eitaa logo
『 مغیث گرافی 』
1.2هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
977 ویدیو
74 فایل
مغیث: فریادرس از القاب امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف اینستاگرام: https://instagram.com/moqis_graphy تلگرام: https://t.me/moqis_graphy یوتیوب: https://youtu.be/HelZ7z2Cv7c ارتباط با ما: @Moqis_graphyi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 صلی ‌الله علیک یا ابا‌عبدالله ▪️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ▪️وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ▪️وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ▪️وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 〖 @Daneshgar_ir
مقتل نامه سیدالشهدا(ع) از زبان ابوالمؤید موفق بن احمد خوارزمی:
دشمن از هر سو به جنگ حسین علیه السلام آمد و به او حمله می کردند و او حمله آن ها را پاسخ می داد. در این حال دنبال آب بود و هر گاه به سمت فرات می تاخت به او حمله می کردند و دورش می کردند.
گویند از شدت جنگ امام خسته شد در بین شخصی به نام ابوالحتوف جعفی تیری انداخت که بر پیشانی امام نشست. آن حضرت تیر را بیرون آورد و دور انداخت و خون بر صورت و محاسنش جاری شد و گفت: بار خدایا! تو می بینی که من از این بندگان سرکش و گناه کارت چه می کشم. خدایا! جمع آن ها را پراکنده و یکایک آن ها را نابود کن و اَحدی از آنان را زنده مدار و هیچ گاه آنان را نبخش.
امام همچون شیر استوار برآنان حمله میکرد و کسی نمی توانست به شمشیرش نزدیک شود مگر آن که او را بر زمین می زد. تیرها از هر سو می آمد و بر گلو و سینه اش می نشست (به سر و صورتش می خورد) و می فرمود: ای امت بد! با عترت محمدصلی الله علیه وآله چه بد رفتار کردید. 
امام فرمودند: بدانید که پس از من، کشتن بندگان صالح خدا برایتان سخت وهراسناک نخواهد بود، چون با قتل من این کار برایتان آسان خواهد شد (و قبح آن خواهد ریخت). به خدا قسم امید دارم پروردگارم به بد رفتاری شما مرا بزرگ بدارد و انتقامم را از جایی که نفهمید بگیرد. 
حصین بن مالک سکونی فریاد زد: ای فرزند فاطمه! به چه چیز انتقام تو را از ما خواهد گرفت؟ فرمود: میانتان شر می اندازد و (به این وسیله) خون هایتان را می ریزد سپس عذاب دردناکش را بر شما فرود می آورد. 
امام می‌جنگید تا آن که ۷۲ زخم برداشت. از جنگ، خسته و ضعیف شد و ایستاد تا دمی بیاساید. در این حال سنگی آمد و بر پیشانی اش خورد و خون جاری شد. لباسش را گرفت تا پیشانی اش را از خون پاک کند که تیر تیز سه شعبه مسموم حرمله آمد و بر قلب امام نشست.
امام گفت: بسم اللَّه و باللَّه و علی مله رسول اللَّه پس سر به آسمان بلند کرد و عرضه داشت: خدای من! تو می دانی که اینان کسی را می کشند که روی زمین فرزند پیامبری جز او نیست.💔
امام تیر را از پشت سر بیرون آورد و خون مانند ناودان جاری شد.💔😭 دستش را زیر محل زخم گرفت و چون پر از خون شد به آسمان پرتاب کرد. از این خون قطره ای به زمین بازنگشت و پیش از آن سرخی در آسمان دیده نشده بود.
امام که از نبرد خسته شده بود در جای خود ایستاد و هر که به سویش می آمد باز می گشت و دست به خونش نمی آلود تا آن که مردی از قبیله کنده به نام مالک بن نسر پیش آمد و شمشیری بر سر آن حضرت زد.💔💔💔
شمر صدا زد: منتظر چه هستید؟ تیرها حسین را ناتوان کرده است. در این هنگام نیزه ها و شمشیرها بر امام باریدن گرفت. مردی به نام زرعه بن شریک تمیمی، ضربتی کاری بر امام وارد آورد سنان بن انس نیز نیزه بر سینه امام و تیر بر گلوی آن حضرت زد.💔
صالح بن وهب مُرّی نیزه ای سخت بر امام زد و امام با طرف راستِ صورت از اسب بر زمین افتاد..💔 امام برخاست و نشست و تیر را بیرون کشید. در این حال عمر سعد به امام نزدیک شد تا وضع او را ببیند.
زینب علیها السلام بیرون آمد و گفت:کاش آسمان بر زمین می آمد آنگاه خطاب به عمرسعد گفتند: ای عمر بن سعد! آیا اباعبداللَّه کشته می شود و تو او را نگاه می کنی؟ گویند حضرت زینب با اشاره و اصرار اباعبدالله از آنجا دور شد و به خیمه بازگشت...
شمر صدا زد: وای بر شما! منتظر چه هستید؟ او را بکشید زُرعه بن شریک، ضربه ای زد و کفّ راست امام را جدا کرد سپس به شانه امام نیز ضربه زد. امام هِی زمین می افتاد و بلند می شد.😭😭💔💔💔💔💔
در این حال سنان بن انس بر امام حمله کرد و نیزه ای بر امام زد و او را بر زمین انداخت و به خولی بن یزید گفت: سرش را جدا کن. او سست شد و دستانش لرزید.
سنان گفت: دستانت بریده باد. نصر بن خرشه ضبابی و به نقلی شمر بن ذی الجوشن که ابرص بود پا بر او زد و او را از پشت بر زمینش انداخت و محاسنش را گرفت
امام فرمود: تو همان سگ ابقع هستی که در خواب دیده بودم. شمر گفت: ای پسر فاطمه! مرا به سگان تشبیه می کنی؟
آن گاه با شمشیر بر گلوگاه حسین علیه السلام زد و گفت: «امروز تو را می کشم و با اطمینان و یقین می دانم و تردیدی ندارم که پدرت بهترین انسان ها بود».
💔💔💔
از عمرو بن حسن نقل شده است که گفت با حسین علیه السلام در نهر کربلا بودیم که (قبل از شهادت) به شمر نگریست و فرمود: «اللَّه اکبر، خدا و رسولش راست گفته اند، چون پیامبر فرمود: گویا سگ ابقعی می بینم که در خون اهل بیت من غوطه ور است». عمر سعد از این سخن خشمگین شد و به مردی که طرف راستش بود گفت: پایین بیا و کار حسین را تمام کن.💔💔💔
او خولی بن یزید بود و سر امام را برید. برخی هم گفته اند او شمر بود.