فرزند عزیزم : ...................
قشنگ ترین روزهای زندگی ات
را با من گذراندی.
تورا چون گلی زیبا
در میان باغ زندگی عزیز داشتم ،
امیدوارم روزی با شنیدن نامت
احساس غرور کنم.
مربی تو ................متن اخر کلربوک
سلام امام ،امام خوب ما
آقاوقتی شما بیاین
ظالمو ازجامی کنین
جنگا همه تموم میشه
باهات میاد صلح و صفا(2)
منتظریم ما بچه ها(مهربونه مهربونا ) 2
خداکنه زودتر بیای بیا امام خوب ما
ما همگی منتظریم بیا بیا بیا
#واحدکار_ولادت_امام_زمان(عج)
#تربیتی
#حسادت_در_کودکان
#برطرف_کردن_حسادت
#قصه_درمانی
روزی روزگاری در یک جنگل دور یک خرگوش و سنجاب در همسایگی هم با صلح و صفا زندگی می کردند که دوست های خوبی برای هم بودند. هر خوراکی که داشتند با هم می خوردند و بازی و گردش آن ها هم با هم بود.
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
در نزدیکی لانه ی آن ها یک موش زندگی می کرد که بد جنس و بد اخلاق بود. نه با کسی دوست بود و نه کسی با او دوستی می کرد. موش از اینکه می دید خرگوش و سنجاب این اندازه با هم مهربان هستند ، رنج می برد. او در این فکر بود که کاری کند خرگوش و سنجاب دیگر دوست نباشند و برای همیشه قهر کنند.
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
یک روز که خرگوش و سنجاب برای پیدا کردن غذا از لانه بیرون رفته بودند ، موش آرام آرام به لانه ی سنجاب نزدیک شد. سنجاب در گوشه ی لانه ، یک کیسه گردو داشت که برای زمستان خود کنار گذاشته بود. موش فکری کرد و دست به کار شد. دو سه مشت گردو برداشت و زود بیرون آمد. گردو ها را به لانه ی خرگوش برد و آن ها را زیر پوشال که فرش لانه ی خرگوش بود نهان کرد.
وقتی خرگوش و سنجاب برگشتند و هر یک از آن ها به لانه ی خود رفت ، سنجاب دید که کیسه ی گردو های او به هم ریخته و چند گردو هم کم شده است. پیش خود فکر کرد : « چه حیوانی این کار زشت را کرده است؟ خرگوش که با من بود و خبر ندارد ، خوب است از موش که همسایه ی ماست بپرسم.»
سنجاب از لانه بیرون آمد. موش را دید که جلو لانه ی خود نشسته است. جلو رفت و پرسید :« تو ندیدی حیوانی وارد لانه ی من شده باشد؟»
موش گفت: « من از صبح اینجا نشسته ام . دیدم که خرگوش آمد و چند گردو از لانه ی تو برداشت و به لانه ی خود برد.»
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
سنجاب گفت : « ممکن نیست امروز من و خرگوش با هم بودیم .» موش گفت: « لابد به بهانه ی خوردن آب آمده و این کار را کرده . می دانی که خرگوش مثل باد می دود زود آمدن و برگشتن برای او کاری ندارد.»
سنجاب گفت: « آخر چرا باید خرگوش این کار زشت را بکند؟ او دوست من است. من باور نمی کنم.»
موش گفت : « حالا که باور نمی کنی بیا با هم به لانه ی او برویم تا به چشم خود ببینی.»
وقتی آن ها به لانه ی خرگوش رسیدند موش گفت : « آمده ایم لانه ی تو را بگردیم ، تو از لانه ی سنجاب گردو برداشته ای.»
سنجاب سرش را پایین انداخت. خرگوش که هنوز گردو ها را زیر پوشال ها ندیده بود گفت : « چه می گویی؟ من گردو دوست ندارم که از لانه ی خرگوش بردارم.
موش بد جنس که به هدف خود رسیده بود به سنجاب گفت : « برویم.» اما ناگهان صدای جیک جیک یک گنجشک را شنیدند. گنجشک درست در برابر لانه ایستاده بود. گنجشک به سنجاب گفت تو سنجاب ساده دلی هستی خیلی زود حرف های موش را باور کردی. من امروز در لای شاخه های درخت نشسته بودم که دیدم موش به لانه ی تو رفت و گردو ها را برداشت و به لانه ی خرگوش برد. بیا بیرون و روی زمین را نگاه کن از روی جای پاها به خوبی پیداست که موش امروز دو بار به لانه ی خرگوش آمده است.
موش ساکت شد او دیگر چیزی برای گفتن نداشت.
خرگوش از گنجشک تشکر کرد و به سنجاب گفت : « دیدی راست می گفتم من اگر گردو می خواستم از تو می گرفتم. سنجاب شرمنده شد و از او معذرت خواهی کرد.
موش که از خجالت نمی توانست سر بلند کند گفت : « من به دوستی شما حسادت می کردم چون هیچ دوستی ندارم و تنها هستم.»
خرگوش گفت: « تو اگر بعد از این موش خوبی باشی می توانی دوستان زیادی پیدا کنی.»
موش گفت : « آیا شما این کار زشت مرا می بخشید و با من دوست می شوید؟» خرکوش و سنجاب گفتند : « چرا که نه؟ » و همدیگر را در آغوش گرفتند و آشتی کردند. از آن روز به بعد سنجاب و خرگوش و موش برای هم دوستان خوبی شدند و روزگار خوشی را با هم گذراندند.
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🐿🐿🐿🐿🐿
💕💕
هرگز کودک را بدون اجازه خود او قلقلک ندهید.
این کار سبب پرخاشگر شدن او می شود.
قدم اول در احترام به حریم خصوصی کودک، انجام ندادن کاری خلاف میل کودک است...
💝
💕💕
سلام كردن براي بسياری از كودكان يك كار سخت و ترسناك است.
اگر اطرافيان به كودك فشار بياورند كه "سلامت كو؟ گربه سلامتو خورده، سلام كن، بيا اينجا ببينم بي ادب..."تنها اعتماد كودك را ازبين خواهند برد.
اگر هميشه شما به فرزندتان سلام كنيد يا از او تشكر كنيد و با بازي به او سلام كردن را بياموزيد فرزندتان اجتماعي خواهد شد درغير اينصورت فرزندتان بيشتر و بيشتر تلاش برای فرار از روابط اجتماعی خواهد داشت.
💝
#داستان_های_نور
#دانستنی_های_معصومین
#شعبان
#میلاد_امام_حسین_ع
#اعیاد_شعبانیه
🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃
میلاد امام حسین(ع) و روز پاسدار
زندگی نامه¬ی امام حسین(ع)🌸
🔮امام حسین(ع) در روز سوم شعبان سال چهارم هجری در شهر مدینه به دنیا آمد. او دومین فرزند حضرت فاطمه(س) بود. هنگامی که ایشان به دنیاآمد همه¬ی فرشتگان به رسول خدا(ص) تبریک گفتند، سپس به امر پروردگار نام آن کودک را حسین(ع) گذاشتند.
🔮 رسول خدا(ص) حسین(ع) را در آغوش می¬گرفت. گاهی روی آن را می بوسید و گاهی گردن و گلویش را می¬بوسید و می¬فرمود:«حسین(ع) از من است و من از حسین(ع) .»امام حسین(ع) شش ساله بود که رسول خدا(ص) از دنیا رفت و او در کنار پدر گرامی¬اش علی(ع) ماند و در غم¬ها و شادی ها، جنگ ها و آبادانی ها آن حضرت را یاری کرد.
🔮 امام حسین(ع) مانند سرباز فداکاری از پدرمهربان خود اطاعت می¬کرد و همیشه یار و یاور او بود. پس از شهادت پدر و برادرش امام حسن(ع) امامت و هدایت مسلمانان را بر عهده گرفت. معاویه که از امام حسین(ع) خشم و کینه¬ای فراوان در دل داشت سال¬با آن حضرت به مخالفت و دشمنی پرداخت تا اینکه عمر معاویه به پایان رسید و مرد. پس از معاویه پسر فاسد¬ش یزید به مسلمانان گفت:«حالا باید از من اطاعت کنید، زیرا من رهبر و خلیفه¬ی شما هستم و هرکه با من بیعت نکند و دست دوستی ندهد حتماً او را می¬کشم.»اما امام حسین(ع) به یزید و همراهانش فرمود:«من با یزید که مردی شرابخوار،کافر،ستمکار و زورگو است بیعت نمی کنم و حکومت او را قبول ندارم.» امام حسین(ع) با خانواده اش از مدینه خارج شد و به طرف مدینه حرکت کرد. یزید که از قدرت الهی و مقام عالی امام حسین(ع) به شدت می-ترسید امام حسین(ع) و خانواده اش را در سرزمینی خشک و سوزان محاصره کرد و گفت:« اگر با من بیعت نکنی تو و خانواده¬ات کشته می شوید.» با اینکه امام حسین(ع) و اهل بیتش(ع) در سخت ترین شرایط بودند امام حسین(ع) به یزید فرمود:« من زیر بار ذلت نمی¬روم و با تو بیعت نمی¬کنم.» یزید که از پاسخ دندان شکن امام حسین(ع) آگاه شده بود نامه¬ای به عمرسعد نوشت و به او گفت:«یا از حسین(ع) بیعت بگیر یا او و فرزندانش را کشته و اسیر نزد من به شام بیاور. سر¬انجام در روز دهم محرم سال 61 هجری جنگ سختی میان حق و باطل آغاز شد. در این نبرد نا¬برابر امام حسین(ع) و فرزندان و اصحابش تشنه به شهادت رسیدند و خانواده¬اش به اسارت دشمن در¬¬آمدند. امّا«حق و حقیقت» از بین نرفت و تا امروز نام و یاد امام حسین(ع) زنده است.
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃