ماه در کنار ماه را ببینید و لذت ببرید
وه که چه ماهی ما داریم حیدر امیرالمومنین
💠🦋 مربی خلاق 🦋💠
از اینجا از نزدیک خیلی زیبا و عالیه ماه
شفاف
بلومون ( ماه آبی)
همین الان از صحن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این صحنه رو عکس گرفتم
یکی کنارم نشسته بهش گفتم چه صحنه جالبی
میگه به این صحنه میگن بلومون ( ماه آبی)
ماه به این شفافیت سالی چند بار بیشتر اتفاق نمیافته
اونایی که این پدیده رو میخوان مشاهده کنن کلی هزینه میکنن میرن کویر تا این صحنه و پدیده رو ببینن
اما اینجا به این شفافیت به راحتی قابل رویته
میگفت خودش شرکت تور گردی داره
نجف اشرف
حرم باصفای حضرت علی علیه السلام یعسوب الدین حیدرامیرالمومنین
دعاگو و نائب الزیاره شما هستیم
وقتی داری در حرم باصفای مولا امیرالمومنین نفس میکشی
چشمت ناخودآگاه بر تمام ماه ها و زیبایی های غیر حضرت بسته خواهد شد.
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#لبیک_یا_مهدی
#التماس_دعا_به_وسعت_جاده_نجف_به_کربلا
موسیکاظم
28.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#صلوات_خاصه_امام_رضا_کودکانه
┄┄┅🍃🌸🔸❤️🔸🌸🍃┅┅┄
#مربی_خلاق 👇👇👇
با ما مربی و مادری خلاق باشید 👌
https://eitaa.com/joinchat/2774270017Cde576a6e80
حتما برای دوستان خود بفرستید
غرق نور است وطلا
گنبد زرد رضا
بوی گل ، بوی گلاب
می رسد از همه جا
مثل یک خورشید است
می درخشد از دور
شده از این خورشید
شهر مشهد پر نور
چشم ها خیره به او
قلب ها غرق دعاست
بر لب پیر وجوان
یا رضا رضا رضاست
ای خدا کاش که من
یک کبوتر بودم
روی این گنبد زرد
شاد می آسودم
می زدم بال وپری
دور تا دور حرم
از دلم پر می زد
ماتم و غصه وغم
┄┄┅🍃🌸🔸❤️🔸🌸🍃┅┅┄
#مربی_خلاق 👇👇👇
با ما مربی و مادری خلاق باشید 👌
https://eitaa.com/joinchat/2774270017Cde576a6e80
حتما برای دوستان خود بفرستید
🌺🌺بخشندهترین مرد دنیا🌺🌺
مرتضی دانشمند
قصّههای من و امام رضا(ع)
پدر میگوید: «مردی هر روز به خانهی امام رضا(ع) میآمد و در کارهای خانه به امام کمک میکرد. عصر که میشد امام رضا(ع) مزدش را میداد و مرد باخوشحالی به خانهیشان میرفت. مرد فقط یک ناراحتی داشت. خانهی آنها خیلی کوچک بود. او و بچّههایش در آن خانه راحت نبودند.
یک روز مرد مثل همیشه به خانهی امام رضا(ع) آمد و در کارهای خانه به امام کمک کرد. آن روز امام رضا(ع) کلیدی را به مرد داد. مرد گفت: این کلید چیست؟ امام رضا(ع) گفت: کلید خانهی نو شما. خانهی شما کوچک بود. من آن را برای شما خریدم.»
مرد حالا به یکی از آرزوهای عمرش رسیده بود. به پدر میگویم: «دوست دارم یک قصّهی دیگر از امام رضا(ع) برایم تعریف کنی!»
سنجاقک-ش 113
┄┄┅🍃🌸🔸❤️🔸🌸🍃┅┅┄
#مربی_خلاق 👇👇👇
با ما مربی و مادری خلاق باشید 👌
https://eitaa.com/joinchat/2774270017Cde576a6e80
حتما برای دوستان خود بفرستید
خاطرات کودکان از امام رضا علیه السلام
* * *
فراگيرى نماز
بهترين خاطره من از مشهد مقدس اين است كه وقتى براى اولين بار به مشهد رفتم، وارد حرم امام رضا كه شديم، آن قدر درهاى حرم و خود حرم بزرگ بود كه من به پدرم گفتم: بابا! اين جا قصر است؟ و پدرم خنده اى كرد و گفت: نه پسرم، اين جا قصر نيست، حرم امام رضا(ع) است، امام هشتم ما.
بعد وارد حرم شديم. پدرم برايم توضيح داد كه چرا به اينجا مى آيند و چطور جايى است. وقتى كه با آنجا آشنا شدم آرام به طرف حرم امام نزديك شدم و بيست تومان داخل آن انداختم و از امام رضا خواستم كه نماز را ياد بگيرم، چون من هر چقدر با پدرم تمرين مى كردم ياد نمى گرفتم. ولى با اين دعا كردن احساس كردم مى توانم ياد بگيرم.
آرام كنار كتابخانه اى كه كنار مهرها بود رفتم و نشستم و يك كتاب يادگيرى نماز برداشتم و از روى آن خواندم، بعد احساس كردم كه با يك بار خواندن ياد گرفتم. به پدرم گفتم: بايستيد و به نماز خواندن من گوش كنيد، ببينيد درست مى خوانم يا نه. من هم كمى بلند خواندم. در پايان نماز، چون وضو هم گرفته بودم و نماز ظهر را هم خوانده بودم، پدرم به من گفت: قبول باشد. آفرين درست خواندى پسرم! و در آن لحظه من احساس راحتى فراوانى كردم.
عليرضا عارفى مقدم، 12 ساله، تهران
اين اثر از كتاب خاطرات زيارت
┄┄┅🍃🌸🔸❤️🔸🌸🍃┅┅┄
#مربی_خلاق 👇👇👇
با ما مربی و مادری خلاق باشید 👌
https://eitaa.com/joinchat/2774270017Cde576a6e80
حتما برای دوستان خود بفرستید
خاطرات کودکان از امام رضا علیه السلام
* * *
فراگيرى نماز
بهترين خاطره من از مشهد مقدس اين است كه وقتى براى اولين بار به مشهد رفتم، وارد حرم امام رضا كه شديم، آن قدر درهاى حرم و خود حرم بزرگ بود كه من به پدرم گفتم: بابا! اين جا قصر است؟ و پدرم خنده اى كرد و گفت: نه پسرم، اين جا قصر نيست، حرم امام رضا(ع) است، امام هشتم ما.
بعد وارد حرم شديم. پدرم برايم توضيح داد كه چرا به اينجا مى آيند و چطور جايى است. وقتى كه با آنجا آشنا شدم آرام به طرف حرم امام نزديك شدم و بيست تومان داخل آن انداختم و از امام رضا خواستم كه نماز را ياد بگيرم، چون من هر چقدر با پدرم تمرين مى كردم ياد نمى گرفتم. ولى با اين دعا كردن احساس كردم مى توانم ياد بگيرم.
آرام كنار كتابخانه اى كه كنار مهرها بود رفتم و نشستم و يك كتاب يادگيرى نماز برداشتم و از روى آن خواندم، بعد احساس كردم كه با يك بار خواندن ياد گرفتم. به پدرم گفتم: بايستيد و به نماز خواندن من گوش كنيد، ببينيد درست مى خوانم يا نه. من هم كمى بلند خواندم. در پايان نماز، چون وضو هم گرفته بودم و نماز ظهر را هم خوانده بودم، پدرم به من گفت: قبول باشد. آفرين درست خواندى پسرم! و در آن لحظه من احساس راحتى فراوانى كردم.
عليرضا عارفى مقدم، 12 ساله، تهران
اين اثر از كتاب خاطرات زيارت
┄┄┅🍃🌸🔸❤️🔸🌸🍃┅┅┄
#مربی_خلاق 👇👇👇
با ما مربی و مادری خلاق باشید 👌
https://eitaa.com/joinchat/2774270017Cde576a6e80
حتما برای دوستان خود بفرستید
✅کارت های قصه ضامن آهو
┄┄┅🍃🌸🔸❤️🔸🌸🍃┅┅┄
#مربی_خلاق 👇👇👇
با ما مربی و مادری خلاق باشید 👌
https://eitaa.com/joinchat/2774270017Cde576a6e80
حتما برای دوستان خود بفرستید