eitaa logo
💠🦋 مربی خلاق 🦋💠
7.2هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
1.4هزار فایل
#مرجعی_نو با #ایده_های_جدید_و_خلاق برای مربیان معلمان والدین برگزاری دوره های تربیت مربی کودک و نوجوان اجرای برنامه برای کودک و نوجوان جلسات بینشی برای مربیان_والدین ارتباط با ما : @yas1386 مربی به توان خلاقیت 👌 با ما خلاق و ایده پرداز شوید 👌
مشاهده در ایتا
دانلود
ماه درکنار ماه ارسالی از مخاطبین کربلا بین الحرمین
28.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┄┄┅🍃🌸🔸❤️🔸🌸🍃┅┅┄ 👇👇👇 با ما مربی و مادری خلاق باشید 👌 https://eitaa.com/joinchat/2774270017Cde576a6e80 حتما برای دوستان خود بفرستید
غرق نور است وطلا گنبد زرد رضا بوی گل ، بوی گلاب می رسد از همه جا مثل یک خورشید است می درخشد از دور شده از این خورشید شهر مشهد پر نور چشم ها خیره به او قلب ها غرق دعاست بر لب پیر وجوان یا رضا رضا رضاست ای خدا کاش که من یک کبوتر بودم روی این گنبد زرد شاد می آسودم می زدم بال وپری دور تا دور حرم از دلم پر می زد ماتم و غصه وغم ┄┄┅🍃🌸🔸❤️🔸🌸🍃┅┅┄ 👇👇👇 با ما مربی و مادری خلاق باشید 👌 https://eitaa.com/joinchat/2774270017Cde576a6e80 حتما برای دوستان خود بفرستید
🌺🌺بخشنده‌ترین مرد دنیا🌺🌺 مرتضی دانشمند قصّه‌های من و امام رضا(ع) پدر می‌گوید: «مردی هر روز به خانه‌ی امام رضا(ع) می‌آمد و در کارهای خانه به امام کمک می‌کرد. عصر که می‌شد امام رضا(ع) مزدش را می‌داد و مرد باخوش‌حالی به خانه‌ی‌شان می‌رفت. مرد فقط یک ناراحتی داشت. خانه‌ی آن‌ها خیلی کوچک بود. او و بچّه‌هایش در آن خانه راحت نبودند. یک روز مرد مثل همیشه به خانه‌ی امام رضا(ع) آمد و در کارهای خانه به امام کمک کرد. آن روز امام رضا(ع) کلیدی را به مرد داد. مرد گفت: این کلید چیست؟ امام رضا(ع) گفت: کلید خانه‌ی نو شما. خانه‌ی شما کوچک بود. من آن را برای شما خریدم.» مرد حالا به یکی از آرزوهای عمرش رسیده بود. به پدر می‌گویم: «دوست دارم یک قصّه‌ی دیگر از امام رضا(ع) برایم تعریف کنی!» سنجاقک-ش 113 ┄┄┅🍃🌸🔸❤️🔸🌸🍃┅┅┄ 👇👇👇 با ما مربی و مادری خلاق باشید 👌 https://eitaa.com/joinchat/2774270017Cde576a6e80 حتما برای دوستان خود بفرستید
خاطرات کودکان از امام رضا علیه السلام * * * فراگيرى نماز بهترين خاطره من از مشهد مقدس اين است كه وقتى براى اولين بار به مشهد رفتم، وارد حرم امام رضا كه شديم، آن قدر درهاى حرم و خود حرم بزرگ بود كه من به پدرم گفتم: بابا! اين جا قصر است؟ و پدرم خنده اى كرد و گفت: نه پسرم، اين جا قصر نيست، حرم امام رضا(ع) است، امام هشتم ما. بعد وارد حرم شديم. پدرم برايم توضيح داد كه چرا به اينجا مى آيند و چطور جايى است. وقتى كه با آنجا آشنا شدم آرام به طرف حرم امام نزديك شدم و بيست تومان داخل آن انداختم و از امام رضا خواستم كه نماز را ياد بگيرم، چون من هر چقدر با پدرم تمرين مى كردم ياد نمى گرفتم. ولى با اين دعا كردن احساس كردم مى توانم ياد بگيرم. آرام كنار كتابخانه اى كه كنار مهرها بود رفتم و نشستم و يك كتاب يادگيرى نماز برداشتم و از روى آن خواندم، بعد احساس كردم كه با يك بار خواندن ياد گرفتم. به پدرم گفتم: بايستيد و به نماز خواندن من گوش كنيد، ببينيد درست مى خوانم يا نه. من هم كمى بلند خواندم. در پايان نماز، چون وضو هم گرفته بودم و نماز ظهر را هم خوانده بودم، پدرم به من گفت: قبول باشد. آفرين درست خواندى پسرم! و در آن لحظه من احساس راحتى فراوانى كردم. عليرضا عارفى مقدم، 12 ساله، تهران اين اثر از كتاب خاطرات زيارت ┄┄┅🍃🌸🔸❤️🔸🌸🍃┅┅┄ 👇👇👇 با ما مربی و مادری خلاق باشید 👌 https://eitaa.com/joinchat/2774270017Cde576a6e80 حتما برای دوستان خود بفرستید
خاطرات کودکان از امام رضا علیه السلام * * * فراگيرى نماز بهترين خاطره من از مشهد مقدس اين است كه وقتى براى اولين بار به مشهد رفتم، وارد حرم امام رضا كه شديم، آن قدر درهاى حرم و خود حرم بزرگ بود كه من به پدرم گفتم: بابا! اين جا قصر است؟ و پدرم خنده اى كرد و گفت: نه پسرم، اين جا قصر نيست، حرم امام رضا(ع) است، امام هشتم ما. بعد وارد حرم شديم. پدرم برايم توضيح داد كه چرا به اينجا مى آيند و چطور جايى است. وقتى كه با آنجا آشنا شدم آرام به طرف حرم امام نزديك شدم و بيست تومان داخل آن انداختم و از امام رضا خواستم كه نماز را ياد بگيرم، چون من هر چقدر با پدرم تمرين مى كردم ياد نمى گرفتم. ولى با اين دعا كردن احساس كردم مى توانم ياد بگيرم. آرام كنار كتابخانه اى كه كنار مهرها بود رفتم و نشستم و يك كتاب يادگيرى نماز برداشتم و از روى آن خواندم، بعد احساس كردم كه با يك بار خواندن ياد گرفتم. به پدرم گفتم: بايستيد و به نماز خواندن من گوش كنيد، ببينيد درست مى خوانم يا نه. من هم كمى بلند خواندم. در پايان نماز، چون وضو هم گرفته بودم و نماز ظهر را هم خوانده بودم، پدرم به من گفت: قبول باشد. آفرين درست خواندى پسرم! و در آن لحظه من احساس راحتى فراوانى كردم. عليرضا عارفى مقدم، 12 ساله، تهران اين اثر از كتاب خاطرات زيارت ┄┄┅🍃🌸🔸❤️🔸🌸🍃┅┅┄ 👇👇👇 با ما مربی و مادری خلاق باشید 👌 https://eitaa.com/joinchat/2774270017Cde576a6e80 حتما برای دوستان خود بفرستید
✅کارت های قصه ضامن آهو ┄┄┅🍃🌸🔸❤️🔸🌸🍃┅┅┄ 👇👇👇 با ما مربی و مادری خلاق باشید 👌 https://eitaa.com/joinchat/2774270017Cde576a6e80 حتما برای دوستان خود بفرستید
14.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️داستان سفر امام رضا از مدینه تا مرو و شهادت ایشان ◾️ 📍قسمت اول 📍 ┄┄┅🍃🌸🔸❤️🔸🌸🍃┅┅┄ 👇👇👇 با ما مربی و مادری خلاق باشید 👌 https://eitaa.com/joinchat/2774270017Cde576a6e80 حتما برای دوستان خود بفرستید
17.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️داستان سفر امام رضا از مدینه تا مرو و شهادت ایشان ◾️ 📍قسمت دوم📍 ┄┄┅🍃🌸🔸❤️🔸🌸🍃┅┅┄ 👇👇👇 با ما مربی و مادری خلاق باشید 👌 https://eitaa.com/joinchat/2774270017Cde576a6e80 حتما برای دوستان خود بفرستید