eitaa logo
مربیان
1.4هزار دنبال‌کننده
325 عکس
179 ویدیو
51 فایل
زیر نظر : محمد عزیزی (نسیم) شاعر و نویسنده کودک و نوجوان با ۳۲ سال سابقه فعالیت های پرورشی ارتباط برای برگزاری دوره خلاقیت های پرورشی: @azizinasim19 📌استفاده از محتوای کانال با ذکر لینک کانال مربیان آزاد است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
27.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجرای سرود فرمانده مهدی توسط دانش آموزان دبستان شهید خیابانی بمناسبت نیمه شعبان پویش به عشق مهدی مدیر آموزگار : جواد رستمی کیسمی دبستان شهید خیابانی منطقه بندر کیاشهر استان گیلان جز اولین مدارسی که سرود رو اجرا کردیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Mohamad Hossein Shafiee - Agham Mahdi.mp3
10.2M
مولودی زیبای شیرازی آقام مهدی(عج) https://eitaa.com/morabbiyan
🌿🌺طاووس بهشت🌈 نیمه ی شعبان رسید از راه دور شد نگاه کوچه ی ما غرق نور هست نام کوچه مان صاحب زمان کوچه ای زیباتر از رنگین کمان کوچه مان را آب و جارو کرده ایم با سلام یاس خوشبو کرده ایم ما به مردم نقل و شربت می دهیم توی سینی با محبت می دهیم کاش می شد یک نفر از عابران بود آقا مهدی صاحب زمان آن امام مهربان و نازنین عطر خوشبوی خدا روی زمین با نگاهش قطره دریا می شود غنچه با لبخند او وا می شود آفتاب است آفتاب اما نهان دست هایش سایبان بی کسان در عبایش عطر گل های بهشت کیست او طاووس زیبای بهشت لحظه هامان لحظه های انتظار روی لب ها :"کی تو می آیی بهار؟" ای بهار باغ دل ها ای عزیز! بر زمین عطر شکفتن را بریز غنچه ها چشم انتظارت مانده اند روز و شب شعر فرج را خوانده اند محمد عزیزی ( نسیم) @morabbiyan
مژده گل: داستان‌هایی از زندگی امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) نویسنده: مجید ملامحمدی ناشر: انتشارات جمکران قطع کتاب: وزیری تعداد صفحه: ۴۴ رده سنی: کودک (ب – ج) 📖برشی از کتاب: آسمان پر از گرد و غبار بود. چشم، چشم را نمی دید. باد لرزید و آن چهل نفر نلرزیدند. درخت ها خم و راست شدند؛ اما آنها هر جور بود، به راه خود ادامه دادند. سرانجام آن چهل مرد غریبه، مثل چهل چراغِ روشن، وارد شهر سامرا شدند. در میان آن همه خاک و غبار، سامرا در خواب بود. کوچه ها خواب بودند و آدمها و درخت ها و پرنده ها نیز در خواب. هیچ کس نفهمید آن چهل نفر از کدام دروازه ی شهر گذشتند. گویی مأمورها هم آ نها را ندیده بودند. آنها شب را خانه ی یکی از شیعیان استراحت کردند و فردا صبح، پنهانی و چندتا چندتا، با سر و رویی پوشیده،به خانه ی امام حسن عسکری (علیه‌السلام) رفتند. عثمان بن سعید بزرگِ آنها، توی حیاط، منتظر آن سی و نُه نفر دیگر ایستاد، تا سر انجام همه ی آن ها وارد خانه ی امام شدند. آن چهل مردِ دانشمند، از راهی دور به شهر سامرا آمده بودند. آنها نمایندگان امام حسن عسکری (علیه‌السلام) در میان شیعیانِ شهرهای دور و نزدیک بودند. وقتی نگاهشان به امام عسکری (علیه‌السلام) افتاد، صور تشان مثل گل باز شد و بر لب شان، شاپرک خنده نشست. عثمان بن سعید گفت: «خدا را شکر که این بار هم توانستیم شما را زیارت کنیم! » بقیه هم خدا را شکر کردند… **** کتاب خوب کودک و نوجوان ایتا: https://eitaa.com/ketabe_khoobe_koudaknojavan کتاب خوب کودک و نوجوان بله: https://ble.ir/good_children_books
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام 🌱 🔻 این کانال جهت اشتراک گذاری طرح های رنگ آمیزی کودکان تشکیل شده است. ممنون میشم طرح ها رو به دست افرادی که برای بچه ها موکب یا برنامه ای دارند یا با کودکان کار میکنند برسونید ‌. 🔻استفاده «تجاری» مشروط به اجازه طراح اثر می‌باشد. @rangamizigadir