانه ماند و دگر جایی نرفت!»
او انسان نیست. من قلب خود را به او دادم. او قلبم را گرفت اما تا سرحدِ مرگ فشرد و بعد دوباره به طرف من پرتش کرد.
قلب آدمی جایگاه احساس اوست. از آنجا که او قلب مرا نابود ساخت، دیگر این قدرت را در خود نمیبینم که نسبت به او احساسی داشته باشم.
بلندیهای بادگیر – امیلی برونته
#تیکه_کتاب
در خیابان های سردِ شب
جفت ها پیوسته با تردید
یکدگر را ترک می گویند
در خیابان های سرد شب
جز خداحافظ، خداحافظ صدایی نیست...!!
- فروغ فرخزاد
من سرآغاز یک آگاهی سراسر تازه هستم، خواهشمندم مرا به گذشته مرتبط نسازید، گذشته حتی ارزش یادآوری هم ندارد.
📚هفت بدن، هفت چاکراه:
اشو
#تیکه_کتاب
آنان که در پی حقیقتند، باید آرامش ذهن را ترک گویند.
وقتی نیچه گریست – اروین یالوم
#تیکه_کتاب