🌹فرزندان آئینه رفتار والدین
دادن پاداش: تشویق باعث رشد اعمال نیک و حرکت به سوی ترقِّی می شود. ما بايد كار خوب را با لذت در ذهن كودك گره بزنيم. اين لذت شامل كتاب خوان شدن كودك، درس خواندن، تميز كردن اتاق، مسواك زدن، اموزش صحيح دستشويي رفتن، و ديگر روش تربيتي كودك مي باشد.
دادن پاداش به اين شكل ميباشد كه براي كار خوب كودك پاداشي در نظر گرفتن مي باشد. اين پاداش مي تواند از گرفتن برچسب و استيكر، تا رفتن به شهر بازي يا خريد اسباب بازي باشد. در ابتدا هر بار كودك بعد از انجام كار خوب پاداش دريافت مي كند. به مرور كه كار خوب نهادينه شد دادن پاداش يك بار در ميان، دوبار در ميان و در اخر به صورت تصادفي است. اينجاست كه انجام ان كار در ذهن كودك براي تمام عمر با لذت گره خورده است
نحوه تشویق و پاداش دادن به کودکان 🌺🌺
بی اشتهایی کودکان
پرهیز از:
▫️فست فودها🌭🍕
▫️تنقلات🍬🍭
درمان:
✍ مصرف روغن زیتون همراه غذا🍲🍲
✍ مصرف سویق کودک و گندم
✍ مصرف تخم شربتی قبل از غذا برای رفع یبوست
#تربیتی
یکی از مهمترین اصول تربیت کودک در هر سنی ، لحن صدایی است که والدین به کار می برند .
وفتی لحن صدای والدین قاطع و مطمعن باشد ، کودکان اغلب به خوبی پاسخ می دهند ، اما وقتی والدین ، خودشان هم نسبت به محدودیتی که در نظر می گیرند مطمعن نیستند ، کودکان پیام های در هم و مختلفی را دریافت می کنند .
موثرترین لحن ، لحنی محترمانه اما قاطع است .
🌺🌺🌺🌻🌻🌻🌻🌻🌺🌻🌺🌻
#شعر_لالایی
لالالالا کلاغه پرکشیده
پریده تا دم لونه ش رسیده
توی لونه ش یه دونه جوجه داره
نی نی کوچولوی دردونه داره
کلاغه می خونه لالالالایی
بابای جوجه ام،الان کجایی؟
بیا جوجه کلاغت را نگا کن
بیا و قار و قار و قار صدا کن
لالالالا کبوتر بغ بغو کرد
پیشی شیطون بلا میومیو کرد
کبوتر توی لونه ش جوجه داره
واسه جوجه ش کمی دونه میاره
دهان جوجه کفتر بازِبازه
کبوتر توی اون دونه میذاره
لالالالا الاغه بار می برد
شتر توی بیابون خار می خورد
الاغه خسته شد عرعر صدا کرد
شتر ایستاد و اورا هی نگا کرد
لالالالالالالالالالایی
عزیزمن الهی خوب بخوابی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌼🌼🌼🌼🌼
#شعر_کودکانه 👧👦
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🌷 #آشنایی با نعمت های خداوند
🌷 #آموزش ستایش و شکرگزاری به کودکان
💕خالق💕
کودکم من، کودکم من
🌷کودکی پاکیزه هستم
من خدا را می پرستم
🌷داده چشم و داده ابرو
آفریده خوب و نیکو
🌷داده صورت، داده این مو
تا شوم من بنده او
🌷داده او این عقل و هوشم
در ره او تا بکوشم
🌷داده او این دست و پایم
تا که من او را ستایم
🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐🌹🌹🐝🐝
یه دل دارم حیدریه⚽
عاشقه مولا علیه ⚽
من این دل ونداشتم ⚽
از تو بهشت برداشتم⚽
خدا بهم عیدی داد. ⚽
عشق مولا علی داد. ⚽
علی وجود و هستیه ⚽
دشمن ظلمو پستیه. ⚽
علی ندای بینواس⚽⚽
علی تجلی خداس ⚽⚽
علی قرآن ناطقه ⚽⚽
جد امام صادقه ⚽⚽
علی که شمشیر خداس ⚽
دست علی همراه ماس. ⚽
رو دلامون نوشته ⚽⚽
مولا علیو عشقه⚽⚽⚽
🌹فرزندان آئینه رفتار والدین🌹
#بد_زبانی
✳️الگوی خوبی باشید
اگر دوست ندارید فرزندتان با فریاد حرف بزند
🔺خودتان هم نباید در برابر او و دیگران، چنین رفتاری داشته باشید.
✳️ به جای اینکه هر بار وقتی کسی چیزی به فرزندتان می دهد به او بگویید:
«یادت رفت تشکر کنی»،
🔺خودتان الگوی این رفتار پسندیده برای بچه باشید.
❇️وقتی کار کوچکی برایتان انجام می دهد از او تشکر کنید
یا اگر می خواهید دختر
یا پسر کوچولو استفاده از کلمه جادویی لطفا را یاد بگیرد،
🔺خودتان آنقدر این کلمه را در صحبت با کودک و البته دیگران به کار ببرید تا ملکه ذهن او شود.
خواص گوجه فرنگی برای کودکان
#تغذیه_کودک
🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅
گوجه فرنگی 🍅🍅اشتها آور است .
سبب تقویت استخوان های کودک شده واز پوکی استخوان پیشگیری میکند.
حاوی ویتامین 🅰 بوده که سبب افزایش رشد قدی کودک می شود . شکل خام گوجه فرنگی از یک سالگی برای کودکان قابل مصرف است .
🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅
#قصه_گویی
#قصه_کودکانه
🐻🍯قصه ی تپل و مپل🍯🐻
خانم و آقای خرس یک دختر و یک پسر داشتند.اسم دخترشان تپل بود و اسم پسرشان مپل.خانم خرسه هر روز خانه را تمیز می کرد،غذا می پخت و لباس می شست.گاهی هم برای خرید به بازار می رفت.آقا خرسه هم به او کمک می کرد اما او بیشتر وقت ها برای آوردن عسل به کوهستان می رفت و گاهی چند روز به خانه نمی آمد.
هروقت می خواست برای آوردن عسل برود،تپل و مپل را صدا می زد و می گفت:«بچه های گلم ، من دارم می روم سرِ کار.شما مواظب مادرتان باشید.در کارهای خانه کمکش کنید و نگذارید زیاد خسته شود.» تپل و مپل می گفتند:«چشم پدرجان.» ولی همین که آقاخرسه می رفت،آن ها هم مشغول بازی می شدند و قولی را که به پدرشان داده بودند، فراموش می کردند.خانم خرسه هم تمام کارهای خانه را به تنهایی انجام می داد.تپل و مپل هم فقط با هم بازی می کردند و از غذاهای خوشمزه ای که مادرشان می پخت می خوردند و می خوابیدند و هیچ کمکی به او نمی کردند.
یک روز وقتی آقاخرسه می خواست به کوه برود گفت که این بار سفرش کمی طول می کشد و او تا چهار روز دیگر به خانه برنمی گردد.او بازهم به تپل و مپل سفارش کرد که مواظب مادرشان باشند و بعد هم خداحافظی کرد و کوزه ی خالی را برداشت تا برود و عسل بیاورد.
تپل و مپل مثل همیشه از خانه بیرون رفتند و مشغول بازی شدند.ظهر که برای خوردن ناهار به خانه برگشتند دیدند که مادرشان بیمار شده و توی رختخواب خوابیده و آه و ناله می کند.ازناهار هم خبری نبود.تپل گفت:«وای چه بدشد!مامان مریض شده.حالا چه کار باید بکنیم؟»
مپل گفت:« من می روم و دکتر را می آورم.تو هم برای مامان سوپ درست کن.»
مپل رفت دنبال دکتر پلنگ که برای تمام دردها داروی گیاهی داشت.تپل هم رفت و سبزی و هویج و شلغم خرید و چون تا آن روز سبزی پاک نکرده بود، با زحمت سبزی ها را پاک کرد و شست و هویج و شلغم ها را هم خرد کرد و توی قابلمه ریخت و روی اجاق گذاشت. چندبار نزدیک بود دست های کوچکش را با آتش اجاق بسوزاند اما او به خاطر مادرش خیلی احتیاط می کرد و چیزی نمی گفت.
دکتر پلنگ و مپل هم آمدند.دکتر پلنگ خانم خرسه را معاینه کرد و گفت:«بچه ها، مادرتان زیاد کارکرده و خسته و بیمار شده است..بگذارید دو سه روزی توی رختخواب بماند و استراحت کند.به او غذاهای مقوی بدهید.او احتیاج به دارو ندارد.»
دکتر پلنگ رفت.خانم خرسه از سوپی که تپل پخته بود خورد و گفت:«به به!چه سوپ خوشمزه ای!دخترم دیگر بزرگ شده و میداند چطوری سوپ بپزد.پسرم هم می داند که وقتی مامانش مریضه،باید برایش دکتر بیاورد.آفرین به شما دوتا بچه ی تپل و مپل خودم!»
خانم خرسه سه روز تمام در رختخواب خوابید و استراحت کرد.تپل و مپل هم تمام کارهای او را با هم انجام می دادند.غذا می پختند،جارو می کردند،ظرف و لباس می شستند.خرید می کردند و به گلهای باغچه آب می دادند.وقتی هم کاری نداشتند، آرام و بی سرو صدا با هم بازی می کردند.
صبح روز چهارم آقاخرسه با یک کوزه ی بزرگ عسل از راه رسید.خانم خرسه ازرختخواب بیرون آمد.به آقاخرسه سلام کرد و گفت:«نمی دانی در این چندروزی که نبودی،تپل و مپل چقدر بزرگ شده اند!»
آقاخرسه کوزه ی عسل را در گوشه ای گذاشت و پرسید:«چطور؟مگر چه اتفاقی افتاده؟» خانم خرسه برای او همه چیز را تعریف کرد.
آقاخرسه به سراغ تپل و مپل که توی حیاط به گل ها آب می دادند رفت و آنها را بوسید و گفت:«بچه ها،مادرتان گفت که شما چقدر زحمت کشیدید و از او مراقبت کردید تا حالش خوب شد.آفرین به شما بچه های گلم.من برای شما یک جایزه دارم.»
تپل و مپل با خوشحالی پرسیدند:« چه جایزه ای پدرجان؟»آقاخرسه جواب داد:«دفعه ی بعد که خواستم به کوه بروم شما را هم با خودم می برم تا یادبگیرید که چطور عسل جمع کنید.»
تپل و مپل خیلی خوشحال شدند،آنها از آقا خرسه تشکرکردند و رفتند تا کمی بازی کنند .
🐻
🍯🐻
🐻🍯
مهارت پرتاب کردن
پرتاب کردن یکی از مهارتهایی است که کودکان از دوسالگی باید شروع به کسب ان بکنند
اهداف :
هماهنگی چشم ودست
افزایش ادراک بینایی
تقویت عضلات بزرگ
بالا رفتن دقت وتمرکز
وتا سنین بالاتر هم انجام ان با پیچیدگی بیشتر امکان پذیر ولذت بخش است
پرتاب درون هدف برای تمامی گروه سنی از دو سال تا شش سال مناسب و فعالیتی لذت بخش است فقط باید توجه داشت که هر چقدر که سن کودک بیشتر ومهارت او پیشرفت میکند باید فاصله کودک را از هدف بیشتر کنیم.
ابتدا تمرینات انداختن توپ با دوست بعد بصورت تک دستی
در این تمرین نیازمند توجه بینایی هم برای تشخیص همرنگی هم فاصله پرتاب مهم است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای عید غدیر آماده باشید😍