ێٵصٵحــــــــــݕ ٵݪزݦـــــٵن(عڄ)❤️
ێٵصٵحــــــــــݕ ٵݪزݦـــــٵن(عڄ)❤️
ێٵصٵحــــــــــݕ ٵݪزݦـــــٵن(عڄ)❤️
#تلنگر⚠️
چند وقت پیش
که تهران زلزله اومده بود،
بعضی از مردم از ترس جونشون
با لباس راحتی👕،
حتی بعضی بدون کفش👞
اومده بودن تو خیابون🏃
رفتم به چندتاشون گفتم:
٢۰میلیون💵 میدم بهتون
برید تو خونه هاتون☺️...
گفتن:
مگه دیوونه ایم😱 برا ٢۰میلیون
جونمون رو به خطر بندازیم😒...
یادم اومد بعضی از
همین مردم میگفتن:
#مدافعان_حرم برای پول میرن😏
〖 @Daneshgar_ir 〗
[🍃🌹زیـارتـنـامـہے شــہـــدا🌹🍃]
بخوانیم باهـم...
بہ نیت تمام شہدا💛🌱
#صبحتونشهدایے🕊✨
〖 @Daneshgar_ir 〗
•| ای اجل تڪلیف خود
با جان ما روشن نما...!
یا بگیرش بین روضھ
یا بماند اربعین ڪرب وبلا ♡|
#ما_ملت_امام_حسینیم
〖 @Daneshgar_ir 〗
#تلنگرانہ‼️
میگفت
"دم سنگر بودیم
خداحافظے کرد
نشست ترکِ موتور حاج همت و رفت
دو متر ازمون فاصلہ نگرفتہ بود کہ خمپاره زدن!
شهید شد، بہ همین راحتے..."
میگفت
"بیست سالہ دارم میدوَم
کہ بہ اون دو متری کہ فاصلہ بود بینمون، برسم..."
〖 @Daneshgar_ir 〗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"بھ قوݪت عمݪ کن دوبارھ
منو بغݪ کن كہ دارھ
کبوتࢪت میمیرھ
بہونتو میگیرھ...💔🥀"
#ما_ملت_امام_حسینیم
#حاجمحمودکریمے
〖 @Daneshgar_ir 〗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 خداوندا به ما #حرکت بده
▪️تفسیری از چگونگی عباس...
🔖 استاد مهرداد پاکار-دوست،همکار شهید
〖 @Daneshgar_ir 〗
#خاطراتشهدا
تشنگے امانش را بریدهبود
از خط برمےگشت...
روزه بود
به سنگر ڪه رسیداذان را گفتند؛ آب را سمتش گرفتم و گفتم:
بنوش بهیاد لبهای تشنه حسین"ع"🥀
لیوان را از دستانم گرفت و به دمسنگر رفت
منتظر رفیقاش بود، ڪه او هم بیاید.
سوت خمپارهایی آمد،گردوخاک شد
چشمانم را ڪه باز ڪردم، او را غرق درخون یافتم!
سیرآب ِسیرآب...💔
〖 @Daneshgar_ir 〗
🏴 بِسمِ رَبِّ الشُهَدا وَ المُدافِعین
▪️ زمستان بود و سرمای شدید منطقه #خانطومان
▪️ #مجید جلوتر از بقیه راه میافتد...
〖 @Daneshgar_ir 〗
『 مغیث گرافی 』
سلام
دوستان
از این
به بعد
هیئت مجازی
ساعت ۲۳ یا۱۲شب
بر گزار میشه
🏴تلنگر محرم🏴
🖤به بچه هاتون یاد بدید امام حسین ع از بی یاری سر بریده شد نه از بی آبی...
🖤حضرت عباس از معرفت و مرام بی دست شد نه به خاطر مشک آب...
🖤اونجا که امام حسین ع فریاد زد هل من ناصر ینصرنی؟یار میخواست نه آب...
🖤به بچه هاتون از آزادگی امام حسین(ع) بگید نه از لبهای تشنه...
🖤خیلیا لب تشنه از دنیا رفتن اما حسین(ع) نشدن.
🖤حسین (ع) یعنی مردانگی...آزادگی...غیرت...شجاعت و شهامت.
🖤عباس یعنی جوانمردی... معرفت....حیا....غیرت
🖤عباس یعنی پشت برادر حتی بدون دست...
🖤حسین(ع) یعنی آزادگی حتی لحظه ای که گلوی نوزادت دریده شد...
🖤افسوس که لبهای تشنه باعث شد راه اصلی کربلا از یاد خیلیا بره...
🖤پیام کربلا ایستادن در مقابل ظلم است✨
به بچه هاتون راه اصلی کربلارو نشون بدید🌹🏴
🙏التماس دعا
〖 @Daneshgar_ir 〗
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ
«اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً»
تنهاترین غریب کجایی ظهور کن
ای بهترین حبیب کجایی ظهور کن
آقا بیا دوباره حوالی قتلگاه
پیچیده بوی سیب کجایی ظهور کن
بر سینه ی حسین نشسته هنوز هم
این شمر نانجیب. کجایی ظهور کن
یا صاحب الزمان. .......
یا صاحب الزمان ............
نمی دانم چرا امشب دلم بهانه می گیرد؟ دلم می گوید: ای کافی! این مردم را بردار و کنار قبر علی بن موسی الرضا(ع) ببر.
مانند سگ گرسنه و گربه لوس
مالم رخ بر آستان شه طوس
زیرا که سگ گرسنه و گربه زار
از سفره اغنیا نگردد مأیوس
آقا وقتی خواست از مدینه حرکت کند، یک عده زن و بچه دور خودش جمع کرد.
السلام علی من أمر أولاده و عیاله بالنیاحة علیه قبل وصول القتل الیه
آقا وقتی می خواست از مدینه حرکت کند دستور داد که زن و بچه اش بنشینند و برایش نوحه کنند. فرمود: من دیگر بر نمی گردم. بناست مرا در دیار غربت مسموم کنند. وقتی خواست از مدینه حرکت کند دوازده هزار دینار سر راهی بین غلامها و نوکرها و کنیزها و آقازاده هایش توزیع کرد.
از کثرت معاصی و ز ذلت رجاء
السَّلام ُ عَلی مَن اَمَر اَولادَهُ و عیالَهُ بِالنَّیاحَةِ عَلیهِ قََبلَ وُصُولِ القَتُلِ اِلَیهِ .
سلام بر آن مولایی که به فرزندان و عیال خود دستورداد قبل از اینکه شهید شود بر او گریه و زاری نمایند
همه بستگان را جمع کردند فرمودند : همه برای من بلند گریه کنید . گفتند آقاگریه دنبال مسافر میمنتی ندارد . فرموده باشد آری آن مسافری که امید به بازگشت داشته باشد من دیگر از این سفر برنمی گردم اما جد غریبش حسین ، روز عاشورا عازم میدان شد یک وقت دید ذوالجناح قدم از قدم برمی دارد دید دخترش سکینه آمده . چه کرد این وداع با قلب حضرت ، همین قدر بگویم ، دیدند حضرت اشک دختر پاک کرد فرمود : دخترم با اشکهایت دلم را مسوزان .